۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (174)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 

این بخش از
دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین
بحث مطلقا تازه ای است.

1
برای ما هم تازگی دارد.

2
این بخش مربوط به
جامعه شناسی (سوسیولوژی) بورژوائی واپسین
است.

3
ما هم باید اندک اندک واژه های مناسب  آن را بیابیم.

4
اندیشه را فی الفور نمی توان هضم و جذب کرد.
زمان می طلبد.

5
به تجربه  شخصی و یا تاریخی (تجربه دیگران) نیاز دارد.
 
ممنون نون

1
حریف حواسش حسابی، پرت است:
اگر موجودی به همان تبدیل شود که گوشتش را می خورد،
پس بنا بر «منطق»  تق و لق حریف،
قبل از عیرانی ها
گرگ ها می بایستی بره و گوسفند شوند
و شیرها گوساله و گاو
و مارها، موش و خرگوش

2
در ایده ئولوژی نظام برده داری
فقط اعضای طبقه حاکمه آدم محسوب می شوند
 و برده،
 ابزار سخنگو
(ارسطو علیه الرحمه)


مولدیت ترجمه «پروداکتیویتی»  است
باید جا بیفتد.

4
بدیل بهتری نیافتیم.

5
واقعی (صفت)  به واقیعت (اسم) 
خر (صفت) به خریت (اسم)   
مولد (صفت) به مولدیت (اسم)   

ممدعلی جان،
دل
بدون حمایت عقل
در منجلاب غریزه
غرقه به خون می ماند
به همان سان که پای اجامر جمهوری
در لجنزار بی آبی
در گل مانده است. 

بهترین پزشک هر کس، خود او ست.

1
چون خود او بهتر از همه می تواند
خود را مورد آزمایش عملی و دقیق قرار دهد
و به بخش اعظم علل درد خویش پی ببرد و بر آن غلبه کند:

الف
گاهی باید نرمش کرد

ب
گه پیاده روی در هوای تمیز سحرگاهی

ت
و گه تجدید نظر در تغذیه ضرورت دارد.

2
پزشکان هم
ـ در تحلیل نهائی ـ
بر اساس گزارشات بیمار
به معالجه اش می پردازند.

3
ضمنا عوارض بیماری را می توان به گوگل داد
 و نسبت به علل آن
 اطلاعات مفید و «نجات بخش» کسب کرد.

4
گاهی عدم وقوف به علل ناراحتی
به تخریب عصبی و پسیکولوژیکی آدم منجر می شود.

5
مثلا وقتی کسی بداند که دوار سر و سرگیجه به دلیل نشست و برخاست نامناسب و یا اختلال در دید چشم و یا در اثر
دستکاری کردن گوش
 پدید می آید،
به آرامش عصبی و پسیکولوژیکی می رسد
و سرگیجه هم با تغییراتی در موارد معین از بین می رود. 



بورژوازی از همان آغاز
یعنی در مترقی ترین دوره حیات خود
ذره ای عاطفه نداشته
چه رسد به بورژوازی امپریالیستی
که مظهر روشن آن
 فاشیسم است
که 6 میلیون نفر را به کوره های آدم سوزی می سپارد.

1
این آوارگی ها و دربدری ها
نه خودپو و بومی
بلکه سوبژکتیو، برنامه ریزی شده و برونی اند.

2
در جمع تروریست های مهاجم به برج های نیویورک
حتی احدی نبود که کمترین شباهتی
 به افغانی و یا عراقی  داشته باشد

3
ولی
ـ قبل از همه ـ
افغانستان و عراق
به بهانه 11 سپتامبر
با خاک یکسان شدند و فاجعه آغاز شد.

4
ضمنا القاعده و طالبان و اردوغان و خمینی و حزب الله و غیره
ـ در تحلیل نهائی ـ
بطور مستقیم و یا غیر مستقیم
با واسطه و یا بی واسطه
همه در دامن امپریالیسم و عربستان برده دار و اقمار دیگر
پرورش یافته اند
 و با دلارهای آنها «تربیت» شده اند و روی کار آمده اند.

5
آلمان پناهندگان بالکان را اخراج می کند
تا پناهندگان سوری و غیره را بپذیرد

6
برده های سوری تحصیلکرده تر و مفیدتر از کولیان بالکانند.

7
آلمان 15 سال دیگر
 به 100 نفر هزار نیروی کار تازه نفس
نیاز خواهد داشت.
کدام عاطفه؟
کدام هومانیسم؟
 
عنگلیسی ها
قبل از نتان یابو
تونی بلر را بگیرند
که سیاستمدار هم مرام و هموطنش را
کنابر رود معروف
منتحر کرد
تا تسلیحات بیولوژیکی صدام را
با دلایل خیلی خیلی معنوی و قوی
در سازمان ملل ثابت کند
و سیاست خیلی خیلی عاقلانه ی جورج بن جورج را حمایت.

آره.

1
سؤال ولی این است که
چرا این،
 حجاب را اجباری می کند
و آن،
 بی حجابی را.
مثلا مینی ژوپ را.
کشف کذائی حجاب را؟

2
پشت سر این دو فرمالیسم
قلب چه واقعیت طبقاتی می تپد.

3
راز سربسته
در هر دو مورد چیست؟

4
 مفاهیم  «حجاب» و «کشف حجاب»
بسط و تعمیم مفهوم «سکس» اند
و مفهوم «سکس» بسط و تعمیم مفهوم «غریزه» است
و مفهوم «غریزه» ضد دیالک تیکی مفهوم «عقل» است.

5
به مدد تفکر مفهومی
می توان به کنه (عمق) قضیه پی برد.

6
تفاوت «تفکر» متافیزیکی (مذهبی)  با تفکر دیالک تیکی 
همین جور جا ها آشکار می گردد.          

 ویکتور جان
نه زندان معلول قانون است و نه مذهب علت فحشاء

1
قانون
ـ در تحلیل نهائی ـ
تجسم اراده طبقه حاکمه است.

2
ماهیت قانون انعکاس ماهیت طبقه حاکمه است.

3
بدون قانون
هیچ جامعه و همبودی (اجتماع)
 نمی تواند
لحظه ای حتی دوام آورد.

4
هیچ سیستمی
(از خانه تا اداره و شرکت و کارخانه و وزارتخانه و غیره)   
بدون قانون خاص خود
نمی تواند دوام آورد
و دچار هرج و مرج و خر تو خر نشود.

5
مذهب نیز یکی از عناصر روبنای جامعه است.
       
6
ماهیت مذهب نیز منوط و وابسته به
 زیربنای جامعه
(مناسبات تولیدی)
است.

7
مذهب
فقط بظاهر و بنظر ساده لوحان
 همیشه همان و همه جا همان
نمودار می گردد.

8
همین مسیحیت در قرون وسطای فئودالی
چیز بکلی دیگری بود.
با تفتیش عقاید و آدم سوزی و غیره
سر و کار داشت.

9
فحشاء و فرم های دیگر لومپنیسم
از دزدی تا جاکشی
محصولات ساختار جامعه اند.

10
نه جنده مادر زاد وجود دارد و نه جاکش مادر زاد

11
نه لات مادر زاد وجود دارد و نه رهزن مادر زاد
  
12
واژه ی فحشاء یکی از زن ستیزترین واژه های
فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی برده داری و فئودالی
است که همچنان در جوامع عقب مانده
بسان جمهوری اجامر
جان سختی می کند و به مثابه حربه ای مؤثر
برای تخریب مقاومت، مبارزه و عزت زنان
ـ به مثابه پرولتاریای مضاعف ـ
به خدمت گرفته می شود.

13
شاید به همین دلیل بوده که شاعره ای
به نام مینا اسدی
ـ احتمالا تحت فشار شعور پسیکولوژیکی،
یعنی بدون وقوف تئوریکی روشن به قضیه ـ
در شعری تحت عنوان «جاکش ها»
بدون سخن گفتن از قطب دیالک تیکی جاکش
یعنی جنده
طبقه حاکمه را از دم و بدون استثناء
جاکش قلمداد می کند.

مراجعه کنید به
 مینا و مقوله ها
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

14
فحشاء دیری است که به مفهومی کهنه و نامعاصر بدل شده است.

15
در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری
اولا فاحشه دیگر فحش نیست.

16
این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی همه آحاد بشر را
از خرد تا کلان جنده واره می کند.

17
ثانیا فاحشه دیگر جنسیت نمی شناسد.
به همان سان که جنده و عیاش و جاکش زن هست،
جنده و عیاش و جاکش مرد هم وجود دارد.

18
ثالثا
فحشا و جاکشی یکی از سود آور ترین «صنایع»
برای طبقه حاکمه است.

19
در آلمان در آمد حاصل از صدور جنده های نر و زن
چه بسا خردسال
از اروپای شرقی
5 میلیارد یورو در سال است.

20
در آمد حاصل از فحشاء
به روایت رسانه ها
30 میلیارد یورو ست.

21
عیاشی یکی از حرفه های محبوبیت آور
برای سران سیاسی و اقتصادی و فکری و فرهنگی
و ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه است.
از بیل کلینتون تا سران حزب لیبرال آلمان
از سرکوزی تا برلسکونی

22
رابعا
فاحشه و فحشاء به تنهائی بیانگر دقیق و کامل پدیده  نیست.

23
جنده باید در فرم دیالک تیکی سه عضوی اش مورد بحث قرار گیرد:
دیالک تیک عیاش ـ جاکش ـ جنده
بی اعتنا به جنسیت آنها.

24
یکی از دلایل تئوری حجاب
توسط اجامر متحجر
در آمد عظیم حاصله برای بورژوازی تجاری
از طریق وارد کردن پارچه
و فروش تحمیلی آن به توده زنان است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر