۱۳۹۴ شهریور ۱, یکشنبه

دین و یا مذهب به مثابه اوتوپی (8)


دکتر ورنر سپمن
دفاتر مارکسیستی نوامبر 2010
برگردان شین میم شین   

4
بخش چهارم

 توماس مونتسر (1489 ـ 1525)  
تئولوگ، کشیش پروتستانی و انقلابی جسور
 در جنگ های دهقانی آلمان
نخست از هواداران مارتین لوتر بود
بعد بر ضد روحانیت وابسته به کلیسای کاتولیک
و بر ضد نظام فئودالی به مبارزه برخاست
مارتین لوتر به سبب تمایلات انقلابی ـ اجتماعی رادیکال او
و به دلیل تئولوژی اسپیریتوئالیستی او
که آثارش بازتاب می یافت
 و به سبب مواعظ پبکارگرانه اش از او فاصله گرفت.
مونتسر بر خلاف مارتین لوتر،
به جانبداری از جنبش قهرآمیز رهائی بخش دهقانان برخاست
و به تبلیغ و ترویج ایده های انقلابی همت گماشت
 و در صدد ایجاد نظام اجتماعی عادلانه در منطقه خویش بر آمد.
امتیازات اجتماعی را لغو کرد،
 معابد را منحل نمود
 و از آنها سرپناهی برای بی خانمانان و گرسنگان ترتیب داد.
اقدامات او در جهت متحد ساختن همه دهقانان به ثمر نرسید.
مونتسر در سال 1525 اسیر شد،
مورد شکنجه های وحشتناک قرار گرفت
و در 36 سالگی به دار آویخته شد.

 او و همسر قهرمانش
پیشاپیش دهقانان می جنگیدند.

1
·        در فهرست طولانی جنبش های اجتماعی که بواسطه الگوهای سمتگیری مذهبی به تبیین اندیشه های خویش می پردازند و جسارت خود را نیز از این الگوها برمی گیرند، در جوار حوادث بیشماری، جنبش های فرقه های مذهبی قرون وسطی، توماس مونتسر، جنگ های دهقانی، حکومت الهی در شهر مونستر آلمان و هم اکنون تئولوژی رهائی بخش قرار دارند.

·        (تئولوژی رهائی بخش به تئولوژی ئی اطلاق می شود که شرایط خاص جهان سوم با فقر، گرسنگی، جمعیت بیش از اندازه، استثمار و غیره را به موضوع بحث خویش بدل می سازد و نجات موعود را در نجات اخروی خلاصه نمی کند.
·        تئولوژی رهائی بخش در آمریکای لاتین فعال است. مترجم)

2
·        این خیزش های تاریخی نه فقط تلاش کلیسای بزرگ را که «نجات و سعادت» را به امید لایزال اخروی تقلیل می دهد، جامه مشخص می پوشانند، بلکه خط مشی مساوات طلبی را تدوین می کنند که به سوسیالیسم نیز تعلق دارد:

3

·        انگلس در سال های آخر عمر گرانبارش می نویسد:

الف
·        «تاریخ مسیحیت آغازین با جنبش کارگری مدرن وجوه مشترک شگفت انگیزی دارد.

ب
·        مسیحیت نیز در آغاز ـ همانند جنبش کارگری مدرن ـ جنبش ستمدیدگان بوده است:

1
·        مسیحیت در آغاز به عنوان دین و یا مذهب برده ها، آزاد شده ها، فقرا و بی حقوقان وارد صحنه می شود.

2
·        مسیحیت در آغاز به مثابه دین و یا مذهب خلق هائی بود که یوغ امپراطوری روم را به گرده می کشیدند و یا زیر ضربات وارده تار و مار گشته بودند.

3
·        هم مسیحیت و هم سوسیالیسم کارگری، هر دو نجات عنقریب از بندگی و ذلت را موعظه می کنند.

4
·        مسیحیت این نجات و رهائی را در جهان دیگری (اخری)، پس از مرگ وعده می دهد و سوسیالیسم نجات و رهائی عنقریب را در همین جهان (دنیا) در تحول جامعه می داند.

5
·        هم مسیحیت و هم سوسیالیسم کارگری، هر دو تحت پیگرد و در معرض کینه و نفرت قرار می گیرند.»

*****

·        اما با ورود سوسیالیسم به صحنه ورق بازی از نو قاطی می شود:

1
·        انتظار نجات و رهائی اکنون بر بنیانی راسیونال (عقلی) استوار می گردد:
·        به قول مارکس، «پس از آنکه حقیقت اخروی رنگ می بازد و نا پدید می شود»، سوسیالیسم، «حقیقت دنیوی را» تحکیم می بخشد.

2
·        اما آنچه که به عنوان میراث خط مشی سنتی مسیحیت باقی می ماند، بی بدیلی فرد انسانی است که بر پایه تصور مبتنی بر انسان گشتن عیسی مسیح استوار گشته و از اعتبار بی چون و چرا برخوردار است.

3
·        گرایش مذهبی پس از نهادینه گشتن و نقش هرچه بیشر «دولتکش» (حامل و حامی دولت بودن) داشتن، امتیاز «جهانگریزی» را از آن خود می کند.

4
·        این گرایش اما اصل سرتاسری دین و یا مذهب یهودی ـ مسیحی را تشکیل نمی دهد.

5
·        تورات خود نافی این کلیشه است، آنجا که پیامبران را و در کتاب هیوب، انسان ها را به خودکوشی فرا می خواند.

6
·        این جوهر کتاب مقدس با تقلیل آن از سوی فلسفه مد روز به «سیستم علائم سمانتیکی» سرسری گرفته می شود.

7
·        چون اگر آن یاوه بی محتوائی نباشد، این فرمولبندی در قاموس ایراسیونالیسم (خردستیزی)  فلسفی معاصر (که سخن پردازش دریدا ـ فیلسوف فرانسوی ـ است) بدان معنی خواهد بود که «متون مقدس» فاقد پیوندی هر چند مخدوش با واقعیت اند.

8
·        کتاب مقدس اما در واقع یادآور کشش بنیادی انسانی در جهت اطمینان بخشی به خویش است و سند شورانگیزی در جهت از آن خود کردن میتولوژیکی (اساطیری) جهان است.

9
·        قصص کتاب مقدس اگرچه ضد و نقیض اند، اما علیرغم آن، از سوئی یادآور کلکتیو بر باد رفتن مناسبات دنیوی و طبیعی «هماهنگ» (قصه بیرون انداختن حوا و آدم از بهشت برین) و از سوی دیگر یادآور تحمیل مناسبات جامعه طبقاتی از طریق جاری ساختن سیلی از اشک و خون و ارتکاب قساوت های بی حد و حصر و اعمال شنیع خردستیز، خودستیز و دگرستیز اند.

10
·        به سبب همین رئالیسم سمبولیک، دلیلی برای «فاصله گرفتن» از کتب مقدس وجود ندارد.

11
·        دگم «معصیت آدم و حوا» و «معصیتکاری مادر زادی انسان ها»  نیز با چیزی جز تاریخ خونین جامعه طبقاتی در پیوند نیست و جز یادآوری کلکتیو روند خودستیزی عاطفی انسان ها با توسل به کار اجباری خودسرکوبگر نیست.

12
·        دگم «سعادت اخروی» (مژده نجات نهائی) دورنمای تحول «انقلابی ـ فرهنگی» جامعه را در بطن خود حفظ کرده است.

13
·        مرز میان دین و یا مذهب (و یا تفسیر تئولوژیکی) و سمتگیری راسیونال (عقلی) آنجا کشیده می شود که مسئله زیر مطرح می گردد:
·        آیا انسان می تواند خود بر این اوضاع انسان ستیز غلبه کند و یا نیازمند «الطاف» موجودی خیالی (الهی) است.

14
·        باوری که مدعی «ناتوانی انسان از رهاسازی خویش باشد»، در راستای منافع حاکمیت عمل می کند و می تواند آلت دست گردد.

15
·        بدیهی است که آمادگی به مقاومت، اگر هم بکمک تصورات و سیستم های سمبولیک مذهبی تبیین شود، نه از مذهب، بلکه از تضادهای اجتماعی نتیجه گرفته می شود.

16
 مارتین لوتر (1483 ـ 1883)
فقیه و آموزگار رفرماسیون

·        به قول مارتین لوتر، «برای اینکه انسان ساده دل، که چه بسا هزاران بلا بر سرش آورده اند و تحت انواع و اقسام زورگوئی ها قرارش داده اند، نه، می تواند و نه، می خواهد که بیشتر تحول کند و برای نشان دادن واکنش قهرآمیز هزاران دلیل دارد.»  

17
·        در شورش ها تمایلات ماورای طبیعی به سمتگیری دنیوی رادیکال پیگیراستحاله می یابند.

18

·        به قول توماس مونتسر:

الف
·        «اعمال قهر حق مسلم توده ها ست.

ب
·        در تئوری آخرالزمان (اپوکالیپسه) فصل یازدهم کتاب مقدس تصریح شده است، که مسیح مسئول امور دنیوی است.»  

19
·        انقلابیون به سبب در اختیار نداشتن امکانات تبیینی دیگر، برای توجیه عمل خویش به عناصر تئولوژیکی دست می یازند و از یقین عقیدتی خویش و وعده های مذهبی مبتنی بر نظام اخروی در همین جهان نیرو می گیرند و تهییج می شوند.

20
·        با سیاسی شدن اما از مرکزیت مذهبی پا فراتر می گذارند.

21
·        بعد، هنگامی که سمتگیری اخروی کنار گذاشته می شود، به قول انگلس، معلوم می گردد که «جامه مذهبی تنها به عنوان پرچم و نقاب برای حمله بر نظام اقتصادی کهنه» به خدمت گرفته شده بود.

22
·        اما حداکثر در همین جا، تفاهم آموزش مذهبی قدرتگرا نسبت به انقلابیون خاتمه می یابد:
·        به قول مارتین لوتر، «کی گفته، زخم بزنی، بکوبی، بکشی!»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر