تحلیلی از
میمحا نجار
چو
خود را دید یک شخص معین
تفکر
کرد تا خود چیستم من
·
تمییز (متمایز ساختن) خویشتن خویش از محیط زیست خویش، نشانه بارز گذار
از عالم حیوانی به عالم انسانی است.
·
حیوان در قاموس شیخ، قادر به تمییز
خویش از محیط زیست خویش نیست.
·
حیوان نمی تواند خود را به مثابه
«شخص معین» ببیند.
1
چو
خود را دید یک شخص معین
تفکر
کرد تا خود چیستم من
·
خودشناسی مشخصه انسان است.
·
خودشناسی و محیط زیست خود شناسی، یعنی کشف تفاوت خود با
چیزهای دیگر، یعنی وقوف به هویت خویش، در
روند کار و به برکت کار پدید آمده است.
·
گذار از عالم حیوانی به عالم انسانی، بدون کار مادی محال بوده
است.
2
چو
خود را دید یک شخص معین
تفکر
کرد تا خود چیستم من
·
برای درک این مسئله دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را باید به خدمت گرفت:
·
اولین تبری که انسان برای براندازی
درخت در دست گرفته، پس از فرود آوردن بر تنه درخت، واکنش های چندگانه ای در خود تبر،
در تنه درخت و در ذهن انسان تبر به دست ایجاد کرده است.
·
انسان با فرود آوردن تبر بر تنه درخت، نه فقط سفتی و
سختی و نرمی تنه درخت را، نه فقط درجه مؤثر و مناسب بودن تبر به عنوان وسیله بر
اندازی درخت را، نه فقط شیوه فرود آوردن تبر بر تنه درخت را، بلکه علاوه بر همه
اینها تصور پیشین خود را، لیاقت و استعداد و توانائی معرفتی خود را به محک می زند.
·
توسعه و تکامل تبر در چنین دیالک تیکی تحقق می یابد، در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت.
·
توسعه و تکامل تبر، همزمان به معنی توسعه و تکامل تجربه
و دانش و رشد درجه خودشناسی و محیط زیست شناسی انسانی است.
3
ز
جزئی سوی کلی یک سفر کرد
وز
آنجا باز بر عالم گذر کرد
·
شیخ در این بیت، دیالک تیک جزء و کل را از سوئی به شکل دیالک تیک خودشناسی و خدا شناسی و از سوی دیگر به شکل دیالک
تیک خودشناسی و جامعه شناسی (جهان شناسی) بسط
و تعمیم می دهد.
·
انسان پس از وقوف به هویت خویش، پس
از تمییز خود از محیط زیست، باید به پرسش مربوط به «چه بودن» خود و چگونگی پیدایش خود پاسخ بیابد.
·
از این رو باید به به مطالعه
همنوعان خود و موجودات دیگر بپردازد.
·
بدین طریق است که دیالک تیک خودشناسی و جامعه شناسی
برقرار می شود.
4
ز
جزئی سوی کلی یک سفر کرد
وز
آنجا باز بر عالم گذر کرد
·
بدین طریق، انسان منفرد خودجو به انسان جامعه جو و جهان
جو فرامی بالد.
·
روند شگفت انگیزی آغاز می شود.
·
ارنست بلوخ، در کتاب بزرگش تحت عنوان «اصل امید» روند
آزمایش هر چیز دور و بر از سوی کودک را با مهارت تمام تشریح می کند.
·
کودک از کنجاوری سرشار است.
·
هر چیزی که دم دست می یابد، به دهن می برد.
·
به هر سوراخی سرک می کشد.
·
از هر سکوئی بالا می رود.
·
نمی داند چه باید بجوید، ولی همه چیز را می جوید.
·
محمود اعتماد زاده (به آذین) در
نشستی برای دوستان، گفته های ارنست بلوخ را با
تجربه شخصی خود تأیید می کند.
5
جهان
خلق و امر از یک نفس شد
که
هم آن دم که آمد باز پس شد
·
شیخ در این بیت، دیالک تیک ماده و روح را به شکل دیالک تیک خلق و امر بسط و تعمیم می دهد و منشاء هر دو
قطب این دیالک تیک را دم الهی می داند.
·
این نظر شیخ را هگل تجسم (جسمیت یافتن) روح مطلق می نامد:
·
دم الهی (روح) تجسم مادی می یابد.
·
از عالم سوبژکتیف به عالم اوبژکتیف
(عینی) می گذرد.
·
مادی می شود.
·
خارجی می شود (هگل)
·
روح نامرئی و ناملموس و نامحسوس قالب
مادی کسب می کند و مرئی و ملموس و محسوس می
شود.
6
جهان
خلق و امر از یک نفس شد
که
هم آن دم که آمد باز پس شد
·
دم الهی از سوی دیگر وارد جسم (روح
مادیت یافته) می شود.
·
بدین طریق دیالک تیک ماده و روح، دیالک تیک جسم و جان در هیئت انسان بر قرار می
شود.
·
انسان قد می افرازد.
·
انسان، به مثابه دیالک
تیک تن و جان، دیالک تیک جسم و روح، دیالک تیک وجود و شعور اعلام وجود می کند.
7
جهان
خلق و امر از یک نفس شد
که
هم آن دم که آمد باز پس شد
·
منظور شیخ از حکم «که هم آن دم که آمد باز پس شد» را نمی توان دقیقا کشف
کرد:
الف
·
شاید منظور شیخ از این حکم، دیالک تیک احیاء و امحاء (بذل
روح و قبض روح) باشد.
ب
·
شیخ اما دم الهی را به مثابه نفس تفسیر
می کند و از تنفس، یعنی از دیالک تیک دم و بازدم
سخن می راند.
·
این آخر و عاقبت هر ایدئالیسمی است:
·
از انکار ماده آغاز کردن و ناگزیر به اثبات ماده ی لایزال
رسیدن.
8
·
اکنون دم الهی به مثابه هوا قلمداد می شود.
·
هوا، یعنی ترکیبی از گاز بی خاصیت و
خفه کننده نیتروژن و یا ازت (75 در صد) و گاز حیاتبخش اکسیژن (25 درصد) و اگر
دقیقتر بگوییم، دم الهی، یعنی گاز اکسیژن، که در واکنش های شیمیائی ـ بیوشیمیائی
بدن، نقش تعیین کننده و بی جانشین بازی می کند و در گذر از دیالک تیک اکسیداسیون ـ احیا، احیا می شود و به شکل
گازکربنیک کشنده، خفه کننده، خنثی و بی خاصیت بیرون می آید.
9
·
برخلاف تصور شیخ، ماهیت دم و
بازدم، یکی نیست.
·
دم حیاتبخش است و بازدم مهلک و
اختناق آور.
·
بسیاری از انسان ها که به هنگام
آتش سوزی خفه می شوند، در اثر نشست همین گاز کربینک سنگین است، نه آنطور که تصور
می شود، براثر گاز سمی مونوکربنیک.
·
آتش نشان ها از همین گاز کربنیک
برای کشتن آتش استفاده می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر