ویرایش
و تحلیل از
ربابه نون
آخر از همه،
پس از سرکوب و قربانی شدن حزب توده بوسیله جنایتکاران
اسلامی،
غربال تاریخ کار خودش را می کند، با این جریاناتی
که توان تعیین سرنوشت خویش را ندارند
و می خواهند برای تاریخ تعیین تکلیف نمایند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
غربال تاریخ با جریاناتی از قبیل
حزب توده که قادر به تعیین تکلیف خویش نیستند و مایل به تعیین تکلیف برای تاریخ هستند،
کار خودش را می کند.
·
اکنون دو عیب اساسی جدید به حزب
توده نسبت داده می شود، بدون اینکه دلیلی تجربی و یا نظری ارائه داده شود:
1
توان تعیین سرنوشت خویش را ندارند
·
عیب اساسی اول حزب توده ناتوانی از
تعیین تکلیف خویش است.
·
یاسر عرفات در ملأ عام به انتقادات
رژیم صهیونیستی و امثالهم پاسخ تصویرمند و عوام فهمی داده است:
·
«دست و پای کسی را می بندند و به شط خروشانی
پرتابش می کنند.
·
بعد در کرانه رود می ایستند و به
تمسخر می گویند:
·
نگاه کنید.
·
هنوز شنا بلد نیست.»
·
این مثال یاسر عرفات را می توان در
مورد حزب توده مظلوم و ستمدیده مو به مو تکرار کرد:
2
·
شاه و ساواک همه امکانات روشنگری
را از بین برده بود.
·
ولی در عوض در مساجد و حسینیه ها و
بنیادهای مذهبی ـ فئودالی ـ روحانی را باز گذاشته بود و چه بسا حتی مورد حمایت همه
جانبه قرار می داد و به عنوان مثال، برای جفنگ های ضد توده ای ناصر المکارم ها
جایزه سلطنتی می داد.
·
اما ضمنا حتی شیرخوارگانی را که
مظنون به گوش دادن به رادیوی رقت انگیز پیک ایران بودند، کشف و خنثی می ساخت.
·
در بلبشوی ضد انقلابی، رادیو پیک
ایران را هم با خرید پنیر از بلغارستان بستند.
·
ارتش و ساواک تا آخرین لحظه حیات
خود بر ضد حزب توده و نطفه های آن جنگید و مقاومت ورزید.
·
دربار فقط به شرطی پا به عقب نهاد که
جای خالی پایش با قوای مذهبی ـ فئودالی ـ ارتجاعی پر شود.
·
حالا ژیگولتر دوم حزب توده دست و
پا بسته را به «عجز از شنا» متهم می کند.
3
و می خواهند برای تاریخ تعیین تکلیف نمایند.
·
ایراد اساسی دوم حزب توده، بزعم
ژیگولتر دوم، «تعیین تکلیف برای تاریخ» است.
·
یکی از مضرات هارت و پورت این است
که دیالک تیک شور و شعور وارونه می شود.
·
آن سان که شور نقش تعیین کننده به
عهده می گیرد، شعور را از عرصه بدر می راند و خود به تنهائی یکه تاز میدان می شود:
4
·
اولا این جفنگ به چه معنی است؟
·
آیا اصولا کسی و یا حزبی و یا حتی
دولتی می تواند برای تاریخ تعیین تکلیف کند؟
5
·
برای اثبات جفنگیت این توهم
ژیگولتر دوم، شناخت افزار معروفی حتی در دیوان خواجه خردستیز شیراز هست:
·
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و
آزادی)
·
در دیالک تیک جبر و اختیار، نقش
تعیین کننده از آن جبر است.
·
این بدان معنی است که کسی برای
تاریخ نمی تواند تعیین تکلیف کند.
·
اختیار انسان ها به اندازه شناخت
آنها از جبر تاریخ است.
·
شناخت جبر تاریخ هم نه به معنی
تعیین تکلیف برای تاریخ، بلکه به معنی تبعیت از فرامین جبر عینی تاریخ است.
·
دانستن اینکه آب در فشار جو در 100
درجه سانتیگراد می جوشد، به معنی حرارت دادن شکیب مند به هنگام جوشاندن آب است و
نه جوشاندن آن در 50 درجه سانتیگراد با فشار جو.
6
·
ضمنا حزب توده کی و کجا چنین خیالی
را به مخیله خود خطور داده است؟
·
یکی از ایرادات و انتقادات که
جریانات چپ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی و از جمله ژیگولتاریا به حزب توده
گرفته و کماکان می گیرد، دفاع حزب توده از تز «راه رشد غیر سرمایه داری» کذائی
بوده است.
·
حزب توده می خواست با توجه حمایت
کشورهای سوسیالیستی در ائتلافی با قوای طبقات اجتماعی غیر پرولتری، نیروهای مولده
جامعه را رشد یابد و ضمنا شرایط عینی و ذهنی (سوبژکتیو) گذار به سوسیالیسم فراهم آید.
·
چگونه و به چه دلیلی می توان چنین
حزب صبور و واقع بینی را به جرم «تعیین تکلیف برای تاریخ» قبل از محاکمه محکوم
کرد؟
7
در واقع آرزو دارند، همانند رفتن ملا و مردم احمق به بهشت
خدائی
·
تعیین تکلیف برای تاریخ از سوی حزب توده
به دلیل داشتن آرزوی رفتن به بهشت سوسیالیسم بوده است؟
·
حزب توده، نماینده سوسیالیسم
اوتوپیکی بوده است؟
·
حزب توده می خواست سواربر بال آرزو
و اوتوپی به بهشت سوسیالیسم بپرد؟
·
کی و کجا حزب توده آرزو و اوتوپی
مورد نظر ژیگولتر دوم را نمایندگی کرده است؟
8
آخر از همه، پس از سرکوب و قربانی شدن حزب توده بوسیله جنایتکاران
اسلامی،
غربال تاریخ کار خودش را می کند، با این جریاناتی که توان تعیین سرنوشت خویش
را ندارند
و می خواهند برای تاریخ تعیین تکلیف نمایند،
در واقع آرزو
دارند، همانند رفتن ملا و مردم احمق به بهشت خدائی،
سایر بازماندگان این جریان نیز
به سه دسته بر طبق همان حرکت پاندول تقسیم شدند:
·
حالا باید دنبال پهلوانی گشت که در
این جفنگ ژیگولتر دوم اثری از انسجام منطقی پیدا کند:
·
انجام کار خود توسط غربال تاریخ،
به زعم ژیگولتر دوم، یعنی عجز از تعیین تکلیف خود، دعوی تعیین تکلیف برای تاریخ و
پختن آرزو و اوتوپی نیل به بهشت سوسیالیسم توسط حزب توده.
·
حالا فهمیدیم که غربال تاریخ چه ها
می کند:
·
چون بدین ترتیب رهبری حزب توده
یعنی غربال تاریخ.
·
برای اینکه «عجز از تعیین تکلیف
خود، دعوی تعیین تکلیف برای تاریخ و پختن آرزو و اوتوپی نیل به بهشت سوسیالیسم»،
همه بدون استثناء چیزهای سوبژکتیو اند و نه اوبژکتیو.
·
یعنی به تاریخ و غربالش (که همه از
دم اوبژکتیو و یا عینی اند) کمترین ربطی
ندارند.
9
آخر از همه، پس از سرکوب و قربانی شدن حزب توده بوسیله جنایتکاران
اسلامی،
غربال تاریخ کار خودش را می کند، با این جریاناتی که توان تعیین سرنوشت خویش
را ندارند
و می خواهند برای تاریخ تعیین تکلیف نمایند،
در واقع آرزو
دارند، همانند رفتن ملا و مردم احمق به بهشت خدائی،
سایر بازماندگان این جریان نیز
به سه دسته بر طبق همان حرکت پاندول تقسیم شدند:
·
حالا بیا و خرواری تخیل بار خورجین
خری کن و بیاور تا میان سه دسته گشتن توده ای ها، غربال تاریخ و جفنگیات سوبژکتیو
دیگر ذره ای رابطه منطقی پیدا کنی.
·
در هر صورت به زعم ژیگولتر دوم حزب
توده «بر طبق حرکت پاندولی» از قضای روزگار، نه به دو دسته، نه به حزب توده راستگرا
و حزب توده چپگرا و یا حزب توده جلوگرا (پیشرو) و واپسگرا، بلکه به سه دسته تقسیم شده
است.
·
معلوم هم نیست که نوسان پاندولی و
یا تاب بازی چگونه می تواند سه جهت و سه نتیجه داشته باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر