جمعبندی از
میمحا نجار
سار
·
می توانی در زمنیه ترس مثالی از فلاسفه، علما، ادبا و
شعرای طبقه حاکمه امپریالیستی ذکر کنی؟
ستاره
·
آره.
·
اگزیستانسیالیسم تحت تأثیر واقعیت عینی قرار گرفتن و از سر گذراندن واقعیت عینی را
با تفکر یکسان می داند.
·
بعد نیروی محرکه تحت تأثیر قرار
گرفتن و با آن زیستن را ترس می داند.
·
در قاموس اگزیستانسیالیسم انسان
بوسیله ترس متوجه حقارت خود در کل جهان می شود.
·
یعنی به وسیله ترس متوجه بی مصرفی، تفاله وارگی، زباله وارگی و شکنندگی
وجود خود می شود، تحت تأثیر آن قرار می گیرد و با آن می زید.
·
ترس در قاموس اگزیستانسیالیسم چیزی
است که از آغاز بوسیله مرگ تعیین می شود، مرگی که راه نجاتی از آن متصور نیست.
سار
·
از اگزیستانسیالیسم فرقه های
متنوعی وجود دارد که همگی ترس را به مقام مقوله فلسفی ارتقا می دهند.
·
وجوه مشترک دیگر همه این فرقه ها
چیست؟
ستاره
·
وجوه مشترک همه فرقه های اگزیستانسیالیسم
به شرح زیرند:
1
·
مبدأ قرار دادن مفهوم حیات و
تعریف سوبژکتیویستی از آن.
2
·
هتک حرمت از تفکر علمی و علم بطور کلی و تحقیر آن.
3
·
اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)
4
·
قطع رابطه آگاهانه با سنن فلسفی
·
بدین طریق فلسفه کلاسیک بورژوائی از دکارت تا کانت، از
فیشته تا هگل به گور سپرده می شود.
5
·
اگزیستانسیالیسم حالات روانی بیمارگونه از قبیل ترس، تهوع و امثالهم را بمثابه مسائل اساسی فلسفه قلمداد می کند.
·
اگزیستانسیالیسم بدین طریق فاتحه بلندی بر دیالک تیک
ماده و روح (وجود و شعور) و دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت می خواند.
6
·
اگزیستانسیالیسم ایراسیونالیسم (خردستیزی) را مد می کند.
·
نیچه مؤسس ایراسیونالیسم
است.
·
بدین طریق راسیونالیسم (خردگرائی)
فلسفه کلاسیک بورژوائی با ایراسیونالیسم (خردستیزی)
جایگزین می شود.
7
·
جای پژوهش سیستماتیک و منظم را اکلکتیسیسم (از
هر چمن گلی چیدن) می گیرد.
8
·
اگزیستانسیالیسم به شرایط اجتماعی و انسان برخوردی
انتزاعی، متافیزیکی، غیرتاریخی و بی تفاوت دارد.
سار
·
آره.
·
این ترس، ترس طبقاتی بورژوازی است که بر لب گور تاریخی اش
ایستاده است.
·
این ترس اما با ترس طبیعی و معمولی فرق دارد.
·
قهرمان «بیگانه» ـ اثر البر کامو ـ برایش یکسان است که
اعدام شود و یا تبرئه شود.
·
ظاهرا ترسی از مرگ ندارد.
ستاره
·
آره.
·
حق با تو ست.
·
برای اینکه اگزیستانسیالیسم ضمنا مبلغ نیهلیسم (پوچی
زیست) و پسیمیسم (بدبینی) است.
·
از دید اگزیستانسیالیسم زندگی هیچ و پوچ و بی معنی است.
·
به همین دلیل برای طرفداران اگزیستانسیالیسم اعدام و
انتحار و آوانتوریسم و آنارشیسم ایدئال و آرمان است.
·
به قول کامو با انتحار می توان بر پوچی زندگی غلبه کرد.
سار
·
آره.
·
ترس طبقاتی به صورت تهور در می آید.
·
چون زندگی هیچ و پوچ و توخالی تصور می شود، بود و نبود
یکسان جلوه می کند و ترس به صورت تهور نمودار می گردد.
·
این به چه معنی است؟
ستاره
·
این بدان معنی است که دیالک تیک محتوا و فرم به صورت دیالک
تیک ترس و تهور بسط و تعمیم می یابد.
سار
·
آره.
·
تار و پود وجود فدائی و مجاهد و غیره را ترس فراگرفته،
ولی ترس درونی ـ طبقاتی با منفجر سازی نارنجک در مشت و یا بمب در کمربند و یا در
عبور از مینزار فرم تهور به خود می گیرد.
·
تهوری که ماهیتا ترس است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر