۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه

دیالک تیک شبانتاریا و ژیگولتاریا در کشور عه هورا (1)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

حریف

ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ می زیند، ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ 
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻼﺀ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون  ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ 
ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.  
 ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ
«ﻣﻨﺸﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ»  ﻓﺮﺩﺭﯾﮏ ﺍﻧﮕﻠﺲ،
 ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺗﺌﻮﺭﯾﮏ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
 ﺍﻧﮕﻠﺲ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺘﺪﺍﻻﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺑﻮﺩ 
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﻘﯿﺎﺩ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪ.
ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪﯼ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﺮﺁﯾﻨﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﺳﺖ،
ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﺗﻮﻟﯿﺪ ﺁﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻓﺮﺁﯾﻨﺪﯼ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺍﺳﺖ 
ﮐﻪ ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺩﺭﭼﻬﺎﺭﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ.
ﺳﺘﻢ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻭ ﺗﻀﺎﺩ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻓﺮﺁﯾﻨﺪ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻋﻠﯿﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺩﺍﺭﯼ ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ.

پایان

·        ما برای تأمل روی این مطلب، نخست آن را تجزیه و بعد، تحلیل می کنیم: 

1
ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ می زیند، ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻼﺀ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.

·        بخشی از جامعه تلقی کردن زنان به چه معنی است؟

·        منظور از بررسی موقعیت زنان در خلأ چیست؟

2
·        شاید منظور نویسنده این مطلب، بررسی موقعیت زنان در ورای جامعه باشد.
·        یعنی بی اعتنا به جامعه باشد.

·        باید ببینیم.

3
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

·        تعریف علمی و عینی از مقوله زنان را نویسنده اصلا پی نمی گیرد و بلافاصله به «بسیاری از هواداران جنبش زنان» می پردازد.

·        یعنی قبل از معرفی اوبژکت شناخت (زنان و یا جنبش زنان) به ارزیابی نظر و طرز تفکر هواداران جنبش زنان می پردازد.

4
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

·        از هواداران جنبش زنان هم همانقدر تحلیل علمی و عینی عرضه می شود که از خود زنان عرضه شده است.
·        در نتیجه، هم زنان برای خواننده این مطلب انتزاعی می مانند و هم هواداران جنبش زنان.

·        هر دو در ذهن خواننده به صورت چیزهایی مه آلود و مبهم نمودار می گردند.

5
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

·        تنها مشخصه ای که از هواداران انتزاعی جنبش زنان عرضه می شود، عبارت است از نحوه توضیح «ستم بر زنان.»
·        یعنی چیزی سوبژکتیو.

·        این یعنی معیار قرار دادن روح (شعور) برای معرفت (شناخت) چیزها و معرفی چیزها.
·        بدین طریق، تعیین کننده ی چند و چون هواداران جنبش زنان، روح (شعور) تلقی می شود:
·        نحوه توضیح ستم بر زنان تلقی می شود.

·        این یعنی ایدئالیسم.

·        این یعنی ایدئالیسم جامه ی عمل پوشیده.
·        این یعنی نمایندگی عملی جهان بینی ایدئالیستی.
·        این یعنی پاسخ ایدئالیستی و وارونه به مسئله اساسی فلسفه.

·        این یعنی مقدم جا زدن روح بر ماده، شعور بر وجود، شعور اجتماعی بر وجود اجتماعی.
·        یعنی مقدم جا زدن نحوه توضیح ستم بر زنان بر جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی این نحوه توضیح و نمایندگان این نحوه توضیح.

6
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

·        این طرز تفکر به لحاظ معرفتی، سوبژکتیویسم معرفتی است.

·        در سوبژکتیویسم معرفتی، دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت وارونه می شود.

·        یعنی نقش تعیین کننده از آن  سوبژکت شناخت (در فرم های متفاوت بسط و تعمیم) جا زده می شود.
·        و اوبژکت شناخت (در فرم های متفاوت بسط و تعمیم) یا فراموش می شود و یا در بهترین حالت، تابعی از متغیری به نام سوبژکت شناخت می گردد.

·        به مقوله «مردسالاری» بعدا برمی گردیم.

7
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون  ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ 
ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.  

·        در قاموس نویسنده، مطلق کردن دیالک تیک مردسالاری ـ زن سالاری  به معنی توضیح فراتاریخی مسئله زنان است.
·        منظور نویسنده از فراتاریخی یعنی فرا اجتماعی.
·        یعنی بررسی مسئله زنان در خارج از چارچوب جامعه.

·        آنچه نویسنده فراموش می کند، این حقیقت امر است که دیالک تیک مردسالاری ـ زن سالاری، دیالک تیکی اجتماعی، عینی و واقعی است.
·        پدیده و روند و روال اجتماعی حی و حاضر است و می توان با گوشت و پوست خود احساس کرد.

·        توضیح و یا به عبارت دقیقتر، تحریف دیالک تیک زن و مرد با دیالک تیک مردسالاری ـ زن سالاری، هر چیزی هم اگر باشد، نمی تواند فرا تاریخی و یا فرا اجتماعی باشد.

·        حالا شاید این سؤال پیش آید و سینه سپر کند که ما از کجا به این نتیجه رسیده ایم که منظور نویسنده از فرا تاریخی، فرا اجتماعی و یا ماورای اجتماعی است؟  

8
  ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون  ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ 
ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.  

·        دلیل این استنتاج ما اولا معنی واژه فرا تاریخی است.
·        ثانیا خود نویسنده در جمله آخر همین بخش از نوشته، تصریح می کند:

ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.  

·        همانطور که ذکرش گذشت، نویسنده دیالک تیک اجتماعی و عینی مردسالاری ـ زن سالاری را ماورای اجتماعی تصور می کند.

·        اما چرا و به چه دلیل نویسنده این مطلب مرتکب چنین خطای فاحشی می شود؟

ادامه دارد.

۳ نظر:

  1. 7
    ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺯﻧﺎﻥ
    ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺑﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ،
    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ مردﺳﺎﻻﺭﯼ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
    ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺳﻠﻄﻪ ﺭﺍ ﻫمچون ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻓﺮﺍﺗﺎﺭﯾﺨﯽ تبیین ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
    ﮐﻪ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯼ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﯾﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.

    در احکام فوق نویسنده طرز تلقی و نگرش "بسیاری از هواداران جنبش زنان" را به باد انتقادی تند می گیرد و بدین طریق ریشه ستم بر زنان را نه نتیجه یا محصول مرد سالاری و متعاقب آن، نه به عنوان عاملی فرا تاریخی که مستقل از جامعهء طبقاتی وجود دارد. بلکه کاملا بر عکس به عنوان عاملی تاریخی و طبقاتی در نظر می گیرد. به همین دلیل نتوانستم ارتباط منطقی همه جانبه ای بین نقد شما و اصل مطلب پیدا نمایم.
    با تشکر از شما

    پاسخحذف
  2. ممنون.
    بحث
    ـ قبل از همه ـ
    بر سر این است که دیالک تیک مردسالاری و زن سالاری
    پدیده ای تاریخی است و نه ماورای تاریخی
    در جامعه اولیه هر دو وجود داشته اند.
    هنوز هم در جامعه بشری
    بقایای هر دو جانسختی می کنند و ادامه حیات می دهند.
    یعنی عینی اند.
    اگرچه شالوده مادی شان از بین رفته است.
    مردسالاری امروزه در هر خانواده حتی حی و حاضر است.
    توضیح دیالک تیک زن و مرد با توسل به این دیالک تیک غلط است، ولی ماورای تاریخی نیست.

    پاسخحذف