( 1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
پیشکش
به
سیاوش کسرائی
مانلی کسرائی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک مانلی
جوان بودم كه جنگ جهاني دوم با پيروزي شوروي و نابودي
فاشيسم به پايان رسيد.
همه جا صحبت از
شوروي و ماركسيسم و جامعه عدالت اجتماعي و حكومت كارگري
بود.
در اروپاي غربي و در كشورهايي مانند فرانسه، اسپانيا، ايتاليا و يونان
نيز جنبش هاي ماركسيستي بخاطر مبارزه كمونيست هاي اين كشورها در جريان جنگ با آلمان از محبوبيت خاصي برخوردار شده بودند.
• معنی تحت اللفظی:
• وقتی جنگ جهانی امپریالیستی دوم به پایان رسید و فاشیسم نابود گشت، من جوان بودم.
• حکومت شوراهای کارگری و دهقانی، مارکسیسم و جامعه مبتنی بر عدالت اجتماعی و حکومت کارگری در آن روزگار، مد روز شده بود.
• در اروپای غربی (فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و یونان) هم جنبش مارکسیستی کسب محبوبیت کرده بود و مد شده بود.
• دلیلش مبارزه کمونیست های این کشور ها در حین جنگ بر ضد آلمان بود.
1
جوان بودم كه جنگ جهاني دوم با پيروزي شوروي و نابودي
فاشيسم به پايان رسيد.
همه جا صحبت از
شوروي و ماركسيسم و جامعه عدالت اجتماعي و حكومت كارگري
بود.
در اروپاي غربي و در كشورهايي مانند فرانسه، اسپانيا، ايتاليا و يونان
نيز جنبش هاي ماركسيستي بخاطر مبارزه كمونيست هاي اين كشورها در جريان جنگ با آلمان از محبوبيت خاصي برخوردار شده بودند.
• سیاوش در این جملات به توجیه خطای خط زندگی خود می پردازد:
• پدر پیر به پسر نان آور حساب پس می دهد تا بلکه از تیر انتقاد عصب سوز روانفرسایش لحظه ای رهائی یابد.
• اگر این جملات از سیاوش باشند، باید او از هر نظر خرد و خراب باشد تا چنین سخنانی را تحویل پسر دهد.
• ما این سخنان سیاوش را مورد تأمل قرار می دهیم تا ببینیم در ورای این سخنان، چه گفته می شود، بی آنکه گفته شود:
2
جوان بودم كه جنگ جهاني دوم با پيروزي شوروي و نابودي
فاشيسم به پايان رسيد.
• این طرز تبیین سیاوش به فرمولبندی مکانیکی و شتابزده ی اوتوبیوگرافی افراد به هنگام پر کردن تقاضای عضویت در حزب توده شباهت دارد.
• فرد مورد نظر ـ چه بسا ـ اصلا نمی داند که چرا می خواهد عضو حزب توده شود و یا می داند و نمی خواهد بر زبان راند تا احیانا خشت اول کج نهاده شود و مانع رسیدن او به پست و مقامی در حزب توده گردد.
• چرا ما به این نتیجه رسیده ایم؟
3
جوان بودم كه جنگ جهاني دوم با پيروزي شوروي و نابودي
فاشيسم به پايان رسيد.
• احمد شاملو در گفتگو با پزشک کنجکاو خصوصی اش راجع به حریفی می گوید:
• «فلانی اصلا توده ای نبود.
• عاشق خواهر بهمانی شده بود که توده ای بود.
• به همین دلیل برای رساندن خود به تخت خواب خواهر می بایستی از پل برادر توده ای اش بگذرد.
• به همین دلیل او هم توده ای شده بود.»
• (نقل به مضمون)
• این نمونه ای از سیر و سرگذشت توده ای شدن و یا هر چیز دیگر شدن اغلب ایرانی ها ست.
• به همین دلیل پس از سرکوب رهبری حزب توده، برگشت خیلی ها به اصل طبقاتی شان با سرعت نور آغاز می شود و جهانی دچار بهت و حیرت می گردد:
جوان بودم كه جنگ جهاني دوم با پيروزي شوروي و نابودي
فاشيسم به پايان رسيد.
• رئیس سازمان حزب توده در استانی در طرفة العینی گاندی بی غل و غش از آب در می آید.
• گاندیسم و کمونیسم!
• جل الخالق.
5
• این تازه خیلی خوب است.
• کسانی هستند که تحت پرچم حزب «توده»، فاشیسم را علنا نمایندگی می کنند.
• کسانی که سیاوش را به آنتی کمونیسم (توده ستیزی) محکوم می کنند و می کوبند و ضمنا خسرو روزبه را هم طرفدار فاشیسم قلمداد می کنند و از نیچه به عنوان فیلسوف بزرگ تجلیل به عمل می آورند و هر کس به فاشیسم چپ نگاه کند، بر او همان می رود که بر «باخه رفته است.» (کلیله و دمنه)
• یکی از وزرای رژیم شاه در تلویزیون های اروپا از کرد و کار های شاهانه شاه در اواخر عمر گزارش می داد.
• او شاید با شعور ترین وزیر رژیم شاه باشد.
• می گفت که شاه درست در زمانی که به حمایت طرفداران طبیعی و طبقاتی اش نیاز داشت، فرمان بازداشت همه را بدون استثناء صادر کرد.
• خود این وزیر احتمالا به سبب فهم و فراست و هوش سرشار دم به تله نداده بود و از دست عزرائیل جان بدر برده بود.
• می گفت: مضحک تر و کمیک تر از این نمی توان رفتار کرد.
• چنین اند، شاهان در ایرانزمین.
• چه رسد به مدعیان حزب توده که سیاوش را بلحاظ فکری، فیزیکی، اتیکی (اخلاقی) و پسیکولوژیکی تخریب می کنند تا در قحط شعر و سخن عشعار شاعر فاشیسم وطنی را، یعنی عادولف احمد شاملو را به صورت کاست تکثیر و توزیع و تبلیغ کنند.
• شباهت غریبی میان اجامر حزب «توده» ای و اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی به چشم نمی خورد؟
• دلیل سمپاتی حضرات به شاملو، این است که او جفنگیاتی راجع به ارانی و وارطان و کیوان و این و آن سروده است.
• حالا باید بنا بر همین نقل قول از خود عادولف، دنبال دلیل سرایش این اشعار گشت:
• شاملو به احتمال قوی از این اشعار چه بسا بی محتوا و انحرافی ـ ایده ئولوژیکی، پلی برای گذار به تختخواب حریفی ساخته است.
جوان بودم كه جنگ جهاني دوم با پيروزي شوروي و نابودي
فاشيسم به پايان رسيد.
• این جملات منسوب به سیاوش را در شرایط بحرانی دشوار که بر او تحمیل شده بود، نباید جدی گرفت.
• ولی تحلیل آنها به دلیل بهره برداری های ایده ئولوژیکی ـ آنتی کمونیستی از آنها، هم بی ضرر است و هم ضرور.
• سیاوش و یا مانلی در این جمله، چنان وانمود می کند که انگار کمونیسم عمری 45 ساله دارد.
• ضمنا دلیل توده ای شدن سیاوش، پیروزی شوروی بر فاشیسم بوده است.
• جای وودی آلن یهودی خالی است که می گفت:
• «اگر هیتلر پیروز شده بود، حالا معلوم نبود که کی به کی است.»
• به عبارت دیگر، اگر حکومت شورا های کارگری ـ دهقانی، با تحمل 20 میلیون شهید سرخ، پوزه فاشیسم را بر خاک نمالیده بود، معلوم نبود که سیاوش توده ای بشود.
• در آن صورت سیاوش کسرائی شاید به شاعری در حد منوچهر آتشی و یا ابراهیم صهبا بدل می شد.
9
همه جا صحبت از
شوروي و ماركسيسم و جامعه عدالت اجتماعي و حكومت كارگري بود.
• در این جمله، خودشکنی سیاوش آشکار می گردد.
• اگر اجامر عجق ـ وجق جماران می توانستند این جفنگیات مانلی را به حساب سیاوش کسرائی بگذارند، حتما برای تکمیل توبه نامه های سران حزب توده به خدمت می گرفتند.
• البته اگر هنوز به خدمت نگرفته باشند.
• دلیل گرایش سیاوش به حزب توده و کمونیسم این است که شوروی و مارکسیسم و جامعه مبتنی بر عدالت و حکومت کارگری محبوبیت کسب کرده بود و مد شده بود.
• این جمله به معنی خودشکنی و خودستیزی سیاوش است.
• سیاوش با این جمله خود را تا درجه موجود خرفت دهن بین عاجز از خود اندیشی و خود مختاری تنزل می دهد تا دستش از هر جا کوتاه باشد و دنبال مد روز رود.
10
• این سخن اما در بیوگرافی سیاوش تأیید نمی شود.
• اتفاقا سیاوش شاعری خود اندیش و خود مختار بوده است و از اصولیت تئوریکی ـ ایده ئولوژیکی خارائین برخوردار بوده است.
• چون در واویلای غلبه جو چریکی، در دوره مد مدرن روز گشتن جریانات آوانتوریستی راست و چپ، سیاوش مد مدرن روز را تحقیر می کند، توده ای می ماند و ماندگارترین شعرش را با صراحتی به روشنی آفتاب، می سراید.
• شعری که سرود می شود:
تو به راه آنچه، دل ز تو ربوده، می روی
من به راه آنچه، دانش زمانه ام نموده، می روم
من به راه توده می روم.
• معنی تحت اللفظی:
• تو دنباله رو پدیده های احساسی، عاطفی، اوتوپیکی، مد روز هستی.
• من اما رهرو راه علم و دانش مدرن زمانه ام.
• به همین دلیل، رهرو راه توده ام.
تو به راه آنچه، دل ز تو ربوده، می روی
من به راه آنچه، دانش زمانه ام نموده، می روم
من به راه توده می روم.
• سیاوش در این بند شعر، جو چریکی مبتنی بر شور و شوق و هارت و پورت آوانتوریستی (شاملوئیتسی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی) را به رگبار انتقاد می بندد و افشا می کند.
• سیاوش برای اثبات نظر خود دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک راه دلربا و راه روشن به چراغ دانش بسط و تعمیم می دهد و دشمنان توده را به مثابه پیروان غریزه تحقیر می کند و میان خود و آنان مرزبندی می کند.
• در این بند شعر سیاوش، راه توده به مثابه راه مبتنی بر خرد اندیشنده، راه متکی بر حقیقت عینی تصور و تصویر می شود.
• تار و پود این طرز تفکر سیاوش مارکسیستی ـ لنینیستی است.
• این چیزها را نمی توان با خواندن کتابی به دست آورد و یا از پیروزی شوروی بر فاشیسم و از مد روز گشتن مارکسیسم استخراج کرد.
• در پشت این طرز تفکر، پایگاه طبقاتی پرولتری اصیل در جنب و جوش مدام است.
• کسی می تواند به این طرز تفکر دست یابد که سگ توده (ستار خان) باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر