از مجموعه برای هر ستاره
(آذر 1336)
با سپاس از
مسعود
۶
·
زیر سر پوش بلور
·
تو، هوا بودی
·
تا بودی
·
شمع در دایرهٔ روشن نور
·
زنده بود
·
و نمی دانست
·
کیمیا در نفس هستی تو ست.
·
تا تو رفتی
·
دانست
·
و
·
مرد.
۷
·
نه، کشیدی
·
نه، کشید
·
ریسمان، بند به مویی بود.
·
کشش و کوشش را
·
بیمِ ناچارِ گسستن بود
·
و بدین دستان
·
ریسمان
·
ماند
·
ماند،
·
ماند...
·
تا ز ماندن پوسید.
۸
·
هیچ آسمان و
·
هیچ زمین
·
مأنوس تر ز خانهٔ ما نیست.
·
گر آسمان٘ مکدّر،
·
گر خاک٘ بایر است
·
جرمِ من است
·
- ما
-
·
گردن به حکمِ تلخِ مشیّت نهاده ایم.
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر