۱۳۹۴ بهمن ۱۰, شنبه

راه «توده» و جهان «بینی» اش (22)



محورهای یازده گانه سیاست حزب توده ایران

در برابر جمهوری اسلامی

سرچشمه:

(راه توده)  



ویرایش و تحلیل از

مسعود بهبودی



کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت،

گسترش تعاونی‌ ها و کوتاه ساختن دست سرمایه داری بازاری – تجاری

 از شبکه توزیع مایحتاج عمومی،

که متکی به اصول مندرج در قانون اساسی انجام شد.

امروز، بسیار دقیق ‌‌تر و آشکارتر از سال 58 و 59 می ‌توان شاهد بود،

 که سرمایه داری تجاری ایران چگونه توانست از این کار به قیمت بزرگ ‌‌ترین جنایات جلوگیری کرده و گلوی انقلاب را در چنگال خویش بگیرد.

·        در این جمله علامه راه «توده»، از توهم دیگری پرده برداشته می شود:

1
کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت،
گسترش تعاونی‌ ها و کوتاه ساختن دست سرمایه داری بازاری ـ تجاری
 از شبکه توزیع مایحتاج عمومی،
که متکی به اصول مندرج در قانون اساسی انجام شد.

·        یکی از شق القمرهای حزب توده بزعم راه «توده» تلاش موفقیت آمیز حزب در انتقال تجارت به دولت بوده است.
·        انگار کیانوری در جماران نشسته بود و نه روح الله.

·        سؤال ولی این است که چرا و به چه دلیل چنین ایده ای در کله کیانوری و پیروانش پدید آمده است؟

2
کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت،

·        منشاء این ایده فقط می تواند با درک سطحی و ساده لوحانه ی حضرات از تئوری دولت در رابطه باشد.

·        دولت اما چیست؟

·        دولت عبارت است از ابزار قدرت سیاسی تعیین کننده در دست طبقات اجتماعی معینی برای پیشبرد منافع شان و برای سرکوب طبقات اجتماعی دیگر.
·        دولت عبارت است از دستگاه حاکمیت برای اجرای سیستماتیک و منظم دیکتاتوری طبقه اجتماعی معینی بر طبقات اجتماعی دیگر.
·        وسایل تعیین کننده برای اعمال این قدرت به شرح زیرند:
·        ارتش

·        پلیس

·        دستگاه کارمندان و مستخدمین دولتی

·        سیاست مالیاتی و مالی

·        قوه مقننه

·        قوه قضائیه.

3

کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت،

·        دولت به زبان ساده، چماق دیالک تیکی طبقه حاکمه است.

·        به قول انگلس، «دولت عبارت است از اعتراف بر این حقیقت امر، که جامعه دست بگریبان تضادی لاینحل است، به اقطاب متضاد و آشتی ناپذیری تجزیه شده است، بی آنکه قادر به رام کردن آنها باشد.

·        برای این که این تضادها در جنگی بی ثمر به نابودی جامعه و طبقات اجتماعی متخاصم با منافع اقتصادی متضادشان منجر نشوند، وجود قدرتی که بظاهر بر فراز جامعه قرار داشته باشد، ضرورت پیدا می کند، تا به رفع اختلافات بپردازد و از نظام موجود پاسداری کند.

·        و این قدرت نشئت گرفته از جامعه، ولی قرار گرفته بر فراز آن، این قدرت بیشتر و بیشتر بیگانه گشته با جامعه، دولت نام دارد.»

·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 165)

4
کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت

·        این مفهوم «انتقال تجارت کشور به دولت» حاکی از این است که در مخیله علامه راه «توده»، دوئالیسم دولت و طبقه حاکمه حاکم است.
·        دوئالیسمی که نقش تعیین کننده در آن، از دید راه «توده»، از آن دولت است.
·        به زبان دیگر، در قاموس علامگان راه «توده»، دولت تعیین کننده تر، مترقی تر و خلقی تر از طبقه حاکمه است.
·        به همین دلیل، تلاش بی امان راه «توده» در جهت انتقال تجارت کشور به دولت است.
·        بر اساس این توهم، دولتی کردن هر مؤسسه و شرکت و کارخانه ای در قاموس راه «توده»، شق القمر انقلابی عظیمی است.
·        این درست همان ایده ای است که طبقه حاکمه برای استحمار تمام ارضی (گلوبال) در مقیاس جهانی اشاعه می دهد.

5

 کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت،

·        وارونه این توهم را نهضت آزادی با شعار معروف «دولت تاجر خوبی نیست» از موضع راست نمایندگی می کند.
·        بدین طریق جنگ عظیمی بر سر چیزی ماهیتا یکسان بین کیانوری و بازرگان شعله ور می شود.
·        در روند این جنگ بی محتوا، لیبرالیسم فحش واژه می شود.
·        لیبرالیسمی که از اواخر قرن نوزدهم قبض روح و نابود گشته است.
·        شنیدنی تر اما مواضع امام عمت و ائمه عنتر پس از قرائت فاتحه ای بلند بر حزب توده خمار است:

 

6

 

آیت‌الله مهدوی کنی: 

«دولت تاجر خوبی نیست.

همه کارها را به دولت ندهید.» 

 

عسگراولادي:

«امام مي ‌گفتند:

«دولت تاجر خوبي نيست.» 

امام خميني هم انحصار را نمي ‌پذيرفتند 

و سفارش مي ‌کردند کارهايي را که مردم مي ‌توانند انجام دهند 

بايد به خود آنان سپرد.


·        صد رحمت به مهدی بازرگان که فقط زیر طبقه ای از طبقه حاکمه را یعنی بازرگانان را بر دولت برتر می شمرد.

·        عسگر اولادی چه بلاهائی بر سر  مفاهیم می آورد:

الف 

عسگراولادي: 

«امام مي ‌گفتند: 

«دولت تاجر خوبي نيست.» 

امام خميني هم انحصار را نمي ‌پذيرفتند


  

·        عسگر اولادی از سوئی، دخالت دولت در امور اقتصادی را عوامفریبانه به عنوان مونوپولیسم (انحصارگرائی) تعریف و در حقیقت، تحریف می کند و به خورد خلایق می دهد.



ب 

امام خميني هم انحصار را نمي ‌پذيرفتند 

و سفارش مي ‌کردند کارهايي را که مردم مي ‌توانند انجام دهند 

بايد به خود آنان سپرد..




·        عسگر اولادی از سوی دیگر، یکی از مهمترین زیر طبقه های ضد مردمی طبقه حاکمه (تجار) را به عنوان مردم تعریف و عملا تحریف می کند و به خورد خلایق می دهد.

·        جل الخالق:
·        اینهمه علامه در یک کشور به این کوچکی.

·        حالا معلوم می شود که علامگان راه «توده» چگونه «تربیت» یافته اند و می یابند.


·        کشور عیران را باید مهد علامگان رشگ انگیز محسوب داشت.

7
کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت

·        در ادبیات بورژوائی واپسین کارزار عوامفریبانه ای در رابطه با مفهوم «دولت» از خیلی وقت ها قبل شروع شده است که به نیت تافته جدا بافته جا زدن دولت صورت می گیرد.

·        دولت اما یکی از عناصر روبنائی مهم هر جامعه طبقاتی است و بسان هر عنصر روبنائی بنا بر تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» ـ بزرگ ترین کشف کارل مارکس ـ  تابع زیربنای اقتصادی جامعه است.

·        این اما به چه معنی است؟

8
کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت

·        این بدان معنی است که در دیالک تیک طبقه حاکمه و دولت، نقش تعیین کننده از آن طبقه حاکمه است.
·        این بدان معنی است که دولت با طبقه حاکمه رابطه دیالک تیکی دارد.
·        یعنی رابطه ناگسستنی مبتنی بر وحدت و «مبارزه» دارد.
·        این بدان معنی است که دولت هیچ واره و هیچکاره نیست:


الف

·        دلیل این دیالک تیک، قبل از همه این است که دولت مدافع و محافظ منافع همه ی زیر طبقات طبقه حاکمه است.



·        مفهوم «زیر طبقه» را به تقلید از مفهوم ریاضی «زیرمجموعه» می سازیم.



ب

·        دلیل این دیالک تیک، ثانیا این است که دولت مدافع سرسخت منافع استراتژیکی طبقه حاکمه است.



ت

·        دولت به همین دلیل ضمن سگ وفادار کل طبقه حاکمه بودن، با زیر طبقات طبقه حاکمه اختلاف نظر پیدا می کند.



پ

·        دولت به دلیل همین فونکسیون طبقاتی ـ ماهوی اش، مانور می دهد، بند بازی می کند، دست به عوامفریبی نظری و عملی می زند تا حاکمیت طبقاتی طبقه حاکمه را نجات دهد.



ث



·        همین شرودر که حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان تحت رهبری او بخش مهمی از دستاوردهای طبقه کارگر را بازپس ستاند و به طبقه حاکمه برگرداند، در زمان رهبری هلموت اشمیت نماینده سرخ ترین جناح حزب سوسیال ـ دموکرات بود و شعارهای تندتر از حزب کمونیست می داد.

·        هدف سوسیال ـ دموکراسی آلمان، جلب بخش عقب مانده طبقه کارگر به حزب طبقه حاکمه و جدا سازی آن از حزب کمونیست بود.



ج


·        دولت جدید التأسیس آلمان فدرال پس از شکست فاشیسم در جنگ جهانی امپریالیستی دوم، در استان هائی که حزب کمونیست آلمان، اکثریت داشته و خطر سوسیالیستی گشتن تمامی آلمان می رفت، به نیت عوامفریبی مفادی را در قانون اساسی آن ایالات تصویب می کند که از سرتاپا سوسیالیستی اند:

·        مثلا قانون اجتماعی کردن مالکیت بر وسایل تولید.

9
کوشش بی‌ امان برای انتقال بازرگانی کشور به دولت

·        همه این بندبازی ها و مانورها اما نه به دلیل ماهیت خلقی و انقلابی دولت و سیاستمداران، بلکه به نیت نجات منافع استراتژیکی طبقه حاکمه صورت می گیرند.


·        دولت پدیده ای طبقاتی است و نه ماورای طبقاتی.
·        طبقاتی تر از دولت فقط می تواند خود دولت باشد.

·        سؤال ولی این است که چرا و چگونه حزب توده دچار این توهم گشته بود؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر