محمد زهری
با سپاس از
مسعود
·
آن دیدگان،
·
که دیده:
·
شبِ روشنِ بهار،
·
با اختران کوفته بر طاق لاجورد،
·
با قامت برهنهٔ لولّیِ ماهتاب،
·
با باد مهر پرور و
·
با مرغ شب نورد....
·
آن دیدگان،
·
که دیده:
·
سرِ بِرکه، نسترن،
·
افشانده گیسوانِ گل آذین، به روی آب،
·
در چشمِ بازِ آینهٔ پاکِ چشمه سار،
·
بشکسته چهرهٔ چو گلِ زردِ آفتاب...
·
آن دیدگان،
·
که دیده:
·
خموشّیِ نیمروز،
·
در شور و جوش طلعت (چهره، روی) پُر تابِ تیر ماه،
·
با عطر جانفزای گل ناز و آطلسی،
·
با گشتِ عاشقانهٔ زنبور بوسه خواه...
·
اینک پُر است از گِل زود آشنای گور.
·
سو نیست در دو چشم امید آفرین او،
·
اما هنوز،
·
شب،
·
پی روز آید از سفر،
·
صبح از دریچه،
·
با رخ خورشید،
·
رو به رو.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر