محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
محمود
کیانوش
شاید اگر تـنها بـرای نشان دادن «من گویی ها» ی او
شعرهایش را از نظر بگذرانیم،
خود را با شاعری روبرو ببینیم که بیشتر در خود است
و بیشتر از خود می گوید.
اما اگر در ماهیت این خود، تامل کـنیم،
در مـاهیت انسان درنگ کرده ایم.
1
شاید اگر تـنها بـرای نشان دادن «من گویی ها» ی او
شعرهایش را از نظر بگذرانیم،
·
وقتی کسی قادر به فرمولبندی درست نظر خویش نباشد، به
همین روز می افتد که کیانوش افتاده است:
·
منظور او احتمالا مورد تأمل قرار دادن اشعار حاوی «من»
شاعر است.
2
شاید اگر تـنها بـرای نشان دادن «من گویی ها» ی او
شعرهایش را از نظر بگذرانیم،
خود را با شاعری روبرو ببینیم که بیشتر در خود است
و بیشتر از خود می گوید.
·
اگر اشعار محمد زهری که حاوی «من» او هستند، مورد تأمل
قرار گیرند، ما با شاعری درونگرا و فردگرا مواجه خواهیم شد.
·
ایراد این طرز نگرش و طرز تفکر کجا ست؟
3
·
ایراد بینشی کیانوش آنجا ست که او جزء بطرز فرمالیستی
دستچین شده ای از اشعار شاعر را از نظر می گذراند و به قضاوت راجع به گرایش شاعر
می پردازد:
الف
·
غافل از اینکه اولا حقیقت عینی در کل است و نه در جزء.
·
برای شناخت هر شاعری باید کل اشعار او مورد تأمل قرار
گیرند و نه اشعاری که مثلا حاوی واژه «من» اند.
·
چون در این صورت اشعاری مورد غفلت قرار می گیرند که حاوی
«من» شاعر نیستند.
ب
·
ضمنا می توان بدون حتی کوچکترین اشاره فرمال به «من»
خویش، منگراترین اشعار را سرود.
·
تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا، نه فرم، بلکه
محتوا ست.
·
منم منم سر دادن، فرم است.
·
در شعری می توان منم منم سر داد، بدون آنکه شعر منگرا
باشد، بدون آنکه اگوئیستی و ایندیویدوئالیستی (مبتنی بر فردگرائی) باشد.
·
ضمنا می توان بدون حتی بر زبان راندن واژه «من»، شعر
منگرا سرود.
·
فرمالیسم در روند شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و
روندهای هستی می تواند دامی بر سر راه سوبژکت شناخت باشد.
4
اما اگر در ماهیت این خود، تامل کـنیم،
در مـاهیت انسان درنگ کرده ایم.
·
کیانوش قصد ابراز نظر روی هم رفته درستی را دارد، ولی
توان فرمولبندی دقیق و صحیح نظر خود را ندارد.
·
منظور او می توانست چنین فرمولبندی شود و درست باشد:
·
اگر به جای گرفتاری در فرم و نمود، به جای غرق شدن در
اشعار حاوی «من» شاعر، به روندهای محتوائی و ماهوی مطروحه در اشعار او دقت شود، به
نتیجه دیگری خواهیم رسید.
·
ایراد اسلوبی محمود کیانوش اما کجا ست؟
5
شاید اگر تـنها بـرای نشان دادن «من گویی ها» ی او
شعرهایش را از نظر بگذرانیم،
خود را با شاعری روبرو ببینیم که بیشتر در خود است
و بیشتر از خود می گوید.
اما اگر در ماهیت این خود، تامل کـنیم،
در مـاهیت انسان درنگ کرده ایم.
·
ایراد اسلوبی کیانوش در طرز تفکر سوبژکتیویستی او ست:
·
او ماهیت «من» شاعر را نه در اشعار او، بلکه در توهمات و
تخیلات شخصی خویش می جوید.
·
یعنی نه در اوبژکت شناخت، بلکه در سوبژکت شناخت می جوید.
·
فرق هم نمی کند که سوبژکت شناخت، خود شاعر باشد، مثلا
مصاحبه های او باشد و یا خود کیانوش باشد.
·
این به معنی عینیت زدائی از «من» شاعر است.
·
این به معنی طرز تفکر سوبژکتیویستی است.
·
ماهیت «من» شاعر باید در خود اشعار او جستجو شود و نه در
ورای اشعار او.
·
چون ماهیت هر چیز در خود آن چیز است.
·
ماهیت هر چیز همیشه درونی و ذاتی آن چیز است و نه برونی و نمودین.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت (نمود و بود،
ظاهر و ذات) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
6
اما اگر در ماهیت این خود تامل کـنیم،
در مـاهیت انسان درنگ کرده ایم.
·
ایراد بینشی کیانوش ضمنا این است که او انسان را فقط به
مثابه انسان انتزاعی برسمیت می شناسد و نه به مثابه انسان اجتماعی.
·
کیانوش در ماهیت کذائی «من» شاعر، نه انسان رئال
(واقعی) ـ عینی ـ اجتماعی ـ طبقاتی را،
بلکه انسان ایرئال ـ انتزاعی ـ ماورای اجتماعی ـ ماورای طبقاتی را می جوید و «می
یابد.»
7
او به مـعنای فـردگرا شاعری درونگرا نیست.
درونگرایی او نوعی انسانگرایی است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
محمد زهری درونگرا ست، ولی درونگرائی او نه
ایندیویدوئالیستی، بلکه هومانیستی است.
·
محمود کیانوش، درونگرائی را به دو نوع طبقه بندی می
کند:
الف
·
درونگرائی ایندیویدوئالیستی (مبتنی بر فردگرائی)
ب
·
درونگرائی هومانیستی (مبتنی بر انسانگرائی)
8
·
بیگانگی با فلسفه (خرد) آدمی را به همین روز می اندازد
که محمود کیانوش را انداخته است.
·
بی کمترین تردید، او معنی هومانیسم و ایندیویدوئالیسم را
نمی داند.
·
چون در غیر این صورت آندو را به مثابه اضداد آشتی ناپذیر
در مقابل یکدیگر قرار نمی داد:
الف
·
کیانوش هومانیسم را تحت اللفظی معنی می کند.
·
هومانیسم بورژوائی اما همزاد جنبش روشنگری است.
·
هومانیسم بورژوائی یکی از گرایشات ضد فئودالی بورژوائی آغازین است.
·
هومانیسم بورژوائی اصولا و اساسا ضد فئودالیسم است.
·
هومانیسم بورژوائی ضد آیین قرون وسطی است.
·
ضد دگم های مذهبی است.
·
مثلا ضد ته ئیسم است.
·
ضد فاشیسم است.
·
ضد فوندامنتالیسم است.
·
ضد بربریت و توحش است.
·
مراجعه کنید به هومانیسم و جنبش هومانیستی در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
9
·
کیانوش ایندیویدوئالیسم را هم تحت اللفظی معنی می کند.
·
ایندیویدوئالیسم و یا فردگرائی نیز یکی دیگر از گرایشات
بورژوائی آغازین است.
·
ایندیویدوئالیسم اصولا و اساسا ضد فئودالیسم و ته ئیسم است.
·
ایندیویدوئالیسم ضد آیین قرون وسطی است که فردیت انسان
را انکار می کند و افراد انسانی را در همبودهای مسیحی مضمحل و منحل می سازد.
·
ایندیویدوئالیسم ضد دگم های مذهبی است.
·
ایندیویدوئالیسم حامی و همراه و همدست هومانیسم است و نه
ضد آشتی ناپذیر آن.
·
ضد دیالک تیکی ایندیویدوئالیسم، کلکتیویسم است، جمعگرائی
است.
·
مراجعه کنید به ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
10
·
مفاهیم فلسفی و مفاهیم هر رشته علمی دیگر تعریف روشن و
استاندارد دارند و کسی حق تحریف آنها را ندارد.
·
مفاهیم فلسفی و علمی را
نمی توان تحت اللفظی معنی کرد و دست به خودفریبی و عوامفریبی نزد.
·
محمد زهری و هر توده ای دیگر، دیالک تیکی می اندیشند و
دیالک تیکی می زیند.
·
یعنی دیالک تیک فرد و جامعه را و هر دیالک تیک عینی دیگر
را هم بلحاظ نظری و هم بلحاظ عملی در نظر می گیرند:
·
یعنی ایندیویدوئالیست و کلکتیویست همزمان اند.
·
به عبارت دقیقتر از دیالک تیک خودمختاری و هیرارشی تبعیت
می کنند.
·
در این صورت هم فردیت و شخصیت هر فرد حفظ می شود و توسعه
می یابد و هم جمعیت مبتنی بر تقسیم کار و همبستگی جامعه.
11
·
محمد زهری ضمنا نه پیرو هومانیسم بورژوائی، بلکه پیرو
هومانیسم سوسیالیستی است.
·
هومانیسم سوسیالیستی نتیجه نفی دیالک تیکی هومانیسم
آنتیک و فئودالی و بورژوائی است:
·
یعنی جنبه های مثبت و مترقی آنها را حفظ کرده و توسعه می
دهد و جنبه های منفی و مرده آنها را دور می اندازد.
12
·
با پیروزی کمونیسم اصولا هومانیسم به معنی رادیکال کلمه
بر تخت می نشیند.
·
پیوند دادن ایده های هومانیستی
تاریخ با طبقه کارگر و با آماج های بزرگ مبارزه رهائی بخش این طبقه، پوشاندن جامه
مشخص به آنها و توسعه و تکامل بخشیدن به آنها خدمت رهائی بخش و هومانیستی بزرگ مارکس و انگلس بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر