از مجموعه برای هر ستاره
(تهران ـ شهریور ۱۳۴۲)
با سپاس از
مسعود
16
کوچک شوشتری
·
پیر ما روزی سخن حق می خواند
·
بر سر این آیت شد:
·
«وَلَکم فِی ال٘قِصاصِ حیوة یا اولِی الاَلباب.»
·
چشم گریان را، با دست نهفت
·
گفت:
·
«همه این آیت را خواندیم و
·
خواندیم،
·
اما،
·
کس قصاص حلاّجَک را
·
- که سر دار از او گشت بلند –
·
نگرفت.»
17
·
در تب و تابِ سَماع،
·
یکی از یاران - در صورت، نه در سیرت
–
·
آنقدر «حق»،
·
«حق»،
·
«حق»، گفت،
·
که ز خود بیرون شد.
·
پیر ما، با خشم، اشارت فرمود،
·
تا به مجلس به در اش (از مجلس به بیرون بردند) بردند.
·
گفت:
·
«این نه اهل است.
·
خام،
·
می گوید، بی کردار.
· پخته،
· می جوید، بی گفتار.»
18
·
موسم سبزهٔ فروردین بود.
·
مرغ مستی از شاخهٔ انبوه زبان
گنجشک،
·
خانقاه ما را
·
غرق در ولولهٔ دستان ساخت.
·
پیر ما را،
·
ناگاه،
·
وقت، خوش گشت.
·
زیر لب بیتی را زمزمه کرد:
·
«ای که در چلّهٔ تاریک زمستان هستی،
·
باد، از روزنه، پیغامِ گل آورد تو را
·
روز بی تابی و بی خویشی درویشان
است،
·
برخیز.»
19
دل دل کردن
یعنی آه و ناله کردن
·
پیر ما، هر نوبت،
·
در مناجات، چنین می فرمود:
·
«ای حق، حق،
·
دلی ارزانی دار
·
که شوم بی دل و دل دل نکنم.»
20
·
پیر ما می گفت:
·
«هرکه یک گام به آزار فرودستان بردارد،
·
طاعت کامل یک عمرش، باطل می ماند.»
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر