۱۳۹۴ آبان ۱۴, پنجشنبه

روانکاوی (1)


پروفسور دکتر هانس هیبش
برگردان شین میم شین

پیشکش 
به
 هوشنگ تیزابی
(۱۳۲۲ ـ ۱۳۵۳) 
مؤلف «نقدی بر فرویدیسم»

·        روانکاوی به معنی تجزیه و تحلیل روح است.

I
معانی مفهوم «روانکاوی»

1
·        مفهوم «روانکاوی» معانی بیشماری دارد:

الف
·        روانکاوی به متد روانپزشکی اطلاق می شود که برای معالجه اختلالات روانی که خود را در اختلالات فونکسیونی نمایان می سازند، بکار می رود:
·        اختلالات مربوط به احساس و رفتار.

ب
·        روانکاوی به طرح پسیکولوژیکی عمومی برای توضیح رفتار انسانی و توسعه شخصیتی او بکار می رود.

ت
·        روانکاوی به تئوری فرهنگی و اجتماعی پسیکولوژیکی اطلاق می شود که همه چیزها را از منظر روانشناسی در نظر می گیرد و ضمنا ادعاهای جهان بینانه ی کلی دارد.

2
 زیگموند فروید (1856 ـ 1939)
پزشک، روانشناس، منتقد مذهب
از اطریش
مؤسس روانکاوی

·        این تعدد معانی با توسعه تفکر بنیانگذار آن زیگموند فروید انطباق دارد.

2
·        روانکاوی جزو مکاتب باصطلاح روانشناسی ژرف محسوب می شود.
·        زیرا آن در ناخودآگاهی انسان ها به جستجوی محرکه های عمده ی رفتار آنها می پردازد.

3
·        روانکاوی به این معنا مدیون دو جریان زیر است که فروید در رابطه با دترمینیسم درونروانی (مکانیسیستی)  به عاریه گرفته است:

الف
 نوالیس
(گئورگ فیلیپ فرای هر فون هاردنبرگ)
 (1772 ـ 1801) 
نویسنده رومانتیک آغازین
فیلسوف، حقوقدان، مهندس معدن آلمانی

·        سنن فلسفه رومانتیکی ـ ایدئالیستی بویژه نوالیس، کاروس و شوپنهاور

ب

·        فلسفه و روانشناسی هربارت.

4
·        فروید (پزشک اعصاب، از اهالی وین اطریش) در سال های پایانی قرن نوزدهم در جستجوی علل و مکانیسم های اختلالات روانی، نخست همراه با برویر (بررسی هائی راجع به هیستری 1895) متد کاتارسیس را بنیان گذاشت و بعدها با تغییرات زیادی آن را به متد روانکاوی مبدل ساخت.

·        (کاتارسیس عبارت است از رهائی از تضادهای روحی و هیجانات درونی از طریق نشان دادن واکنش احساسی. مترجم)

5
·        متد روانکاوی بر آن است که اختلالات روانی بر تضادهای سرکوب شده در ناخودآگاهی انسان ها مبتنی اند، تضادهائی که به مثابه عقده (مثلا عقده اودیپوس) موجب کژراهی در رفتار و واکنش می شوند، یعنی خود را به صورت عوارض اختلال روانی تخلیه می کنند.

6
·        رواندرمانی فروید عبارت است از این که او بکمک صحبت کردن، بکمک برقراری رابطه آزاد، بکمک تعبیر خواب و وسایل دیگر، می کوشد تا بیمار را به تضادی که در ایام کودکی از سر گذرانده، دوباره آگاه سازد و او را در اتخاذ موضع جدید و حل تضاد سابق یاری دهد.

7
·        فروید ضمن معاینه بیمارانش به این حقیقت تکان دهنده در آن زمان رسید که علل اختلالات روانی عمدتا در تضادهائی نهفته اند که به عرصه مسائل جنسی مربوط می شوند.

8
·        فروید نتیجه گرفت که میل جنسی (که بطور ارگانیک مشروط می شود و فروید میل جنسی و شبه جنسی را «لیبیدو» می نامد) باید علت درجه اول اختلالات روانی باشد و لذا باید توسعه میل جنسی در ایام کودکی بیمار مورد بررسی قرار گیرد.

9
·        بنظر فروید، اگر امیال جنسی (یعنی آرزوهای جنسی عادی) در ایام کودکی به سبب تابوها، تحریم ها و غیره خارجی جامه عمل نپوشند، آنگاه تضادهای حاصل از آن، در ناخودآگاهی انسان ها سرکوب می شوند.

10
·        اما این انرژی جنسی سد شده باید بویژه بعد از سپری شدن «مرحله ما قبل بروز» میل جنسی در سال های میانی کودکی، یعنی با شروغ بلوغ جنسی و پس از آن راه خروج بیابد.

11
·        این خروج به نظر فروید، می تواند به دو طریق زیر صورت گیرد:

الف
·        از طریق هدایت انرژی سد شده به کانال های آماجی دیگر
·        فروید آن را تعالی می نامد.

ب
·        از طریق بروز به صورت عوارض روانی، که اختلالات روانی منجر می شود.

12
·        امروز برای ما معلوم شده که اگرچه حوزه روابط جنسی انسان ها می تواند اغلب، تضادمند باشد و به اختلالات روانی منجر شود، ولی اصولا همه تضادهای ممکنه، اگر خصلت مزمن داشته باشند، می توانند به اختلالات روانی منتهی شوند.

13
·        آنچه که فروید تشخیص داده بود، نه پدیده عام انسانی، بلکه پدیده اجتماعی عصر او بود.

14

·        او و بیمارانش به طبقه بورژوازی مرفه وین (اطریش) در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم تعلق داشته اند و تضادهای سوبژکتیو ملبس به تضادهای سرکوب شده و اختلالات روانی در زمینه روابط جنسی، چیزی جز انعکاس تضادهای عینی در درون جامعه سرمایه داری نبوده اند.

·        جامعه ای که در آن ـ همانطور که انگلس خاطرنشان می شود ـ عشق جنسی هم در ازدواج و هم در روسپیگری به درجه «کالای قابل خرید و فروش» تنزل می یابد.

·        درست برخلاف اخلاق رسمی که در آن، عرصه تمایلات جنسی نامطلوب و تابو تلقی می شود.

·        این تضادهای سوبژکتیو در عین حال مواد تجسم پذیر بودند که فروید ـ بمثابه یک محقق جسور ـ (و در این مورد بدون پیشداوری) عرضه می کرد. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر