از این اوستا
(1344)
منزلی
در دوردست
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
·
منزلی در دور دستی هست ـ بی
شک ـ هر مسافر را
·
اینچنین دانسته بودم، و این چنین دانم.
·
لیک
·
ای ندانم چون و چند، ای دور
·
تو ـ بسا ـ کاراسته باشی به آیینی که دلخواه است.
·
دانم این که بایدم سوی تو آمد، لیک
·
کاش این را نیز می دانستم، ای نشناخته منزل ،
·
که از این بیغوله تا آنجا کدامین، راه
·
یا کدام است آن، که بیراه است.
·
ای برایم، نه برایم ساخته منزل،
·
نیز می دانستم این را، کاش
·
که به سوی تو، چه ها می بایدم، آورد
·
دانم، ای دور عزیز، این نیک می دانی
·
من پیاده ی ناتوان، تو دور و دیگر وقت، بیگاه است.
·
کاش می دانستم این را نیز
·
که برای من، تو در آنجا چه ها داری.
·
گاه، کز شور و طرب، خاطر شود، سرشار
·
می توانم دید
·
از حریفان، نازنینی که تواند جام زد بر جام
·
تا از آن شادی به او، سهمی توان بخشید؟
·
شب که می آید، چراغی هست؟
·
من نمی گویم، بهاران، شاخه ای گل در یکی گلدان
·
یا چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
·
ز آشنایی غمگسار، آنجا سراغی هست؟
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
این شعر اخوان، هم بلحاظ فرم و
ساختار، بی نظیر و بغرنج و زیبا ست و هم بلحاظ محتوا غنی و بی همتا است و هم ضمنا در
آن، شطی از شراب احساس و عاطفه جاری است که خواننده در روند خوانش شعر از آن مست و
سرمست می شود.
·
این استنباط آغازین ما از این شعر
است.
·
هدف ما ـ قبل از همه ـ ارائه معنی
تحت اللفظی ئی از این شعر زیبا و درک بهتر مفاهیم و محتوای آن است.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
1
منزلی در دور دست
·
«منزلی در دور سدت»، هم عنوان شعر و
هم مخاطب شاعر است.
2
منزلی
در دور دستی هست ـ بی شک ـ هر مسافر را
اینچنین
دانسته بودم، و این چنین دانم.
·
معنی تحت اللفظی:
·
از دیرباز می دانستم و کماکان می
دانم که برای هر مسافری، منزلی در دور دستی هست.
·
هر راهی از مبدأ به مقصد، از منازل
می گذرد.
·
منازل برای استراحتی کوتاه و تجدید
قوا جهت ادامه راه هستند.
·
منظور اخوان از منزلی در دور دست،
ضمنا منزلی در حد آخرین منزل و یا مقصد نهائی است.
·
منازل راه را، رباط ها را، کاروانسرا ها را، می توان آماج های
تاکتیکی مسافر محسوب داشت.
·
آخرین منزل را، یعنی مقصد نهائی را
می توان آماج استراتژیکی مسافر تلقی کرد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک استراتژی و تاکتیک در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
3
لیک
ای
ندانم چون و چند، ای دور
تو
ـ بسا ـ کاراسته باشی به آیینی که دلخواه است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای منزل واقع در دور دست، که من از
چند و چونت بی خبرم، شاید به طرز دلخواه و پسندیده ای آراسته شده باشی.
·
اخوان در این بند شعر، دیالک تیک کمیت
و کیفیت را به شکل دیالک تیک چند و چون، بسط و تعمیم می دهد.
·
مراجعه کنید به کمیت، کیفیت، دیالک
تیک کمیت و کیفیت، قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
دانم
این، که بایدم سوی تو آمد، لیک
کاش
این را نیز می دانستم، ای نشناخته منزل ،
که
از این بیغوله تا آنجا کدامین، راه
یا
کدام است آن، که بیراه است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای منزل نامعلوم، می دانم که باید
به سوی تو آیم.
·
ای کاش می دانستم که از این ویرانه
تا آنجا، راه کدام است و بیراهه کدام است.
·
اخوان در این بند شعر، با جمله فلسفی
بغرنج «بایدم آمد» از جبر (ضرورت) حرکت به مقصد پرده برمی دارد.
·
ما شاید دهها هزار بیت شعر خوانده
باشیم، ولی تاکنون به چنین جمله بغرنجی بر نخورده ایم.
·
از همین جمله نادر و کمیاب می توان
به سواد فلسفی ستایش انگیز اخوان ثالث پی برد.
5
دانم
این، که بایدم سوی تو آمد، لیک
·
«بایدم
آمد»، یعنی مرا باید آمد.
·
«من»
در این جمله، بلحاظ گرامری (دستور زبانی) مفعول است.
·
فعل رفتن بر روی «من» صورت می
گیرد.
·
نیرویی «من» را به سوی منزلی در
دور دست سوق می دهد.
·
«من»
مجبور به رفتن به منزل واقع در دور دست است.
·
می توان گفت که اخوان در این جمله،
دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل «بایدم آمد» بسط و تعمیم می دهد:
·
شاعر به پای خود به منزل واقع در
دور دست می رود (اختیار)، ولی پشت این اختیار، جبری ـ بسان قلدری ـ ایستاده است.
·
رفتن، بایدی است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و
اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر