۱۳۹۵ فروردین ۹, دوشنبه

شازده کوچولو تکخال امپریالیسم (12)


تحلیلی از
ربابه نون

تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• روباه در این قصه، از هر نظر، کپیه احمد شاملو ست:

1
تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.

• شازده از دید روباه امپریالیسم، فاقد هویت، فردیت و شخصیت خاص خویش است.
• مهره است و نه آدم.
• مثل صدها هزار پسربجه است.
• صدها هزار پسر بچه که بسان شازده کوچولو، فاقد هویت، فردیت و شخصیت خاص خویش اند.

2
تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.

• فقط کسی می تواند این جفنگجمله را فرمولبندی کند که خود را در کانون کاینات تصور کند.
• روباه اول و آخر تصور کند.
• در دانه یگانه هستی بپندارد.
• شرف کیهان تصور کند.
• مظهر خیر و خوبی و زیبائی تصور کند.
• خود را روباهی تصور کند که جزم «الله اکبر» به نظرش، روباه الاکبر است.

3
تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.

• شبیه صدها هزار پسر بچه بودن شازده کوچولو، کافی است تا روباه خود را از او بی نیاز ببیند.
• چیزی پست تر و بی ارزش تر از جوجه و مرغ و موش ببیند.

4
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• از این جفنگ روباه و در حقیقت، سنت اگزوپری، قبل از هر چیز، حماقت و حواسپرتی او می تراود.

• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

5
• برای اینکه شازده کوچولو به محض دیدن روباه، اعلام می دارد که روباه با بقیه موجودات فرق دارد:
• یعنی روباه برای او مثل صدها هزار روباه دیگر نیست:

در اين هنگام بود که روباه پيدا شد.
روباه گفت:
سلام!
شازده کوچولو سر برگرداند و کسی را نديد،‌
ولی مؤدبانه جواب سلام داد.
صدا گفت:
من اينجا هستم،‌ زير درخت سيب
شازده کوچولو پرسيد:
تو که هستی؟
چه خوشگلی!

• شازده کوچولو محو زیبائی روباه شده است.
• این بدان معنی است که روباه برای او مثل صدها هزار روباه زشت و زیبای دیگر نیست.

6
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• دلیل دیگر ما بر حماقت و حواسپرتی و عقب ماندگی فکری روباه امپریالیسم این است که شازده کوچولو برای اولین بار در عمرش با حیوانی به نام روباه آشنا می شود.
• یعنی قبلا حتی یک روباه دیگر ندیده است.
• چه رسد به صدها هزار روباه زشت و زیبای دیگر.

7
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• دلیل دیگر ما بر حماقت و حواسپرتی و عقب ماندگی فکری روباه امپریالیسم این است که شازده کوچولو، پس از ابراز احساس و استنباط خود نسبت به روباه، یعنی پس از خوشگل نامیدن روباه، از نیازش به او پرده برمی دارد:

روباه گفت:
من روباه هستم.
شازده کوچولو به او تکليف کرد که بيا با من بازی کن.
من آنقدر غصه به دل دارم که نگو

• این اگر به معنی ابراز نیاز نیست، پس چیست؟

8
• حالا می فهمیم که خردستیزی سکه ای است که دو رو دارد:

الف
• روی اول خرد ستیزی تخریب خانه خرد خویشتن خویش است.
• به همین دلیل سنت اگزوپری نمی تواند منطقی بیندیشد.
• به همین دلیل حرف دو دقیقه قبل خود را حتی فراموش می کند.
• به همین دلیل دچار حماقت و حواسپرتی می شود.

ب
• روی دیگر خردستیزی، تخریب خانه خرد خلایق است.
• به همین دلیل آثار ادبی، هنری، فکری و فلسفی خردستیزان، فقط به درد تخریب خانه خرد خلق می خورند.
• فقط به درد بد آموزی می خورند.

9
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• سؤال اما این است که چرا و به چه دلیل حواس روباه و در واقع، سنت اگزوپری این قدر پرت است؟

10
• دلیل پسیکولوژیکی حواس پرتی روباه و اجامر امپریالیستی و فوندامنتالیستی، خود شیفتگی افراطی آنها ست.
• اولترا اگوئیسم آنها ست.
 
• چون وقتی کسی خود را اشرف کاینات می پندارد که انگار تحفه نطنز هستی است، نسبت به هر چیزی که می بیند، می شنود و می خواند کور و کر و بی اعتنا می ماند.

• چنین اولترا اگوئیستی، محو خویشتن خویش است.
یعنی نسبت به غیر خود، نسبت به محیط خود، نسبت به همنوع خود بیگانه است.

• چنین کسی در بهترین حالت، همه چیز هستی را نه با معیار عینی و استاندارد، بلکه با معیار شخصی خویش می سنجد.
• با معیار سوبژکتیو می سنجد.
 
• بینش چنین کسانی روی هم رفته، سوبژکتیویستی است.

• مراجعه کنید به سوبژکتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

11
تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• روباه و در واقع، سنت اگزوپری دیالک تیک جزء وکل را از سوئی به شکل دوئالیسم شازده کوچولو و صدها هزار پسربچه و از سوی دیگر به شکل دوئالیسم روباه و صدها هزار روباه دیگر بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
 
• آن سان که جزء ایدئالیزه می شود، به عرش اعلی برده می شود و کل مورد تحقیر قرار می گیرد.
• صدها هزار پسر بچه و صدها هزار روباه، یعنی کل که حاوی و حامل حقیقت است، هیچ و پوچ تلقی می شود و جزء در هیئت نخبه اعتبار و ارج و ارزش مطلق کسب می کند.

12
تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• این فراز از قصه بهترین مثال برای درک و توضیح سوبژکتیویسم و پراگماتیسم است:
• چون شازده از دید روباه مثل صدها هزار پسر بچه است، پس به درد او نمی خورد.
• پس بی ارزش تر از جوجه و مرغ و موش است:

الف
 
• معیار ارزش چیزها «من» (اگو) روباه است.
• این بدان معنی است که چیزها، پدیده ها و آدم ها فاقد ارزش درخود اند.
• یعنی به خودی خود و فی نفسه فاقد ارج و ارزش اند.
• یعنی فقط و فقط در رابطه با روباه کسب ارج و ارزش و اعتبار می کنند.
• این فرمی از سوبژکتیویسم است که دست در دست با اگوئیسم می رود.

1
• برای پی بردن به توان تخریبی این طرز نگرش، فقط کافی است که به جای روباه، نژاد برتر، امت سرور، هیتلر، موسولینی، بن لادن، خمینی و اجامر دیگر گذاشته شود.

2
• آنگاه روباه می تواند فرمان دهد تا 6 میلیون نفر بطور سیستماتیک استثمار شوند و بعد در کوره های آدم سوزی خاکستر شوند.

3
• آنگاه روباه می تواند فتوا دهد و دهها هزار نفر هتک حرمت شوند، رسوا شوند، زجر کش شوند و در خاوران های معلوم و نامعلوم چال شوند و یا طعمه ددان درنده شوند.

4
• آنگاه روباه می تواند فتوا دهد و پسری و یا دختری بمب شود و در محل تجمع کودکان و زنان و سینه زنان و کارگران منفجر شود و همنوعان خود را بسان خویشتن خویش تکه تکه کند.

ب
تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• معیار ارزشی دیگر برای روباه، سود شخصی او ست:
• نیاز او ست.
• پیش شرط دوستی روباه با شازده کوچولو، نیاز شخصی است.

• این به معنی پراگماتیسم است.

• سود شخصی در مکتب امپریالیستی موسوم به پراگماتیسم بت واره می شود.
 
• برای طرفدار پراگماتیسم، معیار حقیقت و محبوبیت، جذابیت هر چیز سودی است که فرد معین از آن به نصیب می برد.

• اگر روباه به شازده کوچولو محتاج بود، شازده در طرفة العینی به عرش اعلی برده می شد و به قول اجامر امپریالیستی، به «سکسی» ترین موجود روی زمین استحاله می یافت، «تا آسمان بر او نماز برد» (احمد شاملو)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر