پروفسور
دکتر وینفرید شرودر
انتقاد
رادیکال از اخلاق
از
سوفیست ها تا نیچه
برگردان
شین میم شین
بخش سوم
تاریخ طبیعی
تبارشناسی اخلاق
ادامه
12
·
معضلات متدتولوژیکی ئی که استفاده
از متد تبارشناسی برای دست یابی به نتایج روشن صرف به دنبال می آورد، کم اهمیت
نیستند.
·
تصادفی نیست که خود نیچه هرازگاهی
راجع به ظرفیت اقناعی این استراتژی، محتاطانه اظهار نظر می کند و حتی یکبار تأکید می
ورزد که «مسئله مربوط به منشاء ارزیابی های ما از موازین اخلاقی و فهرست اعمال
خیر، اصلا و ابدا با انتقاد از آنها انطباق ندارد.»
·
(1885 ـ 1886، 2، 189)
13
·
نیچه نخست اعلام می دارد که اخلاق
توسط انسان ها تشکیل شده است.
·
بعد ادعا می کند که اوبژکتیویسم (عینیت)
موازین اخلاقی اشتباه است.
الف
·
این نکته که تکالیف و ارزش های
اخلاقی «بطور عینی»، یعنی مستقل از پراتیک (عمل) انسانی وجود ندارند، قبل از نیچه به
عنوان باور اصلی اکثریت صاحب نظران وجود داشته است.
·
هدف نیچه مردود دانستن وجود عینی
موازین اخلاقی بوده است.
ب
·
سیستم های سمتگیری اخلاقی اما با
انکار وجود عینی شان، سلب اعتبار نمی شوند و زیر علامت سؤال قرار نمی گیرند.
·
یعنی برسمیت شناسی آنها لطمه برنمی
دارد.
ت
·
هنجارهائی نیز که ناشی از پراتیک انسانی
تلقی می شوند، می توانند مثل بقیه که عینی تلقی می شوند، مهم و معنامند و معتبر باشند
و برسمیت شناخته شوند.
پ
·
این بدان معنی است که اثبات بی
اعتباری چنین هنجارهائی مهم تر از اثبات عینی نبودن آنها ست.
14
·
بنابرین، تبارشناس باید فاکتورهای
معینی را عرضه دارد که برای ارزیابی لازمند.
·
مثلا نکات زیر را روشن سازد:
الف
·
تشکیل اخلاق مدیون شرایط تاریخی
معینی است.
ب
·
اخلاق تشکیل می شود تا فونکسیون های
معینی جامه عمل پوشند.
·
فونکسیون هائی که در پرتو آنها می
توان موازین اخلاقی معینی را زیر علامت سؤال برد و روشن کرد که فونکسیون پیشین آنها
ماهیت آنها را تشکیل می دهد.
ت
·
بنظر نیچه، درست همین شرط ها هستند
که با توجه به اخلاق بطور کامل بر آورده می شوند.
15
·
تبارشناس می تواند منشائی را اعلام
دارد که «کاهش ارزش موازین اخلاقی ئی را که چنین تشکیل شده اند، به همراه بیاورد.»
·
منشائی که انسان به دلیل آن، از بی
اعتبارسازی اخلاق شرم می کند.»
·
(«پودندا اوریگو»،1885 ـ 1886، 2، 189)
16
·
نیچه در هر کدام از موارد منفرد،
به ازمنه قدیم رجعت می کند و به بازسازی تاریخی آن مبادرت می ورزد تا نشان دهد که در
سپیده دم فرهنگ غرب، چرخش تعیین کننده ای در سیستم های سمتگیری عملی پدید آمده
است:
·
«موازین اخلاقی وارونه گشته اند» و یا «مورد
تجدید نظر قرار گرفته اند.»
·
در نتیجه، «اخلاق برده ها بر اخلاق
ارباب ها» چیره شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر