میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
غربت
(دیوان معجز شبستری، جلد اول، صفحۀ 123)
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
·
غربت، عنوان این شعر طنز آمیز معجز
است.
·
غربت اما به چه معنی است؟
1
غربت
احساسی رنجباری است
به
هنگام دوری از وطن، خانه، خانواده و دوست و آشنا
در
دل انسان ها پدید می آید.
غربت
همان دلتنگی برای میهن و خانه و خانواده و دوست و آشنا ست.
·
استنباط سعدی از غربت از قرار زیر
بوده است:
سر که به کشتن بِنَهی پیشِ دوست
به، که به غربت بنهی در دیار
·
معنی تحت اللفظی:
·
سر در دیار خویش به مردن نهادن، بهتر
است از سر به دیار غربت نهادن.
2
·
غربت یکی از مفاهیم اصلی در فلسفه معجز است.
·
خود معجز یکی از غریبان بوده است.
·
او هم بسان بسیاری از همشهریان خویش،
جوانی اش را در دیار غربت هدر داده است.
·
دلیل تن در دادن به غربت، سطح نازل
توسعه نیروهای مولده در وطن بوده است.
·
در این شعر معجز و در خیلی از دیگر
اشعار او تراژدی غربت تماتیزه می شود.
·
موضوعیت کسب می کند.
·
این جور اشعار معجز حاوی ارج و
ارزش سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی چشمگیری اند.
3
کیم گوره سن، غربتی ایجاد ائدیب؟
هر کس ائدیب، من کیمی بیمار اولا
ترک دیار ایله مگین باعثی
اولسا، گرک ظلم، طلبکار اولا
·
معنی تحت اللفظی:
·
نمی دانم چه کسی، غربت را بنیاد
نهاده است.
·
هر کس آن را بنیاد نهاده، بسان من
بیمار گردد!
·
اگر برای ترک دیار خویش، باعثی وجود
داشته باشد، چنین کسی باید بدهکار ظلم باشد.
4
کیم گوره سن، غربتی ایجاد ائدیب؟
هر کس ائدیب، من کیمی بیمار اولا
·
معجز در این بیت شعر، دیالک تیک
علت و معلول را به شکل دیالک تیک باعث آوارگی و آوارگی بسط و تعمیم می دهد و نقش
تعیین کننده را از آن علت اوارگی می داند و او را مورد لعن و نفرین قرار می دهد.
·
معجز آرزو می کند که علت آوارگی اعضای
جامعه بسان او بیمار گردند.
·
این ضمنا بدان معنی است که شاعر هومانیسم
و روشنگری، از آوارگی اعضای جامعه عمیقا رنج می برد.
·
آن سان که بیمار شده است.
·
از همین بیت شعر، هومانیسم عمیق شاعر،
علاقه و عاطفه و عشق شاعر به همنوع خویش نمودار می گردد.
5
ترک دیار ایله مگین باعثی
اولسا، گرک ظلم، طلبکار اولا
·
از دید معجز، هر کس باعث آوارگی
اعضای جامعه از دیار خویش شده باشد، باید بدهکار ظلم و ستم باشد.
·
یعنی چنین کسی باید مجازات شود.
6
قالسا وطنده، گئده جک عزتی
هم تکذین چادری، هم چرقتی
جانیوی اینجیتمه اوغول، عورتی
بوشلا، و لو که ممه سی نار اولا
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر در وطن بماند، عزت انسانی اش
بر باد خواهد رفت و ضمنا چادر و رو سری زنش را حتی خواهد فروخت تا زنده بماند.
·
عزیزم خودت را زجر مده.
·
رها کن همسرت را، حتی اگر پستانش
انار گونه باشد.
·
معجز در این بند شعر، به وصف
رئالیستی شرایط عینی و دشوار زیست در وطن می پردازد.
·
او زنجیره علی بی پایانی را برای
توضیح معضلات اجتماعی ـ اقتصادی توسعه می دهد:
الف
قالسا وطنده، گئده جک عزتی
·
اگر فرد در وطن بماند، به سبب سطح
نازل توسعه نیروهای مولده، بیکار خواهد ماند.
·
پیامد بیکاری فقر مادی است و پیامد
فقر مادی، بر باد رفتن عزت انسانی است.
ب
هم تکذین چادری، هم چرقتی
·
علاوه بر عزت انسانی فرد، روسری و
چادر همسرش حتی بر باد خواهد رفت.
ت
جانیوی اینجیتمه اوغول، عورتی
بوشلا، و لو که ممه سی نار اولا
·
معجز در این بیت از بنیادی ترین حوایج
بشری پرده برمی دارد:
·
دلبستگی طبیعی ـ غریزی ـ اجتماعی به
همسر و خانواده و زندگی و فقر مادی در اثر بیکاری از سوئی و جبر مهاجرت برای تهیه
نان و رفع نیاز از سوی دیگر.
·
دیالک تیک ویرانگری که روح و روان آدمی
را به آتش می کشد.
·
معجز نقش تعیین کننده را در این دیالک
تیک، از آن کسب نان و رفع نیاز با تن درد ادن به جبر مهاجرت می داند.
·
اعضای جامعه برای زنده ماندن چاره ای
جز تن در دادن به غربت ندارند.
7
·
معجز اما بطرز مسکوت، ضرورت توسعه نیروهای
مولده را ابلاغ می دارد.
·
اگر در این شعر نبینیم، در دیگر
اشعار طنز آمیز او خواهیم دید.
·
بدون توسعه نیروهای مولده، اعضای جامعه
مجبور به جست و جوی نان در دیار بیگانه خواهند گشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر