محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
روزها را می فروشم، روزهای بی سحر، بی شام
ـ خانه های خالی ِ رنگین رسوایی
گام ها را تیز کرده، رفته تا
آنجا که یادش مانده با افسانه ی انبوه ـ
·
معنی تحت اللفظی:
·
روزها را می
فروشم
·
روزهای بی سحر و بی شام را.
·
روزهائی را که به خانه های خالی رنگین از رسوائی شبیه اند.
·
خانه های خالی رونده که گام ها را تیز کرده اند و رفته اند.
·
تنها چیزی که به جا مانده، یاد سرشته به افسانه انبوه آنها ست.
·
بنظر کیانوش این
شعر زهری، نمونه ای از اشعار ناموفق او ست که در آن «از روایتگری های یکنواخت» استفاده شده،
«و در آنـها مـصراع ها دراز است و قافیه ها قافیه زا و روایتگستر و روایت طالب
تتابع اضافات.»
1
روزها را می فروشم
·
این شعر زهری،
خاطره ی بازارهای شرق را به خاطر خواننده، خطور می دهد:
·
شاعر انگار، بسان
فروشنده ای در بلبشوی بازار، سراسیمه فریاد می کشد و کالای خود را با صدای بلند به
رهگذران معرفی می کند.
·
کالای شاعر روزهای زندگی او ست.
2
روزها را می فروشم، روزهای بی سحر، بی شام
·
شاعر برای توصیف روزهای
خویش، دیالک تیک فرم ـ محتوا را به شکل دیالک تیک روز ـ شام و سحر بسط و تعمیم می
دهد.
·
روزهای شاعر ـ به مثابه کالا و متاع او ـ خالی از شام و سحر بوده اند.
·
شاعر فرم بی محتوا، زنبیل بی انار، ظرفی توخالی می فروشد.
3
خانه های خالی ِ رنگین رسوایی
·
اکنون استنباط ما تأیید می شود:
·
شاعر روز های عمر خود را به خانه تشبیه می کند.
·
یعنی مقوله فرم را در دیالک تیک فرم و محتوا به شکل خانه بسط و تعمیم می دهد.
·
خانه های شاعر ـ به مثابه کالا و متاع او ـ خالی اند، درست به همان سان، که
روزهای عمر او خالی از شام و سحر بوده اند.
·
کیانوش به سبب همین تکرار ایراد گرفته است.
·
آنچه که کیانوش ملتفت نمی شود، تفاوت توضیحی نهفته در این «تکرار» است.
·
تکرار زهری، تاوتولوژیکی نیست.
·
مبتنی بر حشو قبیح نیست.
·
تکرار مو به مو نیست.
·
تکرار برای تکمیل و تعمیق توضیح قبلی است:
الف
·
خواننده اکنون ملتفت می شود که روزهای شاعر اگرچه بی شام و بی سحر بوده اند،
ولی بی رنگ و بی بو و بی خاصیت نبوده اند.
·
روز های عمر شاعر، بسان خانه های خالی رنگین بوده اند.
·
رنگین به رسوائی های رنگارنگ.
ب
گام ها را تیز کرده، رفته تا
آنجا که یادش مانده با افسانه ی انبوه
·
روزهای بی سحر و بی شام شاعر بسان خانه های خالی ولی موبیل و متحرک بوده اند:
·
گام ها را تیز کرده اند و رفته اند.
·
شاعر روزهای بی سحر بی شام آلوده به رسوائی های رنگارنگ را می فروشد.
ت
گام ها را تیز کرده، رفته تا
آنجا که یادش مانده با افسانه ی انبوه
·
شاعر نه روز های بی سحر و بی شام رنگین
رسوائی را، بلکه یاد به خاطر مانده از آنها را و به عبارت دقیق تر افسانه بغرنج به
خاطر مانده از آنها را می فروشد.
4
روزها را می فروشم، روزهای بی سحر، بی شام
ـ خانه های خالی ِ رنگین رسوایی
گام ها را تیز کرده، رفته تا
آنجا که یادش مانده با افسانه ی انبوه ـ
·
حالا معلوم می
شود که کیانوش چقدر شتابزده قضاوت کرده است.
·
اصلا تکرار به معنی مورد نظر او در بین نبوده است.
·
توضیح گام به گام
در بین بوده است.
·
نفوذ گام به گام در ذات پدیده مورد نظر در بین بوده است.
·
خواننده حالا باید به انبوهی از سؤالات بیندیشد:
الف
روزها را می فروشم، روزهای بی سحر، بی شام
ـ خانه های خالی ِ رنگین رسوایی
گام ها را تیز کرده، رفته تا
آنجا که یادش مانده با افسانه ی انبوه ـ
·
چرا شاعر روزها
را می فروشد؟
ب
·
منظور او از بی شام
و بی سحر بودن روزها چیست؟
ت
·
به چه دلیل روز های
عمر شاعر به رسوائی های رنگارنگ «مزین» گشته اند؟
پ
·
منظور شاعر از
یاد مانده و افسانه انبوه چیست؟
5
روزها را می فروشم، روزهای بی سحر، بی شام
ـ خانه های خالی ِ رنگین رسوایی
گام ها را تیز کرده، رفته تا
آنجا که یادش مانده با افسانه ی انبوه ـ
·
ما باید در روند
تحلیل این شعر به این سؤالات هم بیندیشیم و جواب درخوری برای آنها استخراج کنیم.
6
سال ها را می فروشم
سال های بی خبر، بی نام
ـ دانه های خوشه ی
شیرین تنهایی
بال ها را باز کرده،
خفته سنگین در غلاف پیله ی ابریشم ِ اندوه
ـ
·
معنی تحت اللفظی:
·
سال ها را می
فروشم.
·
سال های بی خبری را، بی نامی را.
·
که بسان دانه های شیرین تنهائی، بال ها را باز
کرده اند و در غلاف پیله ابریشم اندوه، به سنگینی خفته اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر