محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
محمود
کیانوش
این تنهایی تا آنجا که سرنوشت انسان است
او را به زمزمه ای تلخ وامـی دارد.
·
بنظر کیانوش، تنهائی تا جائی چیزی مقدر است.
·
از دید او، تنهائی تا جائی چیزی فاتال و سرنوشتی است.
·
به زبان سعدی و حافظ، تنهائی تا جائی در روز کذائی الست،
به قلم قضا، با جوهری نامرئی بر پیشانی آدمیان نوشته شده است.
·
تنهائی تا جائی چیزی پیشانی نوشت و یا سرنوشت است.
·
این اما به چه معنی است؟
1
این تنهایی تا آنجا که سرنوشت انسان است
او را به زمزمه ای تلخ وامـی دارد.
·
این اولا از بینش فاتالیستی محمود کیانوش پرده برمی
دارد.
·
با توجه این نظر او، دیگر نمی توان تفاوت بینشی چشمگیری
میان او و خواجه شیراز کشف کرد.
2
·
این ثانیا بدان معنی است که تنهائی تا جائی نه پدیده ای تاریخی،
بلکه طبیعی است.
·
چون چیزی که سرنوشتی باشد، فقط می تواند جبری، طبیعی،
الهی، جبلی، لدنی، ازلی و ابدی باشد.
·
بزعم کیانوش، آدمیان تنها زاده می شوند، تنها زندگی می
کنند و تنها می میرند.
·
سرنوشت شان همین است.
·
این اما به چه معنی است؟
3
·
این بدان معنی است که تنهائی پدیده ای اجتماعی نیست.
·
بزعم کیانوش، این مناسبات اجتماعی حاکم نیستند که رشته
های پیوند میان اعضای جامعه را به آتش می کشند و آدمیان را به صورت جزایر تک
افتاده، بیکس، بی پناه و بریده از یکدیگر
مبدل می سازند.
·
بلکه این سرنوشت و قسمت و تقدیر طبیعی، الهی و ماورای اجتماعی
نامعلوم و موهومی است که به آدمیان تحمیل می شود.
·
تنهائی تا جائی (؟) در نظر کیانوش آش کشک خاله است و باید خواه و
ناخواه خورده شود.
·
خردستیزی و خرافه که حتما نباید شاخ و دم داشته باشد.
4
این تنهایی تا آنجا که سرنوشت انسان است
او را به زمزمه ای تلخ وامـی دارد.
·
شعر محمد زهری در قاموس محمود کیانوش، چیزی در حد زمزمه
ای تلخ است که از تنهائی تا جائی مقدر او سرچشمه می گیرد.
5
او میداند که انسان های عام با دردهای ساده ی زندگی
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.
·
محمود کیانوش ظاهرا معنی مقوله فلسفی عام را نمی داند.
·
عام به چه معنی است؟
6
·
عام عبارت است از وجه مشترک عینی گروهی از اشیاء، خواص،
روابط و روندهای منفرد واقعی و عینی و یا تصاویر سوبژکتیف آنها.
·
مثلا وجه مشترک کلیه کارگران این است که آنها فاقد
مالکیت بر وسایل تولید اند و از این رو، ناچار به فروش نیروی کار خود به صاحبان
وسایل تولید اند.
·
این وجه مشترک همه کارگرها یک عام است که کارگران منفرد
را به کارگر ـ به مفهوم عام آن ـ بدل می سازد.
·
خصلت عام ناشی از گروهی از اشیاء، خواص و غیره است که در
عین حال شالوده عینی لازم برای ساختن مفهوم متناسب را تشکیل می دهند.
7
او میداند که انسان های عام با دردهای ساده ی زندگی
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.
·
اکنون پس از تعریف مقوله عام، روشن می شود که بر خلاف
توهم کیانوش، نه «انسان های عام»، بلکه انسان های منفرد و خاص وجود دارند.
·
مفهوم و یا مقوله عام، نتیجه تجریدی (انتزاع منطقی، فکری)
است:
·
مثلا کسی به تجربه انسان های مختلف بلحاظ سن و سال، جنسیت،
ملیت، موقعیت، معرفت، ثروت و غیره را می بیند و همه این تفاوت ها و اختلافات
تصادفی و سطحی را فاکتور می گیرد، یعنی مورد صرفنظر قرار می دهد و وجه مشترک همه آنها
را کشف و عمده می کند.
·
مثلا این وجه آنها را که خردمند و یا ناطق و یا مولد
هستند.
·
بدین طریق مفهوم عام انسان تشکیل می شود.
8
·
آدم های عام وجود ندارند تا زهری یکی از آنها باشد.
·
زهری یکی از آدم های منفرد و یا خاص است.
·
اگر زهری و نادرپور و
شهریار و شفیعی و سایه و سیاوش و غیره را مورد تجرید قرار دهیم، یعنی همه
مشخصات فردی آنها را مورد صرفنظر قرارد هیم، مثلا اگر از قد و قامت و ملیت و ثروت
و شغل و جهان بینی و سبک هنری و تعلقات طبقاتی و غیره آنها فاکتور بگیریم، به مفهوم
عام شاعر می رسیم.
·
شاعر یک مفهوم عام است که از تجرید شعرای منفرد و خاص
تشکیل یافته است.
·
عام همیشه در دیالک تیک منفرد (خاص) و عام وجود دارد و
نه به تنهائی، تا کیانوش از انسان های عام دم بزند.
·
منظور او احتمالا چیز دیگری است که قادر به تبیین درست آن
نیست.
9
او میداند که انسان های عام با دردهای ساده ی زندگی
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.
·
منظور کیانوش از مفهوم انتزاعی موسوم به «دردهای ساده
زندگی» چیست؟
·
سر درد؟
·
سرماخوردگی؟
·
زکام؟
·
نان روزمره؟
·
ساده ترین حقوق بشر؟
·
نان، مسکن، پوشاک،
بهداشت، آزادی؟
10
او میداند که انسان های عام با دردهای ساده ی زندگی
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.
·
اگر منظور کیانوش چیزهائی از همین قماش باشد، اولا باید از
او پرسید:
·
چرا فقط انسان های عام کذائی با چنین مسائلی درگیرند و
نه انسان های منفرد و خاص واقعی؟
·
عمله و بنا و دهقان و پیشه ور و تاجر و شاطر و رختشو و
رفتگر از این «دردهای ساده» بی درمان رنج
نمی برند؟
11
او میداند که انسان های عام با دردهای ساده ی زندگی
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.
·
ثانیا باید پرسید:
·
چرا «زنده ماندن» بزرگترین مسئله زندگی فقط انسان های
عام کذائی است و نه انسان های منفرد و خاص واقعی؟
·
عمله و بنا و دهقان و پیشه ور و تاجر و شاطر و کنیز و
کلفت و رختشو و رفتگر قید زنده ماندن را زده اند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر