ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
نیاساید اندر دیار تو، کس
چو آسایش خویش جویی و بس
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر فقط در فکر آسایش خود باشی،
کسی در دیار تو، روی آسایش نخواهد دید.
1
·
سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک
هیئت حاکمه و اعضای جامعه را به شکل دیالک تیک سلطان و اعضای جامعه بسط و تعمیم می
دهد و میان آسایش هیئت حاکمه و آسایش اعضای جامعه رابطه علی (علت و معلولی) برقرار
می کند.
·
در قاموس سعدی، اگر هیئت حاکمه فقط
به فکر آسایش خویش باشد، اعضای جامعه در حسرت آسایش بسر خواهند برد.
·
سعدی اعضای هیئت حاکمه را مثل کف
دستش می شناسد و می داند که آنها چه خواهند اندیشید:
·
« اعضای جامعه و آسایش این حشرات، برای ما
کشک است.»
·
سعدی به همین دلیل به اثبات
تئوریکی رهنمود خود مبادرت می ورزد:
2
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
معنی تحت اللفظی:
·
عاقلانه نیست که چوپان بخوابد و
گرگ به جان گله گوسفند افتد.
·
در این بیت شعر، تئوری اجتماعی
(فلسفه تاریخ) سعدی تبیین می یابد.
·
جامعه در تئوری اجتماعی ـ فئودالی
سعدی، جولانگاه دیالک تیک شبان ـ گرگ ـ گله گوسفند است.
·
این تصور و تصویر تمثیلی انتزاعی
سعدی اما به چه معنی است؟
3
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
این بدان معنی است که سعدی دیالک
تیک سلطان ـ دولت ـ توده را به شکل دیالک تیک شبان ـ گرگ ـ گله گوسفند بسط و تعمیم
می دهد و وظیفه شبان (سلطان، خان) را بطور غیرمستقیم و با واسطه تبیین می دارد:
·
سلطانی که فقط به فکر اسایش خویش
باشد، به شبانی شباهت دارد که خفته باشد و گرگ به جان گله افتاده باشد.
4
·
این تئوری اجتماعی سعدی، یکی از
تئوری های اصلی و بحث انگیز او ست.
·
سعدی دولت تحت فرمان سلاطین و
خوانین فئودالی را گرگ و یا گرگگروه (گروه گرگ) می داند.
·
این اما عینا و عملا (بطور عینی و
عملی) به چه معنی است؟
5
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
این اولا بدان معنی است که سلطان،
گرگ آلفا ست.
·
یعنی سردسته گرگ های درنده است و
بخش اعظم طعمه به او تعلق دارد.
·
پس از سیر شدن و رفع زحمت کردن گرگ
آلفا، بقیه گرگ ها اجازه ی جنگ و دعوا بر سر بقایای طعمه را کسب می کنند و خیلی از
گرگ ها، چه بسا از گرسنگی می میرند.
·
ترفند ایده ئولوژیکی سعدی اما کجا
ست؟
6
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
ترفند ایده ئولوژیکی سعدی، شبان جا
زدن سردسته ی گرگ ها ست.
·
سعدی آخرین کسی است که از ماهیت سلاطین
و خوانین فئودالی بی خبر باشد.
·
این ولی مانع آن نمی شود که سعدی
لحظه ای از این تئوری و ترفند صرفنظر کند.
·
سؤال این است که چرا و به چه دلیل
خردمند خردگرائی چون سعدی باید دست به اشاعه دروغ و تحریف حقیقت عینی بزند؟
7
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
سعدی بلحاظ تعلقات طبقاتی، بی طرف
نیست.
·
هیچیک از اعضای جامعه بلحاط طبقاتی
بی طرف نیست.
·
سعدی ایدئولوگ طبقه حاکمه (اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی) است و این تئوری را به نیات مختلف و متفاوت زیر تدوین
کرده است:
الف
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
نیت اول سعدی توجیه حقانیت و بی
بدیلی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی به هر قیمت است.
·
در ایده ئولوژی سعدی، فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی پایان تاریخ است.
·
بی آلترناتیو (بی بدیل) است.
·
به همین دلیل «آش کشک خاله است» و
چاره ای جز «خوردنش» نیست.
ب
·
نیت دوم سعدی استحمار (تحمیق، خر
کردن) توده های مولد و زحمتکش است:
·
توده های مولد و زحمتکش باید خیال
کنند که نه آدم، بلکه گوساله و گوسفند اند و سلاطین و خوانین خونریز فئودالی، چوپانان
خیرخواه و خدمتگزار آنها هستند.
·
این ادعای سعدی اما با تجارب تلخ
توده زحمت، جور در نمی آید.
·
چون توده، فقیر است، ولی خر نیست.
·
توده می بیند که به هنگام برداشت
محصول، دولت فئودالی با اجامر مسلح به چوب و چماق و قمه و قداره می آیند و آنها را
مورد ضرب و شتم و شلاق قرار می دهند تا بخش اعظم محصول را به دربار ببرند.
·
سعدی باید این تضاد تجربه با تئوری
را حل کند:
ت
·
ترفند ایده ئولوژیکی سعدی چپنمائی
است.
·
چپنمائی بهترین و مؤثر ترین ترفند ایده
ئولوژیکی است:
·
سعدی از قول سلطانی به نام
نوشیروان به شازده ای به نام هرمز اندرز می دهد:
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش، باش
·
این بدان معنی است که سلاطین و
خوانین فئودالی آسایش توده را برتر و مقدم تر از آسایش خویش، خانواده و قوم و خویش
خویش می دانند، می توانند بدانند و اصولا باید بدانند.
·
اگر بر توده ستم می رود، نه توسط
خود سلاطین و خوانین، بلکه توسط دولت فئودالی می رود.
·
سعدی این دولت فئودالی را گرگ جا
می زند که قصد تخریب اعتبار شبان را دارند.
·
این همان شعار معروف خاص و عام
است:
·
«شاه خودش آدم خوبی است.
·
اطرافیانش بد اند.»
پ
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
·
این تئوری سعدی، دیری است که در
متروپول های سرمایه داری (و حتی «سوسیالیستی» و استالینیستی) مینیاتوریزه شده و سوهان سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی
خورده است:
1
·
امروزه برای حفظ فرماسیون اجتماعی
ـ اقتصادی امپریالیستی نه تنها گرگ های سعدی را، نه تنها شخصیت های اقتصادی،
سیاسی، نظامی، رسانه ای و غیره را، بلکه حتی خود چوپان را، مثلا اعضای خاندان
سلطنتی را، صدر اعظم کشوری از طراز هلوت کل را، رئیس جمهوری از طراز نیکسون را، افشا
و رسوا می سازند.
·
و با این تیر واحد ـ در آن واحد ـ
چندین نشان استراتژیکی می زنند:
2
·
قبل از همه، زهر ایده ئولوژیکی موسوم
به «دموکراتیک بودن سیستم امپریالیستی» را به کام خلایق می ریزند.
·
بدین ترفند اثبات می کنند که «همه ـ
از شاه تا گدا ـ در مقابل قانون برابر اند.»
3
·
ضمنا این افشاگری مهر ه ای از طبقه
حاکمه را توسط رسانه های همگانی ـ همه ارضی، مثلا توسط نیویورک تایمز، واشینگتن پست، روزنامه آلمان
جنوبی، اشپیگل و غیره انجام می دهند، تا برای رسانه ای امپریالیستی اعتبار آهنین
کسب کنند.
·
آن سان که در استقلال طبقاتی رسانه
های همگانی در همه فرم های آن، کمترین تردیدی باقی نماند.
4
·
کسب اعتبار برای رسانه های همگانی
ـ همه جهانی برای ریختن زهر ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه از قیف رسانه ها به حلق خلق
جهان است.
·
بی بی سی و سی عن عن و صدای آلمان
و غیره، بدین طریق و با این ترفند به مقام منابر و بلندگوهای حقیقت عینی ارتقا می
یابند.
·
آن سان که جفنگیات آنان چیزهائی در
حد آیات الهی و وحی منزل جلوه گر می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر