ویرایش و تحلیل از
فریدون ابراهیمی
فریدون ابراهیمی
• از سوز محبت، چه خبر اهل هوس را
• این آتش عشق است، نسوزد همه کس را.
• جا در دل ارباب نظر نیست، هوس را
• آئینه به یک چشم ببیند، همه کس را.
• از گفته ی ما نیست غباری دل کس را
• کردیم در آئینه ی دل صاف، نفس را.
• در دیده ی ما مردمک ما محک ما ست،
• ما نیک شناسیم، عیار همه کس را.
• منمای ـ چو آئینه ـ رخ خود همه کس را،
• بشنو سخن از من که اثر ها ست نفس را.
• چشمی که به رویم ز ره لطف گشودی
• خواهم که به این چشم، نبینی همه کس را.
• پابند هوس، حاجت زنجیر ندارد،
• دام است، همان موج عسل، پای مگس را.
• تا دم زده ای، رفته گلستان تو بر باد
• ای غنچه، نگهدار در این باغ نفس را.
• دل در طلب دوست به شیون گذراند
• فریاد بود زاد ره کعبه، جرس را.
• مرغ دلم از بس که زند پر به هوایش،
• بیم است که ریزد ز هم این کهنه قفس را.
• تا بر دلت از ناله غباری ننشیند
• از بیم تو در سینه نهفتیم نفس را.
• کو همنفسی، تا کنم اظهار غم دل
• ز آن پیش که بندد غم دل، راه نفس را.
• یا رب نشود کشته ی شمشیر جفایت
• آن کس که به دل راه دهد غیر تو کس را.
• با صبح بگویید که بی وقت مزن دم
• امشب شب وصل است، نگهدار نفس را.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
میم
محتوای این شعر
ایرئالیستی و ایراسیونالیستی
(غیر واقع بینی و خردستیزی)
است.
این شعر ضمنا تناقض مند است.
هوس امری غریزی است
و
بر
صاحب نظر بودن و یا نبودن کسی
تره حتی خرد نمی کند.
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
میم
محتوای این شعر
ایرئالیستی و ایراسیونالیستی
(غیر واقع بینی و خردستیزی)
است.
این شعر ضمنا تناقض مند است.
هوس امری غریزی است
و
بر
صاحب نظر بودن و یا نبودن کسی
تره حتی خرد نمی کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر