شفیعی
کدکنی درباره شاملو چه می گوید؟
تحلیلی از
یدالله سلطانپور
اخوان حرف های جرقه ای و زودگذری می زد که شاید خودش هم
متوجه عمق آنها نبود.
از جمله میگفت:
الف
«عزیز
جان!
این احمد شاملو.
خودش خوب است ولی «تالیِ فاسد» دارد»
(تالی
یعنی پیرو)
ب
و می گفت:
«مثلِ
ابنعربی است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ
ولی تالیِ فاسدش این همه
حاشیه نویس
و مهملباف است که تا عصر ما همچنان ادامه دارند.»
·
شفیعی کدکنی اکنون دست در خورجین
یاد داشت های کتبی و «شفاهی» (ذهنی) خود می برد و نقل قولی از مهدی اخوان ثالث را
بیرون می کشد و در اختیار خواننده و شنونده نظرات خود قرار می دهد.
·
البته گاهی ذکر نقل قولی ضرورت
دارد.
·
ولی نباید به روش و اسلوب ثابتی در
تحلیل و پژوهش بدل شود.
·
ذکر نقل قول به عوض خود اندیشی و
تحلیل مستقل افکار و اشعار و آثار این و آن یکی از بدترین یادگارهای قرون وسطی فئودالی
است.
1
اخوان حرف های جرقه ای و زودگذری می زد
که شاید خودش هم متوجه عمق آنها نبود.
·
شفیعی کدکنی با همین ارزیابی شتابزده
و پیشاپیش از اخوان و سخنان او، عملا زمینه ذهنی لازم را در خواننده و شنونده نظر
خود برای پذیرش آن به عنوان حقیقت عینی آماده می سازد.
·
چنین کرد و کاری اصلا مجاز نیست.
·
خواننده و شنونده قبل از هر داوری
و ارزیابی باید خودش سخن اخوان و این و آن را بشنود و مورد تأمل مستقل قرار دهد.
·
بعد آن را بپذیرد و یا رد کند.
·
عمیق قلمداد کردن سخن اخوان با
صداقت و عینیت پژوهشی منافات دارد.
·
عمق نظر اخوان را ولی می توان
استدلال و اثبات کرد و بعد اعلام داست.
2
اخوان حرف های جرقه ای و زودگذری می زد
که شاید خودش هم
متوجه عمق آنها نبود.
·
البته شفیعی کدکنی در این زمینه
تنها نیست.
·
خیلی ها در خیلی از آثار خود همین
صید نقل قول از این و آن را و جایگزینی تحلیل مستقل هر اثر و هر نظر با نقل مو به
موی آن را به روش اصلی «تحلیل» و پژوهش خود بدل کرده اند.
·
ما این طرز تفکر و طرز « تحلیل» را
طرز تفکر و طرز تحلیل اسکولاستیکی می
نامیم.
·
چون علمای اسکولاستیک قرون وسطی در
همه جای جهان همین روش و رویه را پیش داشته اند.
·
روحانیت یهودی، مسیحی، اسلامی و
غیره نیز کماکان همین رویه و روش را دارند.
·
نقل و ذکر آیه و روایت و حدیث و
اندرز و ضرب المثل همچنان و هنوز رواج وسیع دارد و عرصه را بر استدلال تجربی و
منطقی بغایت تنگ کرده است.
3
·
یکی از مضرات این رویه و روش تحلیل،
خلع سلاح فکری خواننده و شنونده و تحمیل نظر خود به او ست.
·
این در تحلیل نهائی فرمی از
عوامفریبی است.
·
برای استدلال تجربی و منطقی آلترناتیوی
وجود ندارد.
4
·
ضرر دیگر این رویه و روش استدلال و
تحلیل، تجلیل ضمنی اخوان است.
·
خواننده و شنونده این تحلیل شفیعی
کدکنی، عملا به این نتیجه می رسد که اخوان متفکری ژرفکار و ژرف اندیش است.
·
البته می شود، آثار و اشعار و
افکار کسی را تحلیل کرد و عظمت فکری و هنری او را استدلال و اثبات کرد و ضمنا
اعلام داشت.
·
شاید شفیعی کدکنی هم همین کار را
کرده باشد.
·
در آن صورت نمی توان به او خرده
گرفت.
5
از جمله می گفت:
«عزیز
جان!
این احمد شاملو.
خودش خوب است ولی «تالیِ فاسد» دارد»
(تالی
یعنی پیرو)
·
این ارزیابی اخوان، نه ارزیابی او
از احمد شاملو، بلکه ارزیابی او از پیروان احمد شاملو ست.
6
و می گفت:
«مثلِ
ابنعربی است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ
ولی تالیِ فاسدش این همه
حاشیه نویس و مهملباف است
که تا عصر ما همچنان
ادامه دارند.»
·
خوب.
·
حالا که سخن اخوان را شنیدیم و
خواندیم، نظری به پیشداوری شفیعی کدکنی راجع به اخوان می اندازیم:
اخوان حرف های جرقه ای و زودگذری می زد
که شاید خودش هم متوجه
عمق آنها نبود.
·
تشبیه شاملو با ابن عربی و پیروان
شاملو با مهملبافان و حاشیه نویسان که دال بر ژرف اندیشی کسی نیست.
·
ضمنا تالی های شاملو ادا و اطوار و
اشعار او را کپیه و تکرار و نشخوار می کنند.
·
در حالیکه حاشیه نویسان به تفسیر، تصحیح
و یا تدقیق سخنان ابن عربی می پردازند.
·
ایندو اصلا قابل قیاس با یکدیگر
نیستند.
7
·
این نقل قول شفیعی کدکنی اما
ماهیتا تطهیر و تجلیل دیگری از احمد شاملو ست.
·
این بدان معنی است که خود شاملو
عیب و ایرادی نداشته است.
·
بلکه پیروان او معیوب و قابل
انتقادند.
·
این اما با ادعای آغازین شفیعی
کدکنی ناسازگار است:
سی سال است که او، بدون اینکه قصد سوئی داشته باشد،
دو سه نسل
از جوانان این مملکت را سترون کرده است.
·
می توان گفت که اخوان دیالک تیک
شاملو و پیروان را وارونه کرده است و بر خلاف شفیعی کدکنی کفه ترازو را به نفع شاملو
سنگینتر ساخته است.
·
شفیعی کدکنی ظاهرا ملتفت نیست که
نقل قولش از اخوان نافی ارزیابی خود او ست.
·
اخوان نوچه های شاملو را تقبیح می
کند و نه خود او را.
·
اخوان شاملو را سترون کننده دو تا
سه نسل نمی داند.
8
حرف اخوان بسیار حرفِ درستی است:
هم ابنعربی بزرگ است و تالیِ فاسد دارد،
هم شاملو در حد یکی
از شعرای برجسته نسل خودش،
بزرگ است و تالیِ فاسد دارد.
·
اکنون خواننده تحلیل شفیعی کدکنی حسابی
کلافه می شود و از خود می پسد:
·
در قاموس اساتید دانشگاه های کشور
عه هورا، معیار بزرگی افراد بالاخره چیست؟
·
کسی که (با سوء قصد و یا بی سوء
قصد) دو و یا سه نسل از جوانان کشوری را
سترون کرده، چگونه می تواند بزرگ باشد؟
·
ضمنا پیروان شاعر بزرگی چگونه می
توانند همه از دم فاسد باشند؟
·
بالاخره فساد پیرو باید تحت تأثیر مستقیم
و یا غیرمستقیم پیشوا باشد.
·
چون میان پیرو و پیشوا که دیوار
چین کشیده نشده است تا پیشوا منزه و مطهر و مبرا از هر عیب و نقص باشد و پیروان
همه از دم فاسد باشند.
9
·
آدم با خواندن تحلیل های اساتید
دانشگاه های کشور عه هورا بی اختیار به یاد دو فرقه زیر می افتد:
الف
حرف اخوان بسیار حرفِ درستی است:
هم ابنعربی بزرگ است و تالیِ فاسد دارد،
هم شاملو در حد یکی
از شعرای برجسته نسل خودش،
بزرگ است و تالیِ فاسد دارد.
·
آدم اولا به یاد فرقه ای در رژیم سابق
می افتد که در واکنش به هر انتقادی از شمر ابن ذی الجوشن، بطور مکانیکی همصدا با هم می
گفتند:
·
«شمر ابن ذی الجوشن خودش آدم خوبیه.
·
اطرافیانش خوب نیستند.»
ب
·
آدم ثانیا به یاد خواجه شیراز می
افتد که تیمور لنگ را سلیمان زمان می نامید و شفیع روز جزا.
·
ضمنا از او دو خواهش داشت:
1
·
خواهش اول خواجه این بود که تیمور
لنگ در روز قیامت شفاعت او را به عهده گیرد تا خواجه به جنت رود و دلی از عزا در بیاورد.
2
·
خواهش دوم خواجه این بود که تیمور
لنگ پس از درگذشت خواجه، تربیت پسرش زین الدین و یا زین العابدین را شخصا به عهده
گیرد.
·
این هم بدان معنی است که تیمور
لنگ، خودش آدم متدین و خوبی بود.
·
اطرافیانش فقط بد و بی دین بودند.
10
آثار سوء این تالیِ فاسد را به تدریج جامعه ادبی ما احساس می کند
ولی هنوز مقصر اصلی و یا یکی از مقصرهای اصلی را به جا نیاورده
است.
·
جامعه ادبی؟
·
عجب مفاهیمی اساتید دانشگاه های کشور عه هورا دارند.
·
ضمنا تالی فاسد و یا تالی های
فاسد؟
·
چون احمد شاملو که از بابت تالی کم
و کمبودی نداشته و کماکان هم ندارد.
·
شفیعی کدکنی اگر شک داشته باشد، می
تواند سری به فیس آباد بزند و ببیند که هر علامه ای تالی جان بر کف احمد شاملو ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر