۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه

دکتر محمد مصدق از دیدی دیگر (2)



(۲۰۰۹) 
‏(۷۱ سالگی)
جان پرکینز (۱۹۴۵) 


تحلیلی از
یدالله سلطان پور


·        برای ارزیابی مصدق، ملی کردن صنعت نفت و مصدق ها و جریانات مشابه دیگر در جهان باید به عقب برگشت.
·        باید به زادروز جان پرکینز و شیادان جانی و جلادان نامی دیگر برگشت.
·        باید به ایام تسلیم محور شر (ناسیونال ـ سوسیالیسم، فاشیسم و میلیتاریسم) و جشن پیروزی محور «خیر» (امپریالیسم امریکا، امپریالیسم بریتانیا و اتحاد شوروی) برگشت.

·        این سخن اما به چه معنی است؟      

1

·         این بدان معنی است که خاص را باید در آیینه عام دید.
·        مصدق و امثال او و شق القمرهای آنها را باید در چارچوب این شرایط نوین دید.
·        ایراد اصلی و اساسی تحلیل پدر سلحشور ما، فرج الله میزانی (جوانشیر) از دکتر محمد مصدق شاید همین جا باشد.

·        مراجعه کنید به مصدق از دید جوانشیر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

2
·        این بدان معنی است که خاص را نمی توان و نباید به صورت ایزوله و تنها مورد بررسی قرار داد.
·        چنین تحلیلی، اصولا و اساسا تحلیل نیست.
·        تحلیل یا دیالک تیکی است و یا زباله است.
·        یعنی تحلیل در حرف است و حرافی در عمل.
·        خاص و منفرد (مثلا مصدق) باید در چارچوب دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در نظر گرفته شود.

3
·         سؤال این است که دلیل شعله ور شدن جنگ های جهانی امپریالیستی چیست؟
·        چرا و برای چه جنگ امپریالیستی اول و چند سال بعد جنگ امپریالیستی دوم شروع می شوند؟
·        هدف و آماج دول امپریالیستی از این جنگ ها چیست؟
·        نتیجه نهائی این جنگ ها از چه قرار است؟
·        تفاوت جهان در دوره قبل از این جنگ ها و بعد از این جنگ ها کدام است؟
·        علت و دلیل و انگیزه این جنگ ها چیست؟ 

4
·        نظام سرمایه داری در مقیاس جهانی  درست در دهه قبل از آغاز جنگ جهانی اول، وارد مرحله بحران عمومی خویش می شود.
·        اینجا دیگر سخن از بحران های اقتصادی سیکلی نیست.
·        اینجا سخن از بحران ساختاری امپریالیسم (فاز آخر نظام سرمایه داری)  است.
·        اینجا سخن از این است که بحران عمومی نظام سرمایه داری، تار و پود جامعه امپریالیستی را فرامی گیرد.

·        ریشه اصلی این بحران ها چیست؟ 

5
·        ریشه اصلی این بحران ها ـ خواه بحران های اقتصادی سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد و خواه بحران عمومی سرمایه داری امپریالیستی ـ تشدید تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.
·        دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، اساسی ترین و اصلی ترین و عمیق ترین دیالک تیک هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی است.
·        تشدید تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی تار و پود هر جامعه را به بحران می کشد و آن را چه بسا فلج می کند.

·        سؤال این است که راه خروج موقتی و یا قطعی از بن بست بحران فلج کننده چیست؟ 

6
·        راه خروج قطعی از بحران، حل تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی از طریق انقلاب اجتماعی است.

·        چرا و به چه دلیل؟

7
·        دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف) است.
·        تشدید تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی به تشدید تضاد فرم با محتوا شباهت دارد.
·        به رشد فیزیکی کودک (محتوا) و تنگ تر گشتن کت و شلوار و پیراهن او شباهت دارد. 
  
·        انقلاب اجتماعی ساختار (فرم، ظرف، البسه) تنگ تر گشته را منفجر می سازد و با ساختار دیگری، با چارچوب مناسب تری، با ظرف و فرم و البسه گشادتری جایگزین می سازد و به بحران خاتمه می دهد.
·        آنگاه محتوا به رشد و شکوفانی عظیمی دست می یابد، آنگاه نیروهای مولده سریعا رشد می کنند تا دوباره با مناسبات تولیدی کهنه گشته و تنگ تر گشته در تضاد قرار گیرند و جامعه را دوباره به بحران کشند و انقلاب اجتماعی جدیدی را الزامی سازند. 

8

·        راه خروج موقتی از بحران، ضمن حفظ چارچوب ساختاری موجود، جنگ است.
·        جنگ برای طبقه حاکمه، «نعمت الهی است.» (روح الله خمینی)   

·        چرا و به چه دلیل؟

9
·        جنگ ماهیتا، انقلاب منفی است.
·        جنگ، عنگلاب است.
·        جنگ از عن، گلاب می گیرد، تا جامعه و جهان را به گند  کشد.

·        تا جامعه و جهان گند دیده ی گندیده بتواند گذشته را فراموش کند و دوباره از صفر شروع کند.

·        چرا و به چه دلیل؟

10
·        انقلاب اجتماعی، ساختار تنگ جامعه را منفجر می کند و با ساختار گشادتری جایگزین می سازد تا نیروهای مولده بدون مزاحمت مناسبات تولیدی کهنه و فرتوت، رشد کنند.
·        انقلاب اجتماعی، مثلا ساختار فرتوت و فرسوده ی فئودالی جامعه را منفجر می کند و با ساختار مدرن کاپیتالیستی جایگزین می سازد تا جامعه نفسی تازه کند و به پیش تازد.

11

·        جنگ هم تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را به نحوی از انحاء «حل» می کند.
·        با این تفاوت که به طور منفی «حل» می کند:

الف

·        جنگ نیروهای مولده را در سنت شعبان بی مخ به چماق و تانک و بمب و توپ می بندد و در جا نابود می سازد.

ب


·        جنگ میلیون ها فرد مولد و زحمتکش را به قتل می رساند.

ت
·        جنگ کارخانجات و مزارع و باغات و قنوات و مؤسسات خدماتی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی، پرورشی، پژوهشی،  پداگوژیکی، علمی، فلسفی و غیره را با خاک یکسان می سازد.

12

·        بدین طریق  در ترازوی دیالک تیکی نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، کفه مناسبات تولیدی موجود سنگین تر از کفه نیروهای مولده می گردد.
·        این بدان می ماند که برای تنگ تر نگشتن کت و شلوار و پیراهن به اندام کودک، از تغذیه کودک خود داری کنند.
·        تا کودک از فرط گرسنگی و تشنگی و بیماری، رشد نکند و البسه کهنه به اندامش تنگتر نگردد.

13

·        فلسفه جنگ های جهانی، منطقه ای، ملی، مذهبی و غیره جز این نیست.

·        به همین دلیل، برای روح الله خمینی، «جنگ نعمت الهی» بود و صدام ملک مقرب در درگاه الهی.

·        درست به همین دلیل شیطان بزرگ، چشم دیدن ملک مقرب درگاه الهی را نداشت.

·        آن سان که ملک مقرب درگاه الهی را که بسان موشی در حفره ای در دل زمین می زیست، بیرون کشید و « کاهدادی» کرد، به دار آویخت تا درس عبرت به ملائکه مقرب دیگر گردد.

14

·        در اثر جنگ جهانی امپریالیستی اول، 10 تا 20 میلیون نفر کشته شدند و آثار تمدن و فرهنگ در اروپا با خاک و خاکستر یکسان شدند.
·        اجامر امپریالیستی از بمب های سمی (شیمیائی) بهره در خور گرفتند.
·        در نتیجه، بخش اعظم مراتع و مزارع و باغات و بستان های اروپا لم یزرع (غیر قابل کشت) و «لم یرتع» (غیر قابل چرش) گشتند.

·        این یعنی تخریب بی مهابای نیروهای مولده.
·        این یعنی اخطار به نیروهای مولده که دست از پا خطا نکنند و سودای رشد به مخیله خود راه ندهند و به ساز مناسبات تولیدی سرمایه داری برقصند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر