نصرت
رحمانی
(۱۳۰۸
- ۱۳۷۹)
التیام واهی
·
وقتي پرنده اي را
·
معتاد مي كنند،
·
تا فالي از قفس بدر آرد
·
و اهدا نمايد آن فال را به جويندگان خوشبختی
·
تا شاهدانه اي به هديه بگيرد،
·
پرواز
·
قصه اي بس ابلهانه است.
·
به آب بوسه زدی
·
خنده در شکاف لبت
·
آب گشت، جاری گشت
·
چه می توانم گفت؟
·
دوباره پرسیدم.
·
ـ سکوت
·
سکوت، درمان نیست
·
اگر نهفتن درد، التیام واهی بود
·
لبان خسته ی من، قفل آهنین می شد.
·
تو را به سرخ، به آبی
·
تو را به پاکی و رادی
·
تو را به آزادی
·
به سبز دشت جهان، گرگ باش
·
بره مباش
·
تو را به عشق
·
به آبی
·
به گیسوان شب و دم سپیده ی شادی
·
عروس باش
·
عروسک مباش
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر