۱۳۹۴ تیر ۲۲, دوشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (57)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین


مقوله فلسفی «دیو»
در فلسفه فردوسی

بخش اول
کیومرث
آغاز کتاب

برآمد بر این کار، یک روزگار
فروزنده شد دولت شهریار

به گیتی نبودش کسی دشمنا
مگر بدکنش ریمن آهرمنا

·        معنی تحت اللفظی:
·        پس از گذشت زمان، بخت شاه روشن گشت.
·        در جهان کسی غیر از اهریمن کثیف، دشمن کیومرث نبود.

·        در این اسطوره سخن از تضاد میان کیومرث و اهریمن است.
·        اهریمن ظاهرا بسان کیومرث موجودی مادی است.

1
به رشک اندر آهرمن بدسگال
همی رأی  زد تا ببالید بال

یکی بچه بودش چو گرگ سترگ
دلاور شده با سپاه بزرگ

جهان شد برآن دیوبچه سیاه
ز بخت سیامک وزآن پایگاه

·        معنی تحت اللفظی:
·        اهریمن بد اندیش بر کیومرث حسد می برد و به فکر فرو می رود تا راه حلی می یابد:
·        اهریمن بچه ای بسان گرگ تنومندی داشت که پهلوان سپاهی بزرگی بود.
·        از مشاهده بخت سیامک (پسر کیومرث) جهان بر دیوبچه سیاه شد.

·        مادیت اهریمن اکنون از صراحت گذرانده می شود:
·        اهریمن بچه هم دارد که دلاور سپاهی است.

2
سپه کرد و نزدیک او راه جست
همی تخت و دیهیم کی شاه جست

همی گفت با هر کسی رأی خویش
جهان کرد یکسر پرآوای خویش

·        معنی تحت اللفظی:
·        دیوبچه (بچه اهریمن)  سپاه گرد می آورد و قصد تسخیر تخت و تاج کیومرث می کند.
·        خط مشی خود را تبلیغ می کند و معروفیت جهانی کسب می کند.

·        جامعه آغازین بدین طریق دو  شقه می شود:
·        تضاد میان شاه و دیو شعله ور می شود.

3
سخن چون به گوش سیامک رسید
ز کردار بدخواه دیو پلید

دل شاه بچه برآمد به جوش
سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش

بپوشید تن را به چرم پلنگ
که جوشن نبود و نه آیین جنگ

پذیره شدش دیو را جنگجوی
سپه را چو روی اندر آمد به روی

سیامک بیامد برهنه تنا
برآویخت با پور آهرمنا

بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه

فکند آن تن شاهزاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک

سیامک به دست خروزان دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی‌خدیو

·        معنی تحت اللفظی:
·        وقتی سیامک (شاهزاده) از نیت دیو بچه با خبر می شود، خشمگین می گردد، سپاه گرد می آورد تا به جنگ دیو رود.
·        سیامک جامه ای از پوست پلنگ می پوشد.
·         آن زمان هنوز جوشن و رسم و روال جنگ وجود نداشت.
·        سپاه سیامک با سپا دیو درگیر می شود و سیامک بدست دیو به قتل می رسد و کشور بی شاهزاده می ماند.

4
نشستند سالی چنین سوگوار
پیام آمد از داور کردگار

درود آوریدش خجسته سروش
کزین بیش مخروش و بازآر هوش

سپه ساز و برکش به فرمان من
برآور یکی گرد از آن انجمن

از آن بد کنش دیو روی زمین
بپرداز و پردخته کن دل ز کین

·        معنی تحت اللفظی:
·        کیومرث و مردم یک سال تمام سوگواری می کنند تا اینکه پیک ایزد نازل می شود و فرمان جنگ با انجمن دیو را ابلاغ می کند.

·        اکنون داور کردگار در تضاد شاه و دیو مداخله می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر