۱۳۹۴ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (157)

جمعبندی از 
مسعود بهبودی 

ریشه‌ های دیگر 
شعری از سارا محمدی اردهالی 
... 

بندهای قدیم سست می ‌شوند 
مهم نیست ترمیم ‌شان کنی
یا نکنی

کم‌ رنگ و ناپدید می ‌شوند
مهم نیست
مهم نیست دیگر 


ریشه‌ هایی در اعماق، جان می ‌گیرند 
ریشه‌ هایی دیگر 
ساکتی 
در روز 
در شب 
در خواب 
در بیداری 

دیگر مهم نیست 
زنگ بزنی به کسی که تو را می ‌شناخته 
به زحمت چند کلمه بگویی 
کسی از تو خبر ندارد 

پایان

این شعر سارا
قابل تأمل است:

1
سست گشتن بندهای قدیم و محو آنها
توأم با جان گرفتن ریشه ها در اعماق
 تصور و تصویر می شود.

2
منظور سارا در بند واپسین شعر تصریح می شود:
کسی دیگر به یاد راوی شعر نیست
و برای او تره حتی خرد نمی کند.

3
این بدان معنی است که روابط عینی ـ واقعی و میان انسانی
قطع شده اند.
تازه اگر قبلا وجود داشته باشند.

4
چون خیلی از روابط عیرانی ها
کشکی و الکی و توخالی و بی محتوا هستند.
به عادت سرشته اند.

5
ضمنا
معلوم نیست ریشه های کذائی که در اعماق، جان می گیرند، چیستند.

6
چون ریشه همیشه با درخت در رابطه است.

7
وقتی از درخت خبری نیست، ریشه معنی خود را از دست می دهد.

دیالک تیک پدیده و ماهیت
بدون پدیده، نمی توان گفت، ماهیتی در اعماق تشکیل می شود.
ماهیت همیشه با پدیده همراه است.

8
دیالک تیک ظاهر و ذات
دیالک تیک درون و برون
ماهیت بی نمود، ذات بی ظاهر، درون بی برون
توهمی بیش نمی تواند باشد.

9
ایراد مشترک اکثریت «شعرای» عیرانی
خود مرکز بینی آنها ست.

10
همه چیز حول اگوی آنها  می چرخند.

11
اکثر قریب به اتفاقا شعرا اصلا از خود نمی پرسند
که خودشان مثلا به یاد کیستند و چیستند
و چه خدمتی برای جامعه و جهان می کنند. 


قضیه همیشه از این  قرار نیست، مهاتما.

1
جنگ و کشت و کشتار دلایل دیگری دارند.

2
جنگ یک چیز انتزاعی است.
چیزهای انتزاعی (مجرد) فقط در کله بنی نوع بشر وجود دارند و نه در برون از آن.

3
جنگ را باید بطور مشخص طرح کرد و بعد مورد تحلیل قرار داد.


دین و مذهب و بهشت و ملیت و نژاد و غیره
می توانند بهانه جنگ باشند، ولی دلیل و علت جنگ نیستند.

اگر شما برای شخصی اهمیت داشته باشید
همیشه برای شما وقت پیدا خواهد کرد
عذر و بهانه معنا ندارد .
حریف


1
اهمیت توخالی حرفی توخالی است.

2
زیر هر کاسه
نیمکاسه ای هست.

3
نیمکاسه ولی فقط زمانی رو می شود که کاسه زیر و رو شود.

4
اگر کسی به کسی نیازی
 ـ خواه نیاز مادی و خواه نیاز روحی و روانی ـ
 نداشته باشد،
 یا رو راست جوابش می کند
و یا عذر و بهانه می تراشد
تا خود را از شرش خلاص کند. 

5
برژیت باردو
ـ استار سکس جهان ـ
ایام پیری خود را در نهایت تنهائی بسر برد.

6
نه کسی به سراغش رفت و نه او سراغ کسی را گرفت.

7
چون دیگر باب الحوایج کسی نبود.

8
«داد» همیشه به ازای «ستد» است.

9
داد  وستد اما محتواهای مختلف دارند.

10
نان نقد به ازای ترحم نقد و یا نسیه ی الهی
یکی از فرم های داد و ستد است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر