حکیم
ابوالقاسم فردوسی طوسی
(زادهٔ ۳۲۹ ه.ق،
۳۱۹ ه.خ - ۴۱۱
ه.ق، ۳۹۷ ه.خ)
سخنسرای نامی
ایران و سرایندهٔ
شاهنامه
بزرگ ترین
سرایندهٔ پارسی گو
(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
  نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از
نام و از جایگاه
·       
معنی تحت اللفظی:
·       
از راه تفکر هم
نمی توان به ذات خدا پی برد.
·       
برای اینکه او
(به مثابه خداوند نام و جای)  فراتر از نام
و جایگاه است.
·       
اکنون معلوم می
شود که منظور حکیم طوس از  مفاهیم «نام» و
«جای» عمیقتر و وسیعتر از آن است که ما در طی تحلیل تبیین داشته ایم:
1
·       
جایگاه را حکیم
طوس احتمالا مترادف با واژه عربی «مقام» و مرتبه و منصب بکار می برد.  
·       
در این صورت، صفت
خدا به مثابه «دارنده جای» حاکی از ارجمندی او خواهد بود.
·       
خدای فردوسی نه
بتی بی ارج و ارزش در کنج بتکده ای، بلکه خدای ارجمندی است.
2
نیابد بدو نیز
اندیشه راه
که او برتر از
نام و از جایگاه
·       
منظور حکیم طوس
از نامداری خدا نیز احتمالا علاوه بر استنباطات ما در تحلیل قبلی، در تئوری شناخت
حکیم قابل ریشه یابی و توضیح است:
·       
برتر از نام بودن
خدا در عرصه تئوری شناخت قابل توضیح است.
·       
چون نام دادن به چیزها
یکی از خدمات مغز بشری است.
·       
وقتی کسی ـ به
عنوان مثال ـ انسانی را می بیند که اندام زیبایی دارد و عطر حضورش مشامش را معطر
می سازد، همین سیگنال های حسی را از کانال های (مجاری) حواس به کارگاه تجزیه و
تحلیل مغز می فرستد و مغز پس از حلاجی سیگنال ها مفهوم و یا نام «گل اندام» به او
می دهد.
·       
 این یکی از مسایل تئوری شناخت است.   
3
نیابد بدو نیز
اندیشه راه
که او برتر از
نام و از جایگاه
·       
خدای نامدار
فردوسی به همین دلیل فراتر از نام است.
·       
در منطق منطقی
حکیم طوس به خدایی که همه نام ها را در اختیار دارد، نمی توان نام داد.
·       
چون همه نام ها
را دارد.
4
·       
حکیم طوس در
تئوری شناخت (البته در حیطه خداشناسی) فرقی با علما و حکما و فضلای قرون وسطی
ندارد.
·       
آنها هم عقل بشری
را ناتوان از شناخت ماهیت و ذات خدا می دانند.
·       
در نتیجه، خدا به
معبودی نامعلوم و نا شناخته بدل می شود.
·       
این بدان معنی
است که مؤمنین، معبودی را می پرستند که ماهیت و ذات او را نمی شناسند.
·       
یعنی معبود
موهومی را می پرستند.
5
نیابد بدو نیز
اندیشه راه
که او برتر از
نام و از جایگاه
·       
شاید بتوان گفت
که ما در این جور موارد با دیالک تیک شناختن و برسمیت شناختن سر و کار پیدا می
کنیم:
·       
خداشناسان برسمیت
شناسی خدا را در عالم توهمات خویش، 
خداشناسی تصور می کنند.
·       
یعنی خیال می
کنند که خدای غیرقابل شناخت را می شناسند.
·       
خدایی را می
شناسند که به قول حکیم طوس، «اندیشه را به او راه نیست و فراتر از نام و جایگاه
است.»
·       
اصولا چیزی را که
اندیشه قادر به نفوذ در آن نباشد، چیزی را که قابل تجزیه و تحلیل نباشد، نمی توان
شناخت.  
6
نیابد بدو نیز
اندیشه راه
که او برتر از
نام و از جایگاه
·       
نام و جای و
نتیجتا نامداری، ناموری، نامجویی، نام آوری و جایگاه در فلسفه حکیم طوس از مقولات
اصلی او محسوب می شوند و محتوای حقیقی آندو باید در روند تحلیل میراث او کشف شود. 
7
سخن هر چه ز
این گوهران بگذرد
نیابد بدو راه
جان و خرد
·       
معنی تحت اللفظی:
·       
جان  و خرد (دانش و عقل)  فقط قادر به راهیابی به عناصر اولیه اند و نه
قادر به نفوذ در چیزهای فراتر از عناصر اولیه.
·       
منظور حکیم طوس
از گوهران، احتمالا خاک و آب و هوا و آتش و غیره است که در حکمت و یا فلسفه یونان باستان
نیز نمایندگی می شدند.
·       
مراجعه کنید
به  ماده در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری   
8
خرد گر سخن
برگزیند همی
همان را گزیند
که بیند همی
·       
معنی تحت اللفظی:
·       
پیش شرط قضاوت
خرد راجع به چیزی، مرئی (قابل رؤیت) بودن آن چیز 
است.
·       
اینجا تئوری
شناخت حکیم طوس به تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی نزدیک می شود.
·       
در همین بیت حکیم
طوس، یکی از دو دیالک تیک اساسی تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی مطرح می شود:
·       
دیالک تیک حسی و
عقلی 
·       
دیالک تیک
سنسوئال و راسیونال 
9
خرد گر سخن
برگزیند همی
همان را گزیند
که بیند همی
·       
حکیم طوس ضمنا
نقش تعیین کننده قطب حسی را در دیالک تیک حسی و عقلی مطرح می سازد:
·       
بدون شناخت حسی،
شناخت عقلی ول معطل است.
·       
حق با حکیم طوس
است:
·       
بدون ارسال
سیگنال های حسی، نه مغزی تشکیل می شد و نه تجزیه و تحلیلی در کارگاه مغز صورت می
گرفت.
·       
شالوده و اساس
شناخت عقلی در تحلیل نهائی، شناخت حسی است.
·       
به همین دلیل در
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی از دیالک تیک حسی و عقلی سخن می رود.
10
خرد گر سخن
برگزیند همی
همان را گزیند
که بیند همی
·       
آنچه سطحی و ساده
و پیش پا افتاده می نمایند، عمیق و دقیق و ضمنا ستایش انگیز و فخر انگیز است.
·       
حکیم طوس بیش از
هزار سال پیش، از طرفداران دو مکتب معرفتی ـ نظری بسیار مهم در اروپای عصر جدید فرسنگ
ها جلوتر بوده است:
·       
هم از نمایندگان
حسگرایی و یا سنسوئالیسم  
·       
و هم از
نمایندگان خردگرایی و یا راسیونالیسم.
·       
مراجعه کنید به
حسگرایی (سنسوئالیسم)، خردگرایی
(راسیونالیسم) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری 
·       
حکیم طوس 1000
قبل در رابطه با شناخت حسی و عقلی، موضع معرفتی ـ نظری متعالی مارکسیستی ـ
لنینیستی داشته است.  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر