تحلیلی از
ربابه نون
1
چون ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨد
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ
·
ترفند اول سنت اگزوپری، اعلام قحط
دوستی و دوست در جامعه و جهان است.
·
ترفند او و احمد شاملو و امثالهم جار
زدن تنهائی همه انسان ها دربلند ترین مناره های زمین است
·
بزعم سنت اگزوپری هیچکس در جامعه و
جهان دوستی ندارد.
·
همه تنها و بی کس و بی یار و یاور
اند.
·
در این جار سنت اگزوپری و احمد شاملو
و دیگر اجامر امپریالیستی و فوندامنتالیستی ذراتی از حقیقت عینی وجود دارد.
·
انسان ها واقعا تنها و بی کس و بی
یار و یاور شده اند.
·
ولی تنهائی آنها نه ازلی بوده و نه
ابدی خواهد بود.
·
فقدان دوست و تنهائی و بی کسی انسان
ها پدیده ای تاریخی است.
·
یعنی تحت شرایط اجتماعی ـ اقتصادی معینی
پدید آمده و تحت شرایط اجتماعی ـ اقتصادی معین دیگر رخت برخواهد بست.
·
نظری به سیر و سرگذشت توسعه جامعه بشری
این مسئله را نشان می دهد و افق نوینی جلوی چشمان ما می گشاید:
2
ﭼﻮﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨد
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ
·
نیاکان حیوانی ما، یعنی میمون ها و
حتی بقایای جامعه اشتراکی آغازین هنوز هم وجود دارند.
·
میمون ها و اعضای بقایای جامعه اشتراکی
آغازین زیست کلکتیو و جمعی دارند.
·
شپش جوئی متقابل میمون ها و هشدار متقابل
آنها از دشمن درنده هم نشانه همبستگی آنها ست و هم وسیله تقویت و تحکیم همبستگی آنها
ست.
·
در جامعه کمونیستی آغازین، این
هماهنگی، همبستگی و هارمونی هر چه بیشتر تقویت می شود و تحکیم می یابد.
·
تخریب این هماهنگی و همبستگی و
هارمونی با تشکیل جامعه طبقاتی (فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری) آغاز می
شود و رفته رفته تعمیق می یابد.
·
این تنهائی و ایزولاسیون و فقدان
دوست در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری تشدید می شود و به اوج می رسد.
·
امپریالیسم به مانی پولاسیون جسمی
و روحی و روانی و اتیکی (اخلاقی) و استه تیکی و ایده ئولوژیکی سیستماتیک و برنامه
ریزی شده ی اعضای جامعه می پردازد و از آنها زباله می سازد.
·
زباله که به برقراری رابطه دوستی
نیاز ندارد.
·
با زباله هم که کسی رابطه دوستی برقرار
نمی کند.
·
اتفاقا همین زباله سازی از اعضای جامعه
کسب و کار همین سنت اگزوپری و شاملو و آل احمد و اجامر جماران و غیره است:
ﺗﻮ
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
این ترفند ایده ئولوژیکی دوم سنت
اگزوپری است:
·
دوستی کیمیا و کمیاب است، چون از
مغازه نمی شود آن را خرید.
·
منطقی این است که راه چاره
اندیشیده شود.
·
یعنی علل ریشه ای تنهائی انسان ها
و فقدان دوستی کشف شود و مغلوب گردد.
·
شیاد امپریالیسم اما سودای کشف علت
این معلول را در سر ندارد.
·
منطقی این است که حریف به شازده
بگوید:
·
حالا که از مغازه نمی توان دوست
خرید، پس بیا با هم رابطه دوستی برقرار کنیم.
·
یعنی یار و یاور یکدیگر باشیم.
3
ﺗﻮ
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
شیاد امپریالیسم اما بشرستیز و خردسیتز
است.
·
به همین دلیل به تحریف مقوله دوستی
دست می زند:
·
دوستی در شازده کوچولو بازتعریف و
عملا تحریف می شود:
·
دوستی به صورت رابطه یکسویه ی وابستگی
در می آید.
·
دوستی به رابطه ارباب و نوکر، کدبانو
و کنیز، خداوند بنده و بنده، خداوند غلام و غلام، ارباب و رعیت، بورژوا و پرولتر،
ستمگر و ستمکش، استاد و نوچه، مجتهد و مقلد و امثالهم اطلاق می شود.
·
این رابطه واره یکسویه اصلا رابطه
محسوب نمی شوند.
·
رابطه باید دو طرفه باشد.
·
دو طرف رابطه باید در همدیگر تأثیر
بگذارند و از همدیگر تأثیر بردارند.
·
دو طرف رابطه دوستی باید برابر
حقوق باشند.
·
هماندیش و همکار و همراه و همدرد
با هم باشند.
·
از شادی همدیگر شاد شوند و در غم
همدیگر اشک ریزند.
·
کدام کدبانو از کدورت خاطر کنیزش ککش
می گزد؟
·
کدام جلاد از رنج قربانی رنج می
برد؟
3
ﻣﺮﺍ
ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
ترفند ایده ئولوژیکی مستور سوم سنت
اگزوپری تحریف حتی وابستگی است.
·
آن سان که کنیز التماس می کند که
کدبانو او را به کنیزی بپذیرد و سنت اگزوپری اسم این ذلت فکری و اتیکی (اخلاقی) را
اهلی کردن می گذارد.
·
در این پدیده نیز ذراتی از حقیقت
عینی وجود دارند.
·
کسب محبوبیت شازده کوچولو و اشعار
احمد شاملو غیره هم به دلیل همین ذرات ناچیزی از حقیقت عینی است:
·
برده واقعا هم پیش ارباب برده دار می
آید و پیمان می بندد که با زن و کودکانش بنده و کنیز و پادو و خادم او گردد.
·
رعیت واقعا به ارباب التماس می کند
که قطعه زمینی با وسایل تولید در اختیاش بگذارد تا او نان بخور ـ نمیری به دست
آورد.
·
کارگر واقعا به بورژوا التماس می
کند که نیروی کار او را بخرد و مورد استثمار قرار دهد.
·
این همان حرفی است که سنت اگزوپری
از قول کاراکتر قصه اش تبیین می دارد:
ﻣﺮﺍ
ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
آنچه که سنت اگزوپری و دیگر اجامر امپریالیستی
و فوندامنتالیستی ناگفته می گذارند، این حقیقت امر است که برده و رعیت و پرولتر،
برده و رعیت و پرولتر مادر زاد نبوده اند، بلکه صاحب وسایل تولید خویش بوده اند و
عزت انسانی درخور خود را داشته اند.
·
این وسایل تولید اما به زور از آنها
گرفته شده اند تا زمینه لازم برای بردگی و وابستگی آنها فراهم آید.
·
در جامعه کمونیستی آغازین همه
اعضای جامعه مالک دسته جمعی وسایل تولید همبود بوده اند و برابر و خواهر ـ برادر بوده
اند.
·
وابستگی و اهلیت انسان ها پدیده ای
تاریخی است که بنا بر جبر عینی پدید آمده و بنا بر همان جبر عینی از بین خواهد
رفت.
5
ﻣﺮﺍ
ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
دیگر ترفند ایده ئولوژیکی حیرت
انگیز سنت اگزوپری این است که او با استفاده از مقوله قرون وسطائی اهلیت دست به
عوامفریبی می زند.
·
اهلیت یکی از مقولات اخلاقی قرون
وسطای فئودالی است.
·
ما در اتیک فئودالی قرون وسطی با
دیالک تیک اهل و نا اهل سر و کار پیدا می کنیم.
·
در قاموس فئودالیسم، اهلیت به درجه
معیار اخلاقی ارتقا داده می شود.
·
اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی توده های مردم را اهلی می کند تا از آنها سلب آزادی کند.
·
تا آنها را به درجه بنده و غلام و
کلفت و کنیز و رعیت تنزل دهد و مورد استثمار همه جانبه قرار دهد.
·
درست به همان سان که نیاکان بشریت
در جامعه کمونیستی آغازین نباتات و جانوران را اهلی کرده اند.
6
·
سیب و گرد و بادام و انجیر و گاو و
گوسفند و خر و استر روزی نباتات و جانوران وحشی بوده اند که نیاکان بشری به مشقتی
آنها را رام و اهلی کرده اند.
·
این اهلیت دو طرفه بوده است.
·
یعنی هم نباتات و جانوران از آن
سود برده اند و هم نیاکان بشریت.
·
اکنون شاید از گندم 700 نوع در
جهان وجود داشته باشد.
·
هزاران هکتار از اراضی کشت به
تکثیر انواع مختلف گندم اختصاص یافته اند.
·
گندم به برکت اهلیت به تکثیر و
تحکیم نوع خود نایل امده است و انسان از مهلکه مرگ از گرسنگی رسته است.
·
رابطه انسان با نباتات دو طرفه
بوده است.
·
برای هر دو طرف رابطه مفید بوده
است.
7
·
همین مسئله در رابطه انسان با
جانوران نیز صدق می کند:
·
هم مرغ و خروس و اردک و غاز و گاو و
گوسفند و خر و استر و غیره ببرکت اهلیت به
تکثیر و تحکیم نوع خود نایل آمده اند، مثلا از خطرات و صدمات ناشی از درندگان و
برف و بوران و برق و باران محفوظ مانده اند و هم بشریت از گوشت و شیر و پوست و کود
و غیره آنها برای نجات از گرسنگی و برهنگی و سرما و غیره استفاده کرده است.
·
این رابطه برای هر دو طرف مفید
بوده است.
8
ﻣﺮﺍ
ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
شیاد امپریالیسم اهلی شدن و اهلی کردن
را از طبیعت برمی دارد و وارد جامعه می کند تا اکثریت اعضای مولد و زحمتکش جامعه توسط
اقلیت انگل و قلدر و پست و پتیاره بسان نباتات و جانوران اهلی شوند و مورد استثمار
جسمی و جنسی و روحی و روانی و غیره قرار گیرد.
·
این بلحاظ اسلوبی همان سوسیالیزاسیون
پدیده ها و روندهای طبیعی است.
·
این فرمی از بیولوژیسم است.
·
این فرمی از سوسیال ـ داروینیسم
است.
·
به همین دلیل سنت اگزوپری اهلیت را
پیشاپیش ایدئالیزه می کند.
·
یعنی تا درجه ایدئال و آرمان و
آرزوئی ارتقا می دهد.
·
آن سان که یکی از کاراکترهای قصه، داوطلب
اهلی شدن می شود.
·
التماس می کند که کسی او را اهلی
کند و نام این ذلت را دوستی می گذارد:
ﺗﻮ
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻠﯽ ﮐﻦ
·
بدین طریق و با این ترفند، رابطه
ارباب و نوکر، ارباب و برده، ارباب و رعیت، کدبانو و کنیز به عنوان رابطه دوستی جا
زده می شود.
·
این چیزی جز عوامفریبی نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر