تحلیلی
از
فریدون
ابراهیمی
و
چون به آنان گفته شود:
«در
زمين فساد مكنيد»،
مى
گويند:
«ما
خود اصلاحگريم.»
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
1
و
چون به آنان گفته شود:
«در
زمين فساد نكنيد»،
·
در این آیه از سوئی، از تشدید تضاد
میان مؤمنین و منافقین و از برونی شدن تضاد فی مابین، پرده بر می افتد.
·
این آیه حاکی از آن است که میان مؤمنین
و منافقین بحث و جدال علنی در کار است:
·
مؤمنین منافقین را به ارتکاب فساد
متهم می کنند.
·
فساد اما مشخصا به چه معنی است؟
2
و
چون به آنان گفته شود:
«در
زمين فساد مكنيد»،
مى
گويند:
«ما
خود اصلاحگريم.»
·
بنا بر این آیه، ضد دیالک تیکی مفسد،
در قاموس قرآن کریم، مصلح است.
·
می توان گفت که قرآن دوئالیسم خیر
و شر را به شکل دوئالیسم فساد و صلاح بسط و تعمیم می دهد.
·
آنگاه مؤمنین را جزو مصلحین و
منافقین را جزو مفسدین محسوب می دارد.
3
صلاح
خیر
و نیکی
ضد
فساد
آشتیکردن
سازش
کردن
نیکوکارشدن
·
ظاهرا در صدر اسلام دعوا میان مؤمنین
و منافقین بر سر تعریف مفاهیم فساد و صلاح
بوده است.
·
بنا بر این آیه، هر دو گروه خود را
مصلح اجتماعی قلمداد می کردند و طرف مقابل را مفسد اجتماعی.
·
پیامبر برای حل این معضل و معما،
دست به دامن خدا و جبرئیل شده و آیه زیر بر او نازل شده است:
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
4
·
با نزول این آیه، قال قضیه کنده می
شود:
·
منافقین بدین طریق و با این ترفند،
مفسد قلمداد می شوند و مؤمنین، مصلح.
·
ضمنا منافقین برای بار دیگر، جاهل
و نفهم نامیده می شوند.
5
·
فرق دین و تبیین دگم (جزم، آیه) با
علم و اقامه دلیل تجربی و منطقی همین است:
الف
·
دین به ارائه و تبیین دگم (آیه و
حدیث و روایت و ضرب المثل و غیره)، یعنی به ادعای محض کفایت می ورزد.
·
دین نیازی به استدلال تجربی و
منطقی نمی بیند.
·
چون اوتوریته خدا و یا واسطه های
الهی (پیامبر، امام، مجتهد، ملا و غیره) را برای صحت دگم خویش کافی می داند.
ب
·
علم اما تنها معیار و محک صحت و
سقم اندیشه و نظر را تجربه و پراتیک می داند.
·
علم به همین دلیل، مجبور به
استدلال تجربی و منطقی و اثبات نظر خویش است.
6
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
·
سؤال اکنون این است که چرا و به چه
دلیل دوباره منافقین نفهم قلمداد می شوند؟
·
در آیه قبلی نیز منافقین جاهل و
نادان و نفهم جا زده شده بودند:
ولی
تنها خود را
فريب می دهند و نمی فهمند.
7
·
دلیل این ادعا که منافقین، مکار و
مفسد هستند، ولی خودشان از ماهیت خود بی خبرند، باید در روند تحلیل قرآن کریم روشن
شود.
·
ولی این تکرار مکرر صفت واحد می
تواند به دلایل تجربی زیر صورت گیرد:
8
ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
·
دلیل اول پیامبر می تواند این باشد
که مؤمنین تحت تأثیر دلایل منطقی و تجربی منافقین قرار نگیرند.
·
چون جاهل قلمداد کردن آنها، عملا
به معنی بی اعتبار کردن دعاوی و دلایل آنها ست.
·
وقتی از طرز تفکر سوبژکتیویستی قرآن
کریم سخن می رود، به همین دلیل است:
·
قرآن کریم، سوبژکت را تخریب می کند
تا دعاوی او را مورد بحث و بررسی قرار ندهد.
·
قرآن کریم، صاحب نظر را می کوبد و
رسوا می سازد تا نظر را مسکوت بگذارد و بگذرد.
9
·
ما با این طرز تفکر همچنان و هنوز
درگیریم:
·
همه گروه های راست و چپ عیران (و
نه فقط عیران) از این نظر، پیروان صد در
صد قرآن کریم و رسول اکرم اند.
·
در نتیجه ی رواج وسیع همین طرز
تفکر عهد عتیق است که شناخت هیچکدام از جریانات سیاسی و دلیل هیچکدام از انشعابات
حزبی و مذهبی و غیره روشن نیست.
·
هنوز هم که هنوز است، معلوم نیست که
دلیل نظری تشکیل اینهمه گروه مدعی طرفداری از مثلا زحمتکشان کدام است.
·
تنها چیزی که «روشن» است، فلان
فلان شده بودن فلانی و یا بهمانی از نظر بهمانی و فلانی است.
·
همین و بس.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
10
ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
·
دلیل دیگر پیامبر اسلام می تواند وجهه
اجتماعی چشمگیر منافقین و محبوبیت شخصی و شخصیتی آنها باشد.
·
چون با نفهم قلمداد کردن آنها، ضمنا
آنها تطهیر می شوند و معصومیت نسبی کسب می کنند:
·
کرد و کار آنها در این صورت، نه آگاهانه،
بلکه به دلیل خریت شان قلمداد می شود.
11
ولی
تنها خود را
فريب می دهند و نمی فهمند.
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
·
ولی اکنون این مسئله ی دست و پاگیر
مطرح می شود:
·
اگر کسی به دلیل نادانی و نفهمی و
خریت کاری بکند، دلیلی ندارد که او را به عذاب عظیم گرفتار کنند.
12
و
چون به آنان گفته شود:
«در
زمين فساد مكنيد»،
مى
گويند:
«ما
خود اصلاحگريم.»
به
هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى فهمند.
·
این آیه قرآن کریم اما ضمنا با آیات
قبلی در تناقض منطقی قرار می گیرد:
و
برخى از مردم مى گويند:
«ما
به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ايم»،
ولى
گروندگان راستين نيستند.
اينها خدا و مؤمنان را می فريبند
ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
در
دل هاي شان مرضى است و خدا بر مرض شان افزود و به (سزاى) آنچه به دروغ مى گفتند،
عذابى دردناك (در پيش) خواهند داشت.
·
بنا بر این آیات، منافقین تظاهر به
ایمان می کنند.
·
اهل دروغ و تزویر و ترفند و فریب
هستند.
·
کسی که اهل تظاهر و ترفند و تزویر
باشد، قاعدتا نباید دست خود را رو کند و موضع فکری خود را روشن سازد:
و
چون به آنان گفته شود:
«در
زمين فساد مكنيد»،
مى
گويند:
«ما
خود اصلاحگريم.»
·
بنا بر این تناقض منطقی، می توان
خود پیامبر را کذاب محسوب داشت.
·
خواننده بالاخره نمی داند که منافقین
اهل تظاهر و ترفند و تزویرند و یا مشتی مفسدند که خود را مصلح تصور می کنند، بی آنکه
خود بدانند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر