محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
·
محتوای این بیت
شعر را محمد زهری به احتمال قوی ـ خواه آگاهانه و خواه ناخود آگاه ـ تخت تأثیر حکیم
طوس فرمولبندی کرده است.
·
چون محمد
زهری علاوه بر حرفه معلمی، کتابشناس هم بوده و در تألیف ۹ مجلد از «کتاب شناسی ملی
ایران» مشارکت داشته است.
·
متانت چشمگیر کلام او بیشک به
همین دلیل هم است.
1
دیو
موجودی که به توهم
به صورت
انسانی بلند قامت و تنومند و زشت و هولناک
تصور می شد
که بر سر دو شاخ مانند شاخ گاو دارد
و دارای دم است.
دیوان در اساطیر کامبوج
(جمشید)
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن، خاک را
هر انچ از گل آمد، چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو، دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخ های بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
·
معنی تحت اللفظی:
·
جمشید ـ پادشاه اساطیری ـ به دیو
پلید فرمان داد تا خاک را با آب بیامیزد.
·
وقتی دیدند که گل تشکیل شد، به غبار
سبک خاک، کالبد بخشیدند (خشت زدند.)
·
بعد، دیو با استفاده از سنگ و گچ (کلسیوم
سولفات حرارت داده شده) دیوار ساخت و بعد آن را به صورت اشکال هندسی در آورد، به
شکل حمام و کاخ های بلند و یا به شکل ایوان که پناهگاهی باشد.
2
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
·
ایده همین بیت حکیم توده نیز همان
ایده نهفته در شعر حکیم طوس است:
·
بالا بردن
دیوار به نیت تشکیل پناهگاهی برای انسان از آزار های دیرین طبیعی و اجتماعی ـ انسانی.
3
·
اسطوره فرمی از شعور بوده است.
·
اسطوره فرم ماقبل مذهبی شعور بوده
است.
·
اسطوره مادر
مذاهب و ادیان بوده است.
·
اسطوره بهتر از این نمی توانست تشکیل
جامعه بشری را و پدیده تقسیم اجتماعی کار را توضیح دهد:
·
جمشید فرمان
می دهد تا دیو فونکسیون عمله و بنا و معمار و مهندس آغازین را به عهده گیرد تا برج
ها و باروها، ایوان ها و کاخ ها سر بر افلاک کشند.
4
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن، خاک را
هر انچ از گل آمد، چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو، دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخ های بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
الف
·
هم توضیح اساطیری حکیم طوس و هم تئوری شناخت او هر دو از سر تا پا ماتریالیستی
اند.
·
پیدایش گرمابه
و کاخ و ایوان و غیره نه از نیستی، بلکه از خاک و آب و گچ و غیره مادی
و واقعا موجود با صرف انرژی جسمی و روحی و روانی صورت می گیرد.
ب
·
نبوغ آمیزی تصور و تصویر مؤلف این
اسطوره ضمنا آماج مندی کار است:
·
آماج اصلی و
پیش اندیشیده برای بالا بردن دیوار و بخشیدن فرم هندسی به آن، رفع
یکی از مهمترین حوایج حیاتی بشریت بوده است:
·
تشکیل مسکن
برای مصون ماندن از گزند قوای طبیعی (گرما و سرما، برف و باران، زعد و برق و باد، توفان
و ددان درنده) و قوای انسانی.
ت
·
تعریف مقوله
کار توسط اسطوره شاهنامه، فرق ماهوی با تعریف کلاسیک های مارکسیسم از آن
ندارد:
·
کار به کرد و کار هدفمند و
آگاهانه انسان اطلاق می شود.
·
به قول مارکس، کار عبارت است از «روندی میان انسان و
طبیعت.....
·
روندی که
در آن انسان کنش خویش را وساطت، تنظیم و کنترل می کند»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 192)
5
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
خیال، از دانه رویانَد درخت نور
که در آن، آشیانِ مرغکانِ خسته ای باشد
·
محمد زهری نیز در این دو بیت، رفع
یکی از مهمترین حوایج حیاتی بشر و پرنده را تبیین می دارد:
الف
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
·
بالارفتن دیوار
با هزاران خشت به مدد فکر (تئوری ساختمان، تئوری معماری) به نیت تشکیل پناهگاهی برای
انسان
ب
خیال، از دانه رویانَد درخت نور
که در آن، آشیانِ مرغکانِ خسته ای باشد
·
رویش درختی از دانه ای، به مدد
خیال به نیت تشکیل آشیانه ای برای پرنده خسته ای.
6
·
حوایج مادی و فکری و روحی و روانی
در فلسفه محمد زهری با مقوله نیاز تبیین استه تیکی ـ هنری می یابند.
·
مقوله نیاز
در فلسفه محمد زهری را باید مستقلا مورد بحث قرار دهیم.
7
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
خیال، از دانه رویانَد درخت نور
که در آن، آشیانِ مرغکانِ خسته ای باشد
·
دیالک تیک خیال و فکر چیزی جز بسط
و تعمیم دیالک تیک تصور و تفکر و یا دیالک تیک تخیل و تئوری نیست.
·
تصور غنی تر
و وسیع تر از تفکر است.
·
تخیل حتی غنی
تر و وسیع تر از تصور است.
·
در دیالک
تیک تخیل و تئوری، تخیل و یا قوه فانتزی بشری نقش مقدم و مهمی به
عهده می گیرد.
·
تئوری عبارت
است از تقطیر و افشاره ی مرحله به مرحله ی منطقی تخیل و تصور و تفکر.
·
تخیل برای
گذار از تئوری به پراتیک، برای تبدیل خرد نظری به خرد عملی، برای مادیت
بخشیدن به روح، برای جامه عمل پوشاندن به اندیشه، یار و یاور صرفنظرناپذیری است.
8
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن، خاک را
هر انچ از گل آمد، چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو، دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخ های بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
·
هیچکدام از این مراحل تولید بدون
همیاری و دستیاری تخیل امکان پذیر نمی گشت:
الف
·
این تخلیل
خلاق انسانی است که او را به آمیزش خاک با آب سوق می دهد.
ب
·
این تخیل خلاق
بشری است که او را به تهیه خشت از گل، به خشک کردن خشت، به استفاده از
خشت برای بالا بردن برج و بارو، به فرم هندسی دادن به دیوار، به تشکیل پناهگاه از
ایوان سوق می دهد.
ت
·
پیش شرط تصور
و تفکر، داشتن قوه تخیل خلاق است.
پ
·
پیش شرط جامه
عمل پوشاندن به تئوری، خرد نظری، داشتن تخیل خلاق است.
ث
·
پیش شرط آمیزش خاک با آب، آمیزش
پیشاپیش خاک با آب در عالم ذهن است.
·
این مدل
فکری آمیزش خاک با آب است که از کله پا به بیرون می نهد و در عالم واقع، جامه عمل
و واقعیت می پوشد.
9
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
خیال، از دانه رویانَد درخت نور
که در آن، آشیانِ مرغکانِ خسته ای باشد
·
در این دوبیت حکیم توده، هومانیسم
دست در دست با ناتورالیسم می رود:
الف
هزاران خشت روی خشت، بالا می رود با فکر
که باروی پناه تازهٔ آزار های کهنه ای باشد
·
بالابردن دیوار
با هزاران خشت برای تشکیل پناهگاهی تازه از آزار های کهنه (هومانیسم)
ب
خیال، از دانه رویانَد درخت نور
که در آن، آشیانِ مرغکانِ خسته ای باشد
·
رویاندن درخت نور از دانه، برای
تشکیل آشیانه ای برای مرغ خسته ای (ناتورالیسم)
10
·
کمونیسم هم همین است:
·
دیالک تیک هومانیسم و ناتورالیسم
·
هومانیستی کردن
طبیعت و ناتورالیستی کردن انسان و جامعه
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر