1
ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺭﺍه (اهلی کردن) ﭼﯿﺴﺖ؟
گفت:
ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• طریق و ترفند اهلی سازی دیگری، از دید علامه امپریالیسم، صبوری و سکوت سوبژکت اهلی کننده است.
• اوبژکت اهلی شونده، از گوشه چشم به سوبژکت نگاه می کند و او سکوت می کند.
• برای اینکه حرف زدن همان و تشکیل سوء تفاهم، همان.
• فونکسیون زبان و تکلم، نه روشنگری، نه توضیح، بلکه تولید سوء تفاهم است.
• به قول بعضی ها، «سکوت سرشار از ناگفته ها ست.»
• سکوت تجلی گاه اعجاز است.
• سکوت همان و اهلی شدن و اهلی کردن، همان.
1
• بنا بر منطق تق و لق علامه امپریالیسم، آدمیان هر چه لال تر، تفاهم میان انسانی، به همان میزان، بیشتر.
• این هم ترفند طبقه حاکمه از هر نوع است و هم ترفند ساز و مان های امنیتی، پلیسی، مونارشیستی، امپریالیستی، فئودالی، فاشیستی، فوندامنتالیستی، آنارشیستی و زباله های دیگر.
2
ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺭﺍه (اهلی کردن) ﭼﯿﺴﺖ؟
گفت:
ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• علامه امپریالیسم، بدین طریق، طرز و ترفند دوستیابی کذائی را تئوریزه می کند:
• هر کس می خواهد دوستی بیابد، باید او را اهلی کند و برای اهلی کردن او باید صبر و سکوت داشته باشد.
• صبر و سکوت او همان و اهلی شدن طرف مقابل همان و دوست یابی همان.
• نهی از تکلم، خواه و ناخواه به معنی نهی از تفکر است.
• چون هر سخنی غلاف اندیشه است.
• سؤالی که ما را از دیرباز به خود مشغول داشته بود، این بود که همه نمایندگان طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی خلایق را نهی از تفکر می کنند؟
• به عبارت روشن تر، چرا و به چه دلیل خانه خرد خلایق را تخریب می کنند؟
3
ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺭﺍه (اهلی کردن) ﭼﯿﺴﺖ؟
گفت:
ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺻﺒﻮﺭ
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• این طریق و ترفند اهلی کردن، همان طریق و ترفند دیر آشنای امپریالیسم و ایادی رنگارنگ آن است.
• ما برای گذار از طریق و ترفند انتزاعی و عام اهلی کردن تحت عنوان «طریق دوست یابی»، به طریق و ترفند مشخص و منفرد و خاص آن، به تجارب فردی و تاریخی مراجعه می کنیم:
• مأمورین ساواک، دقیقا همین طریق و ترفند را برای اهلی کردن دگراندیشان به کار می بستند.
• آنها جوانان و پیران مظنون به «اقدام علیه امنیت سلطنت» را پس از بازداشت، در سلول انفرادی مجهز به پتوی پر شپش و خاک و خون ساواک به حال خود رها می کردند.
• روزهای متمادی می گذشت و کسی با جماعت وحشی، حرفی رد و بدل نمی کرد.
• گاهی ماموری می آمد و در سلول را باز می کرد و از بوی ادرار و تعفن دماغش را می گرفت.
• بعد با کوبش شلاقی بر دیواری فرمان رفتن به مستراح صادر می کرد تا جماعت وحشی فنجان های مملو از ادرار را با خود ببرند و خالی کنند و از آب پر کنند و برگردند.
• زبان سرچشمه ی سوء تفاهم بود.
5
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• جماعت وحشی در حسرت شنیدن سخنی از دهان اهلی کنندگان می سوختند و می پوسیدند.
• سخن کیمیا بود.
• فقط غرش شلاق بود و غریو عصب سوز درد بود که به گوش جماعت وحشی مظنون ملتمس اهلی شدن می رسید و دمار از روزگار روح و روان شان در می آورد.
• تا پس از روزها بالاخره نوبت به آنان رسد.
• خودکاری و چند صفحه کاغذ سفید به دست شان می دادند تا سیر و سرگذشت خود را «از لحظه بیرون آمدن از سوراخ مادر تا لحظه بازداشت» از سیر تا پیاز بنویسند.
• بعد از گوشه چشم نگاه شان می کردند با نیشخندی سرشته بر ظفر بر لب.
• زبان سرچشمه ی سوء تفاهم بود.
• زبان سد راه اهلی شدن و اهلی کردن بود.
6
من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد
و تو هيچ حرف نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم است.
• جماعت وحشی با دستان لرزان از وحشت می نوشتند.
• از سیر تا پیاز.
• بعد درازشان می کردند روی تختی از پیش آماده با ژنده ای در دهان و با دست و پای بسته به ریسمان.
• زبان سرچشمه سوء تفاهم بود.
• زبان شکنجه و شلاق جای زبان را گرفته بود و آدمی به عصر توحش برگشته بود تا کف پاها از ضربات شلاق ورم کنند و با هر قدم، هزاران سوزن نامرئی در آنها فرو روند.
• طریق و ترفند اهلی کردن از این قرار بود.
• زبان سرچشمه ی سوء تفاهم بود و زور، دست در دست با زر می رفت و عزت انسانی بی مهابا پایمال می گشت.
در اين هنگام بود که روباه پيدا شد.
روباه گفت:
سلام
شازده کوچولو سر برگرداند و کسی را نديد،
ولی مودبانه جواب سلام داد.
صدا گفت:
من اينجا هستم، زير درخت سيب
شازده کوچولو پرسيد:
تو که هستی؟
چه خوشگلی
روباه گفت:
من روباه هستم.
شازده کوچولو به او تکليف کرد که بيا با من بازی کن.
من آنقدر غصه به دل دارم که نگو
روباه گفت:
من نمیتوانم با تو بازی کنم.
مرا اهلی نکردهاند.
شازده کوچولو آهی کشيد و گفت:
ببخش!
اما پس از کمی تامل باز گفت:
اهلی کردن يعنی چه؟
روباه گفت:
تو اهل اينجا نيستی.
پی چه می گردی؟
شازده کوچولو گفت:
من پی آدمها میگردم.
اهلی کردن يعنی چه؟
روباه گفت:
آدمها تفنگ دارند و شکار می کنند.
اين کارشان آزارنده است.
مرغ هم پرورش می دهند و تنها فايده شان همين است.
تو پی مرغ می گردی؟
شازده کوچولو گفت:
نه، من پی دوست می گردم.
نگفتی اهلی کردن يعنی چه؟
روباه گفت:
اهلی کردن چيز بسيار فراموش شده ای است،
یعنی علاقه ايجاد کردن
علاقه ايجاد کردن؟
روباه گفت:
البته.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر