(۲۰۰۹)
(۷۱ سالگی)
جان
پرکینز (۱۹۴۵)
تحلیلی از
یدالله سلطان
پور
·
برای ارزیابی مصدق، ملی کردن صنعت
نفت و مصدق ها و جریانات مشابه دیگر در جهان باید به عقب برگشت.
·
باید به زادروز جان پرکینز و
شیادان جانی و جلادان نامی دیگر برگشت.
·
باید به ایام تسلیم محور شر
(ناسیونال ـ سوسیالیسم، فاشیسم و میلیتاریسم) و جشن پیروزی محور «خیر» (امپریالیسم
امریکا، امپریالیسم بریتانیا و اتحاد شوروی) برگشت.
·
این سخن اما به چه معنی است؟
1
·
این بدان معنی است که خاص
را باید در آیینه عام دید.
·
مصدق و امثال او و شق القمرهای آنها
را باید در چارچوب این شرایط نوین دید.
·
ایراد اصلی و اساسی تحلیل پدر
سلحشور ما، فرج الله میزانی (جوانشیر) از دکتر محمد مصدق شاید همین جا باشد.
·
مراجعه کنید به مصدق از دید
جوانشیر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
این بدان معنی است که خاص را نمی
توان و نباید به صورت ایزوله و تنها مورد بررسی قرار داد.
·
چنین تحلیلی، اصولا و اساسا تحلیل
نیست.
·
تحلیل یا دیالک تیکی است و یا
زباله است.
·
یعنی تحلیل در حرف است و حرافی در
عمل.
·
خاص و منفرد (مثلا مصدق) باید در
چارچوب دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در نظر گرفته شود.
3
·
سؤال این است که دلیل شعله
ور شدن جنگ های جهانی امپریالیستی چیست؟
·
چرا و برای چه جنگ امپریالیستی اول
و چند سال بعد جنگ امپریالیستی دوم شروع می شوند؟
·
هدف و آماج دول امپریالیستی از این
جنگ ها چیست؟
·
نتیجه نهائی این جنگ ها از چه قرار
است؟
·
تفاوت جهان در دوره قبل از این جنگ
ها و بعد از این جنگ ها کدام است؟
·
علت و دلیل و انگیزه این جنگ ها
چیست؟
4
·
نظام سرمایه داری در مقیاس جهانی درست در دهه قبل از آغاز جنگ جهانی اول، وارد
مرحله بحران عمومی خویش می شود.
·
اینجا دیگر سخن از بحران های
اقتصادی سیکلی نیست.
·
اینجا سخن از بحران ساختاری
امپریالیسم (فاز آخر نظام سرمایه داری)
است.
·
اینجا سخن از این است که بحران
عمومی نظام سرمایه داری، تار و پود جامعه امپریالیستی را فرامی گیرد.
·
ریشه اصلی این بحران ها چیست؟
5
·
ریشه اصلی این بحران ها ـ خواه
بحران های اقتصادی سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد و خواه بحران عمومی سرمایه
داری امپریالیستی ـ تشدید تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است.
·
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات
تولیدی، اساسی ترین و اصلی ترین و عمیق ترین دیالک تیک هر فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی است.
·
تشدید تضاد میان نیروهای مولده و
مناسبات تولیدی تار و پود هر جامعه را به بحران می کشد و آن را چه بسا فلج می کند.
·
سؤال این است که راه خروج موقتی و
یا قطعی از بن بست بحران فلج کننده چیست؟
6
·
راه خروج قطعی از بحران، حل تضاد
نیروهای مولده و مناسبات تولیدی از طریق انقلاب اجتماعی است.
·
چرا و به چه دلیل؟
7
·
دیالک تیک مناسبات تولیدی و
نیروهای مولده، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف) است.
·
تشدید تضاد نیروهای مولده و
مناسبات تولیدی به تشدید تضاد فرم با محتوا شباهت دارد.
·
به رشد فیزیکی کودک (محتوا) و تنگ
تر گشتن کت و شلوار و پیراهن او شباهت دارد.
·
انقلاب اجتماعی ساختار (فرم، ظرف،
البسه) تنگ تر گشته را منفجر می سازد و با ساختار دیگری، با چارچوب مناسب تری، با
ظرف و فرم و البسه گشادتری جایگزین می سازد و به بحران خاتمه می دهد.
·
آنگاه محتوا به رشد و شکوفانی عظیمی
دست می یابد، آنگاه نیروهای مولده سریعا رشد می کنند تا دوباره با مناسبات تولیدی
کهنه گشته و تنگ تر گشته در تضاد قرار گیرند و جامعه را دوباره به بحران کشند و
انقلاب اجتماعی جدیدی را الزامی سازند.
8
·
راه خروج موقتی از بحران، ضمن حفظ
چارچوب ساختاری موجود، جنگ است.
·
جنگ برای طبقه حاکمه، «نعمت الهی
است.» (روح الله خمینی)
·
چرا و به چه دلیل؟
9
·
جنگ ماهیتا، انقلاب منفی است.
·
جنگ، عنگلاب است.
·
جنگ از عن، گلاب می گیرد، تا جامعه
و جهان را به گند کشد.
·
تا جامعه و جهان گند دیده ی گندیده
بتواند گذشته را فراموش کند و دوباره از صفر شروع کند.
·
چرا و به چه دلیل؟
10
·
انقلاب اجتماعی، ساختار تنگ جامعه را
منفجر می کند و با ساختار گشادتری جایگزین می سازد تا نیروهای مولده بدون مزاحمت مناسبات
تولیدی کهنه و فرتوت، رشد کنند.
·
انقلاب اجتماعی، مثلا ساختار فرتوت
و فرسوده ی فئودالی جامعه را منفجر می کند و با ساختار مدرن کاپیتالیستی جایگزین
می سازد تا جامعه نفسی تازه کند و به پیش تازد.
11
·
جنگ هم تضاد نیروهای مولده و مناسبات
تولیدی را به نحوی از انحاء «حل» می کند.
·
با این تفاوت که به طور منفی «حل» می
کند:
الف
·
جنگ نیروهای مولده را در سنت شعبان
بی مخ به چماق و تانک و بمب و توپ می بندد و در جا نابود می سازد.
ب
·
جنگ میلیون ها فرد مولد و زحمتکش
را به قتل می رساند.
ت
·
جنگ کارخانجات و مزارع و باغات و
قنوات و مؤسسات خدماتی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی، پرورشی، پژوهشی، پداگوژیکی، علمی، فلسفی و غیره را با خاک یکسان
می سازد.
12
·
بدین طریق در ترازوی دیالک تیکی نیروهای مولده و مناسبات
تولیدی، کفه مناسبات تولیدی موجود سنگین تر از کفه نیروهای مولده می گردد.
·
این بدان می ماند که برای تنگ تر
نگشتن کت و شلوار و پیراهن به اندام کودک، از تغذیه کودک خود داری کنند.
·
تا کودک از فرط گرسنگی و تشنگی و بیماری،
رشد نکند و البسه کهنه به اندامش تنگتر نگردد.
13
·
فلسفه جنگ های جهانی، منطقه ای،
ملی، مذهبی و غیره جز این نیست.
·
به همین دلیل، برای روح الله
خمینی، «جنگ نعمت الهی» بود و صدام ملک مقرب در درگاه الهی.
·
درست به همین دلیل شیطان بزرگ، چشم
دیدن ملک مقرب درگاه الهی را نداشت.
·
آن سان که ملک مقرب درگاه الهی را
که بسان موشی در حفره ای در دل زمین می زیست، بیرون کشید و « کاهدادی» کرد، به دار
آویخت تا درس عبرت به ملائکه مقرب دیگر گردد.
14
·
در اثر جنگ جهانی امپریالیستی اول،
10 تا 20 میلیون نفر کشته شدند و آثار تمدن و فرهنگ در اروپا با خاک و خاکستر
یکسان شدند.
·
اجامر امپریالیستی از بمب های سمی (شیمیائی)
بهره در خور گرفتند.
·
در نتیجه، بخش اعظم مراتع و مزارع
و باغات و بستان های اروپا لم یزرع (غیر قابل کشت) و «لم یرتع» (غیر قابل چرش)
گشتند.
·
این یعنی تخریب بی مهابای نیروهای
مولده.
·
این یعنی اخطار به نیروهای مولده که
دست از پا خطا نکنند و سودای رشد به مخیله خود راه ندهند و به ساز مناسبات تولیدی سرمایه
داری برقصند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر