۱۳۹۴ آذر ۳۰, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (228)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


وقتی قطار فقه سنگین باشد، قطار سیاست خالی می رود.
مگر اینکه فقها
حرفه عوض کنند و سیاستمدار شوند.

به جای بازی با  مفاهیم  انتزاعی
از قبیل «بازی های حقیر» و امثالهم
باید بطور مشخص نظر داد.

1
99 درصد مردم و حتی احتمالا خود حریف
با تفکر مفهومی بکلی بیگانه اند.

2
طرف مهندس و فوق لیسانس و دکتر است
و کمترین تفاوتی با خر ندارد.

3
اگر این حیوان بنشیند و تفکر مفهومی را تمرین کند،
در «بازی حقیر» شرکت کرده؟

4
یا باید با کله خالی از مغز اندیشنده
هارت و پورت کند؟


نقل قول ها
ـ که نقل شان بد جوری مد شده ـ
بریده هائی از متون اند
و به تنهائی بیانگر حقیقت عینی نیستند.

1
هر تعبیر و تفسیری هم که صورت گیرد،
سوبژکتیو (فردی، دلبخواهی، خیالی) خواهد بود.

2
منظور اینشتین
ـ به عنوان مثال  ـ
می تواند
مرگ هومانیسم (بشر دوستی) باشد
سنگ واره گشتن دل باشد.
بی اعتنائی به همنوع در هر جا باشد

رسد آدمی به جائی که به جز خودش، نبیند.

1
دیری است که رسیده است.

2
به همین دلیل حتی به هنگام تجلیل از مرده ای،
خاطره می نویسند  تا ضمنا خود را سانترالیزه کنند.

3
فقط کافی است که به فرمولبندی ها توجه و دقت شود:
«رفیق شفیق من
فلانی
که شق القمر کرد.»


ارزشمندی جناب فروغی نسبی است:

1
کسی که به نظر بعضی ها ارزشمند است،
به نظر بعضی های دیگر زباله واره است.

2
ضمنا کسی چیزی را بی دلیل دوست نمی دارد.

3
فرق هم نمی کند که دلیلش را بداند و یا نداند.

4
هر احساس آدمی واکنشی است به
تأثیری که از چیزهای برونی کسب می کند.
و این تأثیرات بسته به آدم ها متفاوتند.

5
کسی مثلا از شعری خوشش می آید
در حالیکه کس دیگر کمترین تاثیری از آن برنمی دارد.

6
آدم گرسنه از خوردن نان لواش بیات لذتی عظیم می برد
در حالیکه آدم سیر از آن احساس نفرت می کند
و لب بدان نمی زند.

7
آدم آدم است و نه لولهنگ

حیف و میل و ریخت و پاش
یکی از گشتاورهای (ممان های) ایده ئولوژیکی اصلی فئودالیسم است.

1
اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
حتی سر سفره های شان همین ایده ئولوژی را فراموش نمی کنند:

2
می خورند تا حد ترکیدن

3
بالا می آورند
و کیف خر می کنند.

4
خور و خواب و خشم و شهوت:
حیوان خبر ندارد
ز جهان آدمیت
سعدی علیه الرحمه و الاجمعین

این شعر
شعر پرمحتوا، انتقادی ـ اجتماعی و پرمعنائی است.
ولی بلحاظ وزن معیوب است.

1
وزن شعر را هرگز نباید فراموش کرد.

2
چون در آن صورت
نثر شیواتر و زیباتر از شعر می شود.

3
توصیه فروغ هم همین بود و حق داشت.

4
وزن شعر سبب می شود که شعر
روح و روان خواننده را برای همیشه تسخیر کند.

5
فقدان وزن
شعر را از شعریت می اندازد و زباله واره می سازد.

انتزاعی یعنی مجرد.

1
ضد انتزاعی و یا مجرد می شود مشخص.

2
درخت سرو و یا درخت صنوبر چیزهای مشخص اند.

3
مفهوم درخت اما چیزی مجرد است.
یعنی  فقط در کله ملایری ها وجود دارد.

4
جایگزین را ملایری ها  احتمالا برای آلترناتیو و یا بدیل
به کار برده اند.
البته به غلط

5
چون آلترناتیو و بدیل
محتوای غنی تری دارد.

6
ضمنا آلترناتیو خصلت بالنده دارد.

7
مثال:
نظام اجامر اسلامی که آلترناتیو و یا بدیل نظام بورژوائی
در زمان شاه محسوب نمی شود.

8
اگرچه نظام بورژوائی زمان شاه
با جمهوری فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
جایگزین شده است.

9
این گامی به عقب بوده است.

10
عنگلاب بوده است.

11
پیروزی ارتجاع بر انقلاب (سفید) بوده است.

12
دربار پهلوی
انقلابی تر از روحانیت فئودالی  و حتی انقلابی تر از خیلی از جریانات چپیلی چپو بوده است.

سؤال تأمل انگیزی است:
راستی چرا گل ها را می چینند؟


دلایل چیدن گل:

1
یکی از دلایل آن، فرم نمودین و محتوای ماهوی خود گل است:
گل مظهر (تجلیگاه)  زیبائی است (فرم نمودین گل)

2
گل منبع عطر و بوی و طعم و غیره خوشایند شادی بخش و لذت بخش است (محتوای گل)

3
به همین دلیل از حشره تا انسان گل را جذاب (اترکتیو) می یابد و خود را به گل می مالد و یا گل را می چیند و می بوید و در فرم عطر و گلاب و غیره بر اندام خود می مالد.

4
دلیل دیگر چیدن گل
غریزه تصاحب حیوانی و انسانی است:

5
انسان ها چیزهای زیبا را از آن خود می کنند:

الف
یا به صورت عملی
(چیدن و بردن و دادن و خوردن)

ب
و یا به صورت نظری
(باز آفریدن آنها، در فرم های مختلف هنری و فلسفی و غیره
مثلا نقاشی آنها، تندیس سازی از آنها، سرودن شعری راجع به آنها)


6
چیزهای زیبا بدین طریق تکثیر می شوند.

7
ما امروز هزاران نوع از گل و گیاه و درخت و حشره و پرنده و جانور داریم
که به همین دلیل و به همین طریق
تکثیر یافته اند.

8
دلیل تولید رنگ و طعم و بو و مواد شیرین و آبدار و غیره
توسط نباتات نیز همین است:
تکثیر و توسعه نوع خویش
استراتژی نبات و جانور و انسان همین است.

9
عشق کذائی نر به زن و یا برعکس
نیز ترفندی طبیعی ـ غریزی ـ اجتماعی
برای تکثیر نوع است.

10
این خود بحث شورانگیزی در بیولوژی (زیست شناسی)
و جامعه شناسی و فلسفه و غیره  است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر