۱۳۹۵ فروردین ۱۲, پنجشنبه

شازده کوچولو تکخال امپریالیسم (14)

 تحلیلی از
ربابه نون

تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• معنی تحت اللفظی:
• هیچ کس، کسی نیست.
• نه من کسی هستم و نه تو.
• بشریت مهره واره است.
• بشریت از مهره های مشابه تشکیل یافته است.
• «تنها راه رهایی» از مهره وارگی، محتاج سازی انسان ها به یکدیگر است.
• و «تنها راه» محتاج سازی انسان ها به یکدیگر، اهلی کردن و اهلی شدن است.
• اگر کسی اهلی شود، او برای اهلی کننده، در عالم بی همتا می گردد و اگر کسی، کسی را اهلی کند، برای اهلی شونده، در دنیا یگانه می شود.

1
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود
• همانطور که ذکر شد، سنت اگزو پری میان اهلی سازی و احتیاج از سوئی رابطه علی (علت و معلولی) برقرار می سازد و از سوی دیگر اهلی سازی را ابزاری برای احتیاج محسوب می دارد.
• اهلیت را، یعنی روند دیالک تیکی اهلی کردن و اهلی شدن را، ابزار واره می سازد.
• اینسترومنتالیزه می کند.

• زهر ایده ئولوژیکی این قصه در همین چند جمله آشکار می گردد:

2
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.

• سنت اگزو پری برای رسیدن به هدف، قبل از همه، احتیاج را خردستیزانه ایدئالیزه می کند.
• احتیاج را به مقام ایدئال و آرمان و آرزو ارتقا می دهد.
• این خیانت آشکار بر عقل بشری است.
• این خردستیزی عریان و علنی است.
• احتیاج همیشه منفی و منفور است و نه مطلوب و ایدئال.
• این نوعی عوام فریبی است.

3
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.

• ترفند ایده ئولوژیکی سنت اگزو پری اما در ایدئالیزه کردن احتیاج خلاصه نمی شود.
• او از احتیاج به وابستگی (اهلیت) پل می زند.
• او برای محتاج سازی انسان ها به یکدیگر، وابسته سازی آنها به یکدیگر را و در واقع، وابسته سازی توده به طبقه حاکمه را به مثابه «تنها ره رهائی» کذائی قالب می کند.

4
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.

• بدین طریق و با این ترفند، فاتحه بلند بالائی بر آزادی و استقلال نظری و عملی آدم ها خوانده می شود.
• بدین طریق و با این ترفند، آزادی و خودمختاری (استقلال نظری و عملی) به درجه چیزهای منفور و منفی سقوط می کنند و احتیاج و وابستگی (اهلیت، بردگی) به مقام چیزهای ایدئال و آرزو، صعود می کنند.
• این هنوز تمامی زهر ایده ئولوژیکی نهفته در این جملات علامه امپریالیسم نیست:

5
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• ترفند دیگر علامه امپریالیسم، نعل وارونه زدنی عجیب و غریب است:
• در قاموس سنت اگزوپری، هر کس، خری را اهلی کند، میان او و خر عشق طراز نوین غول آسائی تشکیل می یابد:
• آن سان که خر برای ارباب و ارباب برای خر در عالم بی همتا می گردند.

• این حکم انتزاعی اما مشخصا به چه معانی است؟

6
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• این ـ قبل از همه ـ به معنی تساوی اهلی کننده و اهلی شونده است.
• این به معنی برابری اهلی کننده و خر است.
• اگر کلی تر و عام تر بیندیشیم، این به معنی تساوی بنده و ارباب است.
• چون ارباب های برده دار، فئودال و بورژوا نیز توده های مولد و زحمتکش را اول سلب مالکیت بر وسایل تولید می کنند و بعد با توسل به توهین و تهدید و تخریب و تبعید و شلاق و تازیانه و شمشیر و اعدام اهلی می سازند.

7
 ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• این همان تئوری تئولوژیکی تساوی و برابری قلابی و انتزاعی است که اسلام و امروزه اجامر فوندامنتالیستی شیعی و سنی به خورد خلایق می دهند:
• ترفند آنها این است که همه از «شاه تا گدا» بنده خدا هستند و بنابرین برابر اند.
• این هم نوع دیگری از عوامفریبی است.
• چون تفاوت تساوی ارباب و بنده در حرف با تساوی عینی و عملی و واقعی آن دو از زمین تا آسمان است.


• چون وقتی بنده به ارباب در خیال خود چپ نگاه می کند، حمله سراسری آغاز می شود و بندگان معصوم مظلوم تر از انبیاء و ائمه و اولیاء بازداشت، شکنجه، رسوا و قصابی می شوند و شقه های خونین شان در خاوران ها میان ددان درنده ـ به تساوی ـ تقسیم می شوند.

8
 ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• تساوی اهلی کننده با اهلی شونده، به معنی تخریب دیالک تیک طبقه حاکمه و توده است.
• به معنی انکار تضاد آنها و مطلق کردن وحدت آنها ست.
• این همان کاری است که اهالی عرفان انجام می دهند:
• عرفای رنگارنگ نیز دیالک تیک عینی هستی را تخریب می کنند.
• تضاد شعله ور و خاموش ناشدنی میان اقطاب دیالک تیکی را ماستمالی و انکار می کنند و وحدت آنها را مطلق می سازند.
• بدین طریق و با این ترفند مبتنی بر زورگویی و قلدر مآبی تئوری وحدت وجود خود را به خورد خلایق می دهند.
• آنگاه اعلام می دارند که خر و خرما و خلق و خدا برابر و یکسان اند.

9
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• به همین دلیل است که طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی به توجیه و تبلیغ و تقویت و تحکیم و توسعه عرفان در انواع و اقسام متنوع کمر می بندند.
• چه بسا گاهی فرقه ای از عرفان خردستیز را می کوبند تا بدان اعتبار توده ای عناد آمیز ببخشند.
• و گرنه امپریالیسم و فوندامنتالیسم بلحاظ ایراسیونالیسم (خردستیزی) کمترین تفاوتی با عرفان ندارند.

10
 ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو بهم نيازمند خواهيم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت
و من برای تو در دنيا يگانه خواهم بود

• همین ترفند ایده ئولوژیکی سنت اگزوپری در آثار و اشعار سعدی و حافظ و عراقی و غیره به صورت تئوری قلابی عشق اشاعه داده می شود:

همه شب در آستانت، شده کار من گدائی
به خدا که این گدائی، ندهم به پادشاهی (سلطنت)

عراقی
دیوان اشعار
غزلیات

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم، که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر ـ چو سگان ـ بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

مژه‌ ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ ام ز گل ها همه بوی بی ‌وفایی

به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی، که درون خانه آیی؟

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی

در دیر می ‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر