سگ
ها و گرگ ها
مهدی
اخوان ثالث
تحت
تأثیر شعری از شاندور پتوفی
شاعر
انقلابی مجار
ترجمه محمود تفضلی
محمود تفضلی
ویرایش
و تحلیل از
شین میم شین
و
اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح
آتشین، بی رحم، بی رحم
نه
پای رفتن و نی جای برگشت.
·
معنی تحت اللفظی:
·
و این هم سومین دشمن که بطور
ناگهانی از کمین بیرون می جهد و شلیک می کند.
·
آن سان که در مقابل اسلحه آتشین بی
رحم او، نه راه پیشرفت باقی می ماند و نه راه پسرفت.
1
و
اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح
آتشین، بی رحم، بی رحم
نه
پای رفتن و نی جای برگشت.
·
اکنون علاوه بر دو دشمن طبیعی ـ
غریزی گرگ ها، یعنی علاوه بر سوز سرما و آتش جوع، از آتش تفنگ به مثابه سومین دشمن
نام برده می شود.
·
ما هنوز اخوان را نمی شناسیم.
·
ولی در همین دو بیت، چندین دیالک
تیک مهم در نهایت تردستی، بطرز هنرمندانه ای توسعه داده می شود.
·
بی دلیل نیست که فروغ فرخزاد اخوان
را با شیخ شیراز قابل قیاس می داند.
·
اخوان را در هر صورت باید از نو شناخت.
2
و
اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح
آتشین، بی رحم، بی رحم
نه
پای رفتن و نی جای برگشت.
·
مهارت هنری ـ استه تیکی اخوان ـ
قبل از همه ـ در این نکته آشکار می گردد که هر سه دشمن گرگ ها با آتش در رابطه اند:
·
سوز سرما
·
آتش جوع
·
سلاح آتشین.
·
آنچه ساده و پیش پا افتاده جلوه می
کند، حاکی از غنای تخیلی ـ تبیینی ـ تصویری خارق العاده اخوان است:
دو
دشمن در کمین ماست، دائم
دو
دشمن می دهد ما را شکنجه:
برون،
سرما،
درون، این آتش جوع،
که بر ارکان ما افکنده پنجه.
درون، این آتش جوع،
که بر ارکان ما افکنده پنجه.
و
اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح
آتشین، بی رحم، بی رحم
نه
پای رفتن و نی جای برگشت.
3
·
اخوان ضمنا دیالک تیک طبیعت و جامعه
را به شکل دیالک تیک دشمن طبیعی ـ غریزی و دشمن انسانی بسط و تعمیم می دهد.
·
وقتی از ناتورالیسم اصیل اخوان سخن
می رود، به همین دلیل هم است.
·
او خود را با تمام وجود به جای گرگ
ها می گذارد و به همدردی عمیق با آنها می رسد.
·
آن سان که دشمنان طبیعی و اجتماعی و
انسانی گرگ ها را رد یابی، شناسائی و افشا می کند.
·
آن هم در کشوری که کشتار گرگ ها و
سگ ها و غیره مباح و مشروع است.
4
و
اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
سلاح
آتشین، بی رحم، بی رحم
نه
پای رفتن و نی جای برگشت.
·
اخوان ضمنا دیالک تیک پیشرفت و
پسرفت را که فرمی عامتر از دیالک تیک انقلاب و ارتجاع است، به شکل دیالک تیک رفت و
برگشت بسط و تعمیم می دهد که فی نفسه خیلی زیبا ست.
·
او این طرز تبیین دیالک تیکی را
احتمالا از شیخ شیراز فراگرفته است.
5
بنوش،
ای برف،
گلگون شو، برافروز
که این خون، خونِ ما بی خانمان ها ست.
گلگون شو، برافروز
که این خون، خونِ ما بی خانمان ها ست.
که
این خون، خونِ گرگان گرسنه است
که
این خون، خونِ فرزندان صحرا ست
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای برف، خون ما ـ بی خانمانان ـ را
نوش کن، گلگون شو، فروزان شو.
·
این خون گرگان گرسنه است که
فرزندان صحرا هستند.
·
در این بند شعر، ناتورالیسم شاعر
به اوج می رسد و با هومانیسم در می آمیزد.
·
آن سان که گرگ انسان واره تصور و
تصویر می شود و با بی خانمانان و بینوایان جامعه بشری و با فرزندان سختکوش صحرا قابل
قیاس می گردد و عمیقا مورد همدردی قرار می گیرد.
6
در
این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن
عزت آزادگی را
نگهبانیم،
آزادیم، آزاد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
در این سرما، مجروح و گرسنه ـ آسیمه
سر و باد آسا ـ بر برف می دویم.
·
ولی عزت ازادگی را پاس می داریم.
·
به همین دلیل آزادیم.
·
این بند واپسین این شعر است و ضمنا
حاوی نتیجه گیری نهایی از مقایسه طرز زندگی سگ ها و گرگ ها ست.
·
به زعم شاندور و اخوان، سگ ها فاقد
عزت آزادگی اند و برده اند.
·
گرگ ها اما حافظ عزت آزادگی اند و آزادند.
7
در
این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن
عزت آزادگی را
نگهبانیم،
آزادیم، آزاد.
·
هدف و آماج شاندور و اخوان، ناتورالیزاسیون
مناسبات اجتماعی و بعد سوسیالیزاسیون مناسبات طبیعی است:
·
مقایسه شیوه زیست سگ ها با گرگ ها
در طبیعت
·
پیدا کردن طبقات اجتماعی قابل قیاس
با سگ ها و گرگ ها در جامعه
·
استنتاج مکانیکی از مقایسه آنها
8
در
این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن
عزت آزادگی را
نگهبانیم،
آزادیم، آزاد.
·
اختیار و یا آزادی عبارت است از شناخت
جبر و یا ضرورت.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار، دیالک تیک ضرورت و آزادی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
9
·
معیار آزادی هر کس، میزان شناخت او
از جبر طبیعی و اجتماعی است.
·
یعنی میزان شناخت او از قوانین و قانونمندی
های عینی هستی طبیعی و اجتماعی است.
·
ببرکت شناخت این قوانین و قانونمندی
های عیی است که انسان از بردگی طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه) تا حدودی آزاد می
گردد.
10
در
این سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد
ولیکن
عزت آزادگی را
نگهبانیم،
آزادیم، آزاد
·
بنا بر این تعریف از مقوله فلسفی
اختیار (آزادی)، سگ ها آزادتر از گرگ ها هستند.
·
سگ ها با انسان ها وارد رابطه ای
گشته اند که متقابلا سودمند است:
·
از این رابطه هم سگ ها سود می برند
و نوع خود را توسعه می دهند و حتی تکثیر می کنند و هم انسان ها از آنها به عنوان نیروی
مولد حیوانی بهره برمی گیرند:
·
امروز هزاران نوع از سگ ها توسعه یافته
اند که به همزیستی با انسان ها مشغولند.
·
سگ ها فقط مشتی برده خالی از ارج و
ارزش و عزت نیستند.
·
سگ ها در تولید، توزیع، خدمات،
تفتیش، حفاظت، حمایت و هدایت روندهای اجتماعی نقش بی جانشینی به عهده دارند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر