مجلهً (توپوس)
ـ خدمات بین
المللی به تئوری دیالک تیکی
( شماره 2،
2009)
برگردان
میم حجری
9
·
از زمان تدوین فلسفه حقوق
از سوی هگل و تأملات مارکس
راجع به تعالیم حقوق دولتی هگل، بشریت با این تضاد (در
تضاد با خویشتن خویش قرار گرفتن جامعه
بورژوائی) آشنا شده است.
10
·
مارکس در اثر گرانقدر خود به نام «سرمایه»،
فرم های تاریخی ـ منطقی اصلی ئی را که این تضاد در آنها حرکت می کند، توضیح داده است.
11
·
شناخت این تضاد و
فرمولبندی مقولات روندهای اجتماعی، که مشخص کننده آنند، پیشرفت
در درک ضرورت است.
·
(و درک ضرورت
به معنی آزادی است.)
12
·
مسائل مربوط به دموکراسی
در اوضاع و احوال تاریخی ـ جهانی کنونی از دو نقطه نظر مطرح می شوند:
الف
·
نقطه نظر اول، عبارت از این است، که تحت چه شرایطی و با
کدام طرح هائی، تخریب مراجع دموکراتیک حیات اجتماعی ـ دولتی، از طریق وارونه سازی نهادهای دموکراتیک و تبدیل آنها به ضد خود
(یعنی تبدیل آنها به ابزار حاکمیت مستور منافع خصوصی) صورت می گیرد و چگونه می
توان امکان توسعه در جهتی دیگر را، در جهت توسعه فرم
های سازمان آلترناتیوی جامعه را باز یافت و هدایت
کرد.
ب
·
نقطه نظر دوم، توسعه تصوراتی را الزامی می دارد، که
چگونه می توان بلحاظ سیاسی، جامعه مبتنی بر
رهایش (ایمانسیپاتوریکی) را پی ریخت، که در آن تضاد خودی
جامعه بورژوائی از بین برود، تا امکان آن پدید آید که «نظرات متنوع ده ها و یا صد ها
میلیون از انسان های پراکنده و دور از هم، به یک اوتوریته
واحد تقطیر شود»
·
(ستوری)
·
و در جهانی متشکل از ملت ها و فرهنگ ها، واحد اقتصادی مبتنی بر
همکاری و معاضدت پدید آید که در آن «توسعه و تکامل آزاد هر کس، شرط توسعه و تکامل آزاد همه باشد.»
·
(مارکس و انگلس)
پایان
متشکراز باز گشایی مساْلهای نا آشنا وراهنمایهای ا ارزشی که میتواند هر فردی رامجحز بدانش اجتماعی کند وهفراد کار آمدی برای ایجاد جامعه بون اشکال باشد
پاسخحذفموفق دمنصور باشید