۱۳۹۴ اسفند ۲۶, چهارشنبه

سیری در جفنگیات صمد بهرنگی (9)


اهمیت ادبیات کودک
صمد بهرنگی
ویرایش و تحلیل از
گاف سنگزاد

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بی ‌بروبرگرد،‌
نظافت دست و پا و بدن‌،
اطاعت از پدر و مادر‌،
حرف ‌شنوی از بزرگان‌

·        بزعم صمد، چهارمین نکته ای که باید از ادبیات کودکان ـ بی سر و صدا ـ تبعید شود، حرف شنوی کودکان از بزرگان است.

1
دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        می توان به قبر مقدس قمر بنی هاشم قسم خورد که صمد معنی واژه «بزرگان» در ادبیات ایران را نمی داند.
·        صمد و شرکاء حتی با میراث شیخ شیراز بیگانه اند.
·        این جماعت مظهر بی سوادی محض اند که از قضا معلم و مؤلفو مراد و مرشد  شده اند.

2
·        وقتی سعدی می گوید:
·        «من پرورده خوان بزرگان ام»، منظورش اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·        منظورش خوانین و سلاطین برده ساز، برده فروش، برده دار و فئودال است و نه بزرگسالان.

·        سعدی بدین طریق و با این سخن، پایگاه طبقاتی خود را تعیین و معرفی می کند.
·        سعدی خود را نماینده ایده ئولوژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی محسوب می دارد.
·        سعدی خود را خادم منافع استراتژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی محسوب می دارد.
·        در واژه «بزرگان» مورد نظر سعدی، حتی خان زاده، آخوند زاده (فقیه زاده)  و شاهزاده شیرخواری گنجانده می شود.

3
اوتوریته فاشیستی

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        منظور صمد از واژه بزرگان، اما بزرگسالان است.

·        در تئوری پداگوژیکی فاشیسم و فوندامنتالیسم مدافع فئودالیسم و امپریالیسم، دیالک تیک کودک و بزرگسال تخریب می شود و چه بسا حتی به شکل دوئالیسم کودک و بزرگسال   وارونه می شود.
·        این کرد و کار در قصه «شازده کوچولو» صراحت و رادیکالیته چشمگیر شرم انگیزی کسب می کند.


·        سنت اگزوپری واژه «بزرگان» صمد بهرنگی را با واژه «آدم ها» جایگزین می سازد.
·        یعنی تبر بر ریشه هومانیسم می زند و عملا نسل جدید جامعه را از نعمت تربیت و حمایت و تقویت نسل قبلی محروم می سازد.

·        بدین طریق و با این ترفند، رابطه کودک با پرورندگان و پروردگاران (سعدی)  اصیل طبیعی و اجتماعی اش قطع می شود.
·        دل پرورش یافتگان در مکتب صمد بهرنگی و شرکاء ـ قبل از همه ـ از نفرت و کین نسبت به مادر ـ پدر خویش لبریز است.
·        تنها آرزوئی که در اعماق دل دارند، مرگ مادر ـ پدر و بویژه پدر است که رئیس خانواده است و اوتوریته بی چون و چرای طبیعی و اجتماعی است.

4
دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        ماهیت کودک ستیز این تئوری پداگوژیکی صمد و فاشیسم و فوندامنتالیسم و امپریالیسم از همین سلب اوتوریته از مادر ـ پدر آشکار می گردد.
·        تبر تیز این تئوری پداگوژیکی (تربیتی ـ پرورشی)  کودک ستیز، جامعه ستیز و هومانیسم ستیز، بر پاک ترین، بی شائبه ترین، اصیل ترین، بی چشمداشت ترین، ضروری ترین، خیرخواه ترین و خادم ترین اوتوریته فرود می آید.
·        کودک بدین طریق، از آغوش لبریز از مهر بی ریای خانواده کنده می شود تا به آغوش اوتوریته های ماهیتا کودک ستیز، بشریت ستیز و پیشرفت ستیز سقوط کند.

5

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        جامعه طبقاتی در همه فرم هایش، جامعه مبتنی بر اوتوریته های متنوع است:
·        توده های مولد و زحمتکش برده تحت اوتوریته اشرافیت بنده دار و روحانی قرار دارند.
·        توده های رعیت و پیشه ور و صنعتگر و تاجر تحت اوتوریته اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی بسر می برند.
·        توده های مولد و زحمتکش از پرولتاریا تا پیشه وران و کارمندان و غیره تحت اوتوریته طبقه حاکمه بورژوائی و امپریالیستی بسر می برند.

الف

·        حتی توده های مذهبی با جایگاه های اجتماعی متفاوت و متضاد، تحت اوتوریته مراجع مذهبی از آخوند روستا تا آخوند شهر، از امام جمعه تا مجتهدین و یا مراجع تقلید بسر می برند.

ب

·        حتی در دار و دسته های فوندامنتالیستی از طالبان تا حزب الله، از بوکوحرام تا القاعده، از اخوان المسلمین تا مجاهدین خلق و اسلام و دیمدام و لیملام، بر اوتوریته های موجود از دیرباز، اوتوریته های جدید افزوده می شوند.

ت

·        تبار سردسته داعش به قبیله قریش وصل می شود.
·        یعنی او اوتوریته قبیله ای رسول اکرم را کسب می کند.

پ

·        مسعود رجوی و موسی خیابانی و مریم رجوی و بیژن جزنی و بقیه هر کدام اوتوریته جدیدی اند که بسان بت از سوی جماعت بت پرست، پرستیده می شوند.

6

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        هر کدام از اجامر فاشیستی،  اوتوریته بی چون و چرائی بوده است.
·        راجع به اوتوریته هیتلر و موسولینی و فرانکو و قیصر ژاپن و غیره کتاب های چندین صد صفحه ای تحریر یافته است.
·        این اجامر همه از دم پرستیده می شدند و کماکان حتی پرستیده می شود.
·        حتی شاهان چلقوز دست نشانده امپریالیسم و همدست فاشیسم از قبیل رضا شاه و محمد رضا شاه اوتوریته بوده اند و توسط بخشی از اجامر جامعه مورد پرستش قرار گرفته اند و قرار می گیرند.

7


دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        ایده ئولوژی طبقه حاکمه، امروز جای واژه سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) اوتوریته را با واژه های چرب و نرم «کاریسما» و امثالهم پر کرده است.

·        وقتی ضرب المثل مدرن «ثروت و قدرت آدم ها را سکسی می سازد»، شب و روز از رسانه های تمام راضی به رگ روح و شعور و روان خلایق تزریق می شود، ضمنا به معنی تبلیغ و تحمیل اوتوریته های مطلوب و محبوب طبقه حاکمه است.

·        با این ترفند است که اجامر از هر نظر عقب مانده ای از قبیل بوش و کلینتون و اوباما و سرکوزی و برلسکونی و بن لادن و خمینی و خامنه ای و روحانی و موسوی و کروبی و کوسه و ظریف و غیره به مثابه اوتوریته های جدید کسب سکسیت و محبوبیت و مجذوبیت می کنند.

8

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        صمد و شرکاء، عملا ـ یعنی بی اعتنا به اینکه خود به عواقب کار خود متوجه باشند و یا نباشند ـ بسان اجامر فاشیستی، فوندامنتالیستی، فئودالی، روحانی و امپریالیستی اوتوریته مادر ـ پدر را مختل می کنند و جای خالی آن را با اوتوریته پیشوا، رهبر، امام، ولی فقیه، رئیس جمهور، وزیر و قلدر و فرمانده پر می کنند.

·        یکی از دلایل بیمار روانی بودن پیروان فدائیسم و مجاهدیسم و حزب اللهیسم و تروریسم و فوندامنتالیسم و امپریالیسم همین قطع رابطه از ایام کودکی با اوتوریته طبیعی ، ژنه تیکی ـ غریزی مادر ـ پدر است.

9
دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
حرف ‌شنوی از بزرگان

·        این پیامد پداگوژیکی مخرب و منفی را در متروپول های امپریالیستی به وضوح می توان همین امروز نیز تجربه کرد.
·        پسر پزشک حریفی که با هزار ذلت و ریاضت بزرگ شده، حاضر نمی شود که حتی سالی یکبار سری به مادر و پدر خویش بزند.
·        حتی حاضر نمی شود که «تولدت مبارک» آنها را پاسخ دهد.

·        جامعه طبقاتی از اعضای خود جلاد می سازد تا بسان روبات مرگ به خدمت گیرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر