۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (84)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
پیشکش به خواهرم
  
1
گـاه از انسانی می ‌گفت که شکسته ‌بال ترین مرغ بـود
و گـاه از سوارانی کـه دسـت دعـای هیچکس‌ همراه شان‌ نبود.

·        کیانوش ظاهرا سودای توضیح و یا تحلیل اشعار محمد زهری را بر سر دارد.
·        توضیح و تحلیل او اما مغلق تر و مبهم تر از اشعار شاعر است.
·        خواننده می خواهد بداند که منظور شاعر از مفهوم «شکسته بال ترین مرغ» چیست.
·        کیانوش با چشم بسته می گوید که منظور او، انسان است و فکر می کند که کشف بسیار مهمی کرده است.
·        ما همین شعر محمد زهری در رابطه با مفهوم «شکسته بال ترین مرغ» را مورد تأمل قرار می دهیم: 

 شکسته بال ترین مرغ 

غروب بود
شکسته بال ترین مرغ
روی شاخه نشست
جدا ز قافله همرهان چابکبال
ز اوج فاصله اش
تا کرانه های محال
غریب بود
پرندگان مهاجر
گذشته از سر گلدسته های قله ی  کوه
رسیده تا حرم چشمه های آب زلال

شکسته بال ترین مرغ
با دعای سفر
برای کوچ مهاجر
رسیده تا مقصود
امید عافیت و خیر عاقبت دارد.

پرندگان مهاجر،
به یاد تان گذرد
آن شکسته بال ترین مرغ
جدا ز قافله
از اوج مانده
خونین بال؟

شکسته بال ترین مرغ
همیشه
با پر اندیشه
پا به پای شما ست.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
شکسته بال ترین مرغ

·        محمد زهری در این شعر، سوبژکت انقلابی معینی را و به احتمال قوی خویشتن خویش را به مثابه « شکسته بال ترین مرغ» احساس می کند و نمودار می سازد.

·        این شعر به احتمال قوی پس از شکست جنبش انقلابی و سرکوب خشن و خونین سپاه رزم رهایی بخش تحت رهبری حزب توده سروده شده است.
·        در این شعر فوق العاده عاطفی و زیبا، از فاجعه عظیمی سخن می رود.
·        فاجعه ای که جامعه را تا قرن های متمادی به جهنمی بدل خواهد ساخت.

·        کیانوش چنان وانمود می کند که گویا محمد زهری نه شاعری جانبدار و توده ای و رئالیست و رزمنده، بلکه جفنگسرای روان بیماری است که گاه از فلان می گوید و گه از بهمان: 

گـاه از انسانی می ‌گفت که شکسته ‌بال ترین مرغ بـود
و گـاه از سوارانی کـه دسـت دعـای هیچکس‌ همراه شان‌ نبود.

3
غروب بود.
شکسته بال ترین مرغ
روی شاخه نشست
جدا ز قافله همرهان چابکبال
ز اوج فاصله اش
تا کرانه های محال
  
·        معنی تحت اللفظی:
·        شامگاهان، شکسته بال ترین مرغ ـ جدا مانده از قافله مرغان چابکبال دیگر و در فاصله ای بسیار بعید ـ روی شاخه نشست.

·        سوبژکت انقلابی مجروح، جدا از همراهان، همرزمان و همسنگران خویش، که پس از کودتا برای نجات جان و عزت انسانی خویش از جوخه های شکنجه و تخریب و اعدام به خارج از کشور می گریزند، به دلیل جراحت، ناتوان از همراهی، روی شاخه می نشیند.

·        رئالیسم انقلابی همین است و نه چیزی دیگر.

·        سوبژکت انقلابی مجروح تنها مانده است.
·        ولی نه غافل از یاد همسنگران بختیار خویش. 

4
غریب بود

·        شکسته بال ترین مرغ در وسط راه به سبب شکستگی بال خویش عاجز از همراهی یارانش بوده است و نتیجتا در دیار غریبی روی شاخه ای نشسته است.
·        به همین دلیل غریب است.

5
·        بند اول شعر با «غروب بود» شروع می شود و بند دوم آن با «غریب بود.»

·        همین شباهت ضمنی و ظاهری دو بند اول و دوم شعر، بدان زیبایی استه تیکی ـ هنری و  غنای عاطفی خاصی می بخشد. 
·        آن سان که خواننده از خواندن آن سیر نمی شود.

·        این تأثیر را می توان از تصویری استنباط کرد که یکی از خوانندگان این شعر در فیسبوک بدان ضمیمه کرده است.
6
غریب بود

·        مفهوم «غربت» اما در این شعر معنی عمیقی دارد:
·         شکسته بال ترین مرغ، تنهای تنها مانده است.

·        کسی از دوست و آشنا در دسترس ندارد، اگر احیانا در دید رس داشته باشد.

·        تراژدی مبارزان راه رهایی اجتماعی از این قرار است.

·        غربت در دیار خویش، خود مقوله دیگری است.

·        شرایط مشابه با شرایط شکسته بال ترین مرغ را فقط باید تجربه کرد تا قادر به درک آن گشت.

·        در چشم به هم زدنی شهری تنگ تر از حفره ای می شود، تابوت واره ای می شود و سوبژکت انقلابی حتی «نفس کم می آورد.» (سیاوش کسرایی)   

·        مبارز انقلابی در طرفة العینی یگانه و بیگانه می شود.
·        غریب به معنی حقیقی کلمه می شود.
·        نزدیک ترین خویشان حتی در به رویش باز نمی کنند. 


·        مبارز انقلابی به روز سگ ولگردی می افتد که هر ننه مرده ای لگدی، سنگپاره ای و دشنامی نثارش می کند.

7
پرندگان مهاجر
گذشته از سر گلدسته های قله ی  کوه
رسیده تا حرم چشمه های آب زلال

·        معنی تحت اللفظی:
·        پرندگان مهاجر از قله های کوه عبور کرده اند و به چشمه های آب زلال رسیده اند.

·        محمد زهری به این ترتیب به مقایسه ذلت و غربت شکسته بال ترین مرغ با سعادت و لذت همراهان و همرزمانش می پردازد.
·        مهمتر اما طرز واکنش شکسته بال ترین مرغ به این پدیده است.

8
شکسته بال ترین مرغ
با دعای سفر
برای کوچ مهاجر
رسیده تا مقصود
امید عافیت و خیر عاقبت دارد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        شکسته بال ترین مرغ برای مهاجرین دعای سفر بر لب داشت.
·        خوشا به حال مهاجرین که به مقصد رسیده اند و از مهلکه هول، جان سالم بدر برده اند.
·        شکسته بال ترین مرغ برای آنان،  دو آرزو دارد:

الف
·        امید عافیت

ب
·        خیر عاقبت 

·        اما منظور از این دو آرزو چیست؟   

7
·        اولین آرزوی شکسته بال ترین مرغ در حق یاران خویش، تندرستی و رستگاری آنان است.
·        دومین آرزوی شکسته بال ترین مرغ برای همرزمانش، عاقبت به خیر گشتن آنها ست.

·        برای درک مفهوم «عشق پاک» (هومانیسم انقلابی و همبستگی) همین واکنش شکسته بال ترین مرغ ـ  که خود در نهایت ذلت و غربت به سر می برد ـ نمونه وار است، درس آموز است، معیار ارجمند بی نظیری است.

·        وقتی گفته می شود که محمد زهری آموزگاری بی همتا ست، به همین دلایل است.

·        مارکسیسم ـ لنینیسم را، خرد اندیشنده را، فلسفه علمی را و به عبارت روشن تر، جهان بینی پرولتاریا را بهتر از این نمی توان تدریس کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر