۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

سیری در دعاوی جورج ریترز (1)


جورج ریتزر  (   ( ۱۹۴۰ 
جامعه‌شناس آمریکایی
پژوهش‌های او عمدتاً در حوزه الگوهای مصرف، جهانی شدن، 
فرانظریه و نظریه اجتماعی پست‌مدرن است.
او استاد دانشگاه مریلند است.
 
  تحلیلی از 
شین میم شین  

فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد
(Gadamer, 1989)

اندیشه ی اصلی فلسفه ی دیالکتیکی محوریت تناقض است.
 در حالیکه اکثر فیلسوفان و فی الواقع عقل سلیم
 تناقض ها را خطا به شمار می آورند
 فلسفه ی دیالکتیک معتقد است
تناقض ها در واقعیت وجود دارد
و مناسب ترین راه شناخت واقعیت مطالعه ی پیدایش این تناقض ها است.
هگل مفهوم تناقض را برای شناخت تغییر تاریخی به کار می برد.
از نظر هگل محرک تغییر تاریخی عبارت است از شناخت های متناقض
 که اساس واقعیت اند و تلاش ما برای حل تناقض ها و تناقض های جدیدی که سر بر می آورند"
(نظریه های جامعه شناسی، جورج ریتزر،
ترجمه ی هوشنگ نایبی، صفحه 72)
سوال:
   اینکه هگل معتقد است که تناقض ها در واقعیت وجود دارد یعنی چه؟
 اگر واقعیت را همان واقعیت اجتماعی بدانیم،
برای هر واقعیت اجتماعی می توان تناقض پیدا کرد؟

·        ما این فراز از نوشته جورج ریترز را نخست تجزیه و بعد جزء به جزء، تحلیل می کنیم تا از کلی گوئی و خروج از موضوع و بحث انتزاعی و ارزیابی سوبژکتیو پرهیز کنیم:

1
 هانس گئورگ گادامر (1900 ـ 2002) 
فیلسوف آلمانی
از نمایندگان هرمه نویتیک فلسفی
مؤلف
حقیقت و متد
برنده جوایز بیشمار

فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد
(Gadamer, 1989)

·        فرض را بر این می گذاریم که مترجم سخن گادامر را درست ترجمه کرده است.
·        سؤال اکنون این است که منظور گادامر ازا ین سخن چه بوده است؟

2
فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد

·        این سخن هر کس هم که باشد، از بی خبری او از فلسفه و متد (اسلوب) حکایت دارد.
·        چون فلسفه دیالک تیکی نمی تواند وجود داشته باشد.
·        برای مرزبندی فلسفه باید به مسئله اساسی فلسفه پاسخ داده شود:

مسئله اساسی فلسفه
آیا ماده مقدم بر روح است
و یا
روح مقدم بر ماده است؟

·        بسته به پاسخ به این مسئله، هویت هر فلسفه تعیین می شود:

الف
·        اگر فلسفه ای ماده را مقدم بر روح (وجود را مقدم بر شعور) بداند، آن فلسفه ماتریالیستی نامیده می شود.

ب
·        اگر فلسفه ای روح را مقدم بر ماده (شعور را مقدم بر وجود) بداند، آن فلسفه، ایدئالیستی نامیده می شود.

3
فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد

·        درست به همین دلیل فلسفه دیالک تیکی وجود ندارد.
·        فلسفه ماتریالیستی و یا فلسفه ایدئالیستی وجود دارد که هر کدام به انواع و اقسام مختلف تقسیم بندی می شوند.
·        بعد به این موضوع برمی گردیم.

4
فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد

·        دیالک تیک چیست؟
·        دیالک تیک ـ قبل از همه و در رابطه با این ادعای گادامر ـ متدی است.
·        اسلوبی است.
·        طرز تفکر و نگرشی است.

5
·        اگر نگرشی، متدی و یا اسلوبی، به تضادمندی و وحدت مندی همزمان اقطاب چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی طبیعی و هستی اجتماعی و تفکر (سه فرم وجود ماده) باور داشته باشد، به آن نگرش، متد و یا اسلوب، صفت دیالک تیکی داده می شود.


مثال
·        سیبی را در نظر می گیریم:
·        دیالک تیسین این سیب را در خصلت دیالک تیکی اش مورد توجه و بررسی و شناخت قرار می دهد:
·        مثلا در دیالک تیک فرم و محتوای آن.

الف
·        در مقوله فلسفی فرم همه عناصر فرمال سیب تجرید می یابند.
·        با شنیدن مقوله فرم، آدم به یاد رنگ و بو و شکل و شمایل و شادابی و پلاسیدگی و غیره سیب می افتد.  

ب
·        در مقوله فلسفی محتوا، همه عناصر محتوائی سیب تجرید می یابند.
·        با شنیدن مقوله محتوای سیب، آدم به یاد عناصر و موادی می افتد که سیب از آنها تشکیل یافته است:
·        مثلا آب و مولکول های قندی، چربی، پروتئینی، آنزیم ها، ویتامین ها، املاح معدنی، اسیدها و غیره می افتد.

6
·        متد و یا اسلوب دیالک تیکی شناخت، آدمیان را به نفوذ در ذات چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی از هر نوع قادر می سازد.
·        متد دیالک تیکی بهترین نعمت معنوی و معرفتی (شناختین) است که نصیب بشریت شده است.
·        برای تهیه و تدوین این متد هراکلیت و هگل و مارکس و انگلس و لنین و صدها فیلسوف مارکسیستی ـ لنینیستی خون دل خورده اند و کماکان می خورند.  

7
فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد

·        ضد متد و یا اسلوب دیالک تیکی، متد و یا اسلوب متافیزیکی است.
·        در این اسلوب و یا متد، خصلت دیالک تیکی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی نادیده گرفته می شود.
·        مثلا سیب تنها با توجه به فرم آن و یا تنها با توجه به محتوای آن، «توضیح» داده می شود.
·        شناخت (معرفت) حاصل از این متد، تحریف حقیقت عینی است.

8

·        امروزه به عنوان مثال، فرمالیسم اهمیت حیرت انگیزی کسب کرده است:
·        همه چیزها بسته به فرم شان مورد ارزیابی قرار می گیرند، ولی کمترین توجهی به محتوای آنها صورت نمی گیرد:

·        طرف به توصیه روباهی از انگلستان، کلیدی به دست می گیرد و دست به عوام فریبی می زند و رئیس جمهور می شود.

·        این یکی از فرم های فرمالیسم است.
·        کسی که گول کلید طرف را بخورد، متافیزیکی اندیش است و نه  دیالک تیکی اندیش.

·        دیالک تیکی اندیش قبل از نگاه کردن به کلید جادو، از محتوای ماهوی و طبقاتی شیاد کلید به دست و از برنامه عملی او می پرسد.
·        یعنی دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی کاندید ریاست جمهوری اجامر را به عنوان شناخت افزار به خدمت می گیرد.

·        دلیل خصومت طبقه حاکمه ارتجاعی با دیالک تیک ماتریالیستی نیز همین جا ست.
·        طرز تفکر دیالک تیکی ـ ماتریالیستی مانع خر شدن و خر کردن خلایق می شود.

9
فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد

·        هم فلسفه ماتریالیستی می تواند دیالک تیکی باشد و هم فلسفه ایدئالیستی.
·        تفاوت و تضاد جهان بینی مارکس و انگلس و لنین و غیره با جهان بینی هگل و غیره همین جا ست:

الف
·        دیالک تیک هگل، ایدئالیستی است.
·        هگل به مسئله اساسی فلسفه پاسخ ایدئالیستی می دهد:
·        روح را مقدم بر ماده می داند.

ب
·        دیالک تیک مارکس و انگلس و لنین و غیره، ماتریالیستی است.
·        آنها ماده را مقدم بر روح می دانند.  

9
فکر فلسفه ی دیالکتیکی قرن ها است وجود دارد

·        ایراد دیگر این ادعای گادامر این است که او ظاهرا بر آن است که فکر چیزی وجود داشته و نه خود آن چیز.
·        بزعم او و اجامر دیگر، مثلا فکر ماتریالیسم مکانیکی، متافیزیکی و علمی ـ طبیعی (علم الاشیائی)، آنتروپولوژیکی و غیره وجود داشته و نه خود آنها.  

ادامه دارد.

۱ نظر: