۱۳۹۴ خرداد ۲۳, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (103)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

 
گله ددان و جامعه آدمیان

1
بعضی ها از کجا می دانند که قضایا از این قرارند
و گله ددان درنده بهتر از جامعه انسانی است؟

2
گرگ ها همدیگر را اگر تکه پاره نکنند، از گرسنگی می کشند.

3
زنبور از پشه تغذیه می کند
 عقاب از پرنده و ماهی
مار از قورباغه و موش

4
تضاد عینی آتش جاویدانی است
که در ذره ذره هستی شعله ور است.

5
طبیعت رستوران بزرگی است
که عناصرش غذای  یکدیگرند.

6
بدون تضاد و بدون کشمکش
توسعه و تکاملی وجود ندارد.
تضاد لکوموتیو توسعه و تکامل
در طبیعت و جامعه و تفکر است. 


حضرت ناپلئون
استبداد و هر چیز دیگر در جامعه بشری
ریشه مادی دارد و نه روحی.

1
روح و یا شعور همیشه ثانوی است
روح و شعور انعکاس ماده و یا وجود است

2
طرز تفکر از طرز زیست ریشه می گیرد
و نه برعکس.
البته طرز تفکر هم پس از پیدایش
در طرز زیست مؤثر واقع می شود.
مقدم اما طرز زیست است.

3
بنابرین، استبداد دینی نداریم
اگرچه بظاهر چنین جلوه گر می شود.

4
در واقع،
استبداد طبقاتی داریم.

5
تفتیش عقاید قرون وسطی (انکیزیسیون)
ریشه فئودالی داشته است و نه ریشه دینی و یا مسیحی.

6
از ناپلئون بزرگ چه پنهان
که مسیحیت آغازین مدافع
سوسیالیسم، برابری و برادری (همبستگی) 
بوده است.

7
استبداد خود ناپلئون هم ریشه طبقاتی دارد
استبداد بورژوائی است.

8
فرم دیگر استبداد بورژوائی (واپسین)
بدتر از همه انواع استبدادهای به قول جناب دینی است:
استبداد فاشیستی
ناسیونال ـ سوسیالیستی
بربریت و توشح محض است.

ریشه های انسان
 
از حضرت سنت اگزوپری
 چه پنهان
که آدم ها بی ریشه نیستند.

1
آدم ها ریشه های  تنومند میلیون ها ساله دارند.

2
تبار آدم ها به جانوران و نباتات می رسد.

3
گیاهان این حقیقت امر روشنتر از آفتاب را
بهتر از بعضی از قلم به دستان می دانند. 

 اعتقادات
اعتقادات جزئی از ایده ئولوژی اند
ایده ئولوژی پدیده ای طبقاتی است
  ایده ئولوژی را نمی توان فردی تلقی کرد.

1
هومانیسم را هم نریخته اند زیر پا
 تا هدیه این و آن شود.

2
رسیدن به هومانیسم
خود کار مشقت باری است.

3
هومانیسم
درجه ای از تکامل متعالی بشری است. 

اثری از الوارو کنهال
رهبر حزب کمونیست پرتقال

عشق

عشق بدون دوستی کشک است.

1
عشق حقیقی در
دیالک تیک دوستی و عشق
یافت می شود و نه به تنهائی.

2
میان عشق و دوستی
نمی توان و نباید دیوار متافیزیکی کشید.

3
یکی بدون دیگر وجود ندارد.

4
ادعای وجود یکی بدون دیگر دروغی بیش نیست. 

 فردوسی و فاتالیسم

ما  بخش آغازین شاهنامه را تحلیل کرده ایم
ولی حتی تصور اینکه فردوسی فاتالیست باشد،
به خاطر ما خطور نکرده است.

1
شما به چه دلیل فردوسی را سرنوشتگرا می پندارید؟

2
تار و پود فلسفه حکیم طوس
به خرد سرشته است.

3
خرد خصم آشتی ناپذیر خرافه و از آنجمله فاتالیسم است.
برای اینکه خرد با خودمختاری دست در دست می آید و می رود

4
فردوسی هفتصد سال قبل از مارکس
سوبژکتیویته (فاعلیت انسانی) را کشف و ابلاغ می کند.
کدام فاتالیسم؟


فردوسی حکیمی بی همتا ست.

6
حساب فردوسی از سعدی و حافظ و مولوی و غیره
بکلی و از ریشه و بنیاد جدا ست.

7
فردوسی
 پیشاهنگ راسیونالیسم (خردگرائی) و هومانیسم (بشردوستی)  
است
آنهم هفتصد تا هشتصد سال قبل از 
پیدایش راسیونالیسم و هومانیسم در اروپا

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر