۱۳۹۴ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

سوارزیانیسم (1)


فرانسیسکو سوارز
 (1548 ـ 1617)
تئولوگ و فیلسوف اسپانیائی
از سران یزوئیت ها
مؤلف آثار بیشمار

پروفسور دکتر هاینتس پپرله
برگردان شین میم شین

·        سوارزیانیسم به تعالیم منسوب به فرانتس سوارز اطلاق می شود که  نماینده اسکولاستیک واپسین اسپانیا بوده است.

1
·        سوارزیانیسم جریان خاصی در فلسفه کاتولیکی بوده است.

2
·        سوارزیانیسم بر مبنای تلاش های ضد رفرماسیونی کلاسیک کاتولیکی در قرن شانزدهم میلادی پدید آمد.

3
·        بدنبال این تلاش ها بود که پس از تأسیس کاتولیسیسم عصر جدید از سوی ترینتر کونسیل (1545 ـ 1563) در اسپانیا، احیای مجدد اسکولاستیک قرون وسطی آغاز شد، که مهمترین نماینده آن فرانتس سوارز بود و از اعضای مهم انجمن جدید التأسیس یزوئیتی بود.

4
·        سوارزیانیسم تعلیماتی است که بلحاظ محتوا به تومیسم اتکا دارد.
·        ولی چون سوارز تحت شرایط موجود، در صدد ترکیب جریانات مختلف فلسفه قرون وسطی بود، عناصر اسکاتیسم  و نومینالیسم نیز در آن یافت می شوند.

5
·        و لذا سوارزیانیسم حاوی تفاوت هائی با تومیسم است که از اهمیت زیادی برخوردارند.

·        مراجعه کنید به اسکاتیسم، نومینالیسم، تومیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6
·        این تفاوت ها به بافت درونی متافیزیک تومیستی مربوط می شوند و سوارزیانیسم را به جریان فلسفی مستقلی بدل می سازند.

7
·        مهمترین این تفاوت ها به شرح زیرند :

1

توماس فون اکوین  
(1225 ـ 1274)
ایتالیائی الاصل و یکی از متنفذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ
از مهمترین فقهای کلیسای کاتولیک
و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک)
میراث معنوی خارق العاده او
هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.
کلیسای کاتولیک روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.

·        سوارز نظر توماس فون اکوین مبنی بر تفاوتمندی واقعی میان ماهیت و هستی  را رد می کند.

2
·        توماس فون اکوین هر موجود مشخص را ترکیبی از ماهیت و هستی می داند و بر آن است که ماهیت و هستی عناصر واقعی مختلف هر موجود فانی را تشکیل می دهند.

3
·        سوارز بر خلاف او بر آن است که این تفاوتگذاری فقط منشاء عقلی دارد و لذا نظریه تومیستی بر گذار نادرست از نظام فکری به نظام وجودی مبتنی است.

4
·        یکی از نتایج این نظریه این است که سوارز اصل فردیت یابی خاص را رد می کند.
·        بنظر او هر منفرد به تمام و کمال بوسیله خویشتن خویش فردیت می یابد.
·        در حالیکه بنظر توماس فون اکوین باید در چیزها علاوه بر فرم ماهوی، به اصلی باور داشت که تعیین کننده فرد در چارچوب گونه (نوع) است.

5
·        اختلاف نظر دیگر در رابطه با تقدم ماده است.
·        بنظر سوارز هرچیز هستی خود را، بی نیاز از فرم تعیین کننده، از خویشتن خویش دارد.

6
·        اختلاف نظر دیگر در رابطه با مسئله شناخت است.
·        سوارز ـ برخلاف توماس فون اکوین ـ بر آن است که موضوع اولیه شناخت را اوبژکت حسی منفرد تشکیل می دهد و هوش  انسانی قادر است از این اوبژکت چنان مفاهیمی بسازد که بعدها بتوان از آنها، بکمک تجرید (انتزاع) از مشخصات فردی شان، به مفاهیم عام فرا رفت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر