۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (15)


تحلیلی از 
شین میم شین
   
شاهنامه
فردوسی
  آغاز کتاب 
بخش سوم
گفتار اندر آفرینش عالم

از آغاز باید که دانی، درست
سر مایهٔ گوهران از نخست

که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

·        معنی تحت اللفظی:
·        قبل از همه باید سر دسته عناصر بنیادی را بشناسیم و ضمنا بدانیم که یزدان از ناچیز، چیز آفریده است تا بدین وسیله توانائی پدید آورد.

1
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید

·        فردوسی در مبحث مربوط به آفرینش مرزبندی نظری ـ جهان بینانه دیگری با تئولوژی (فقه) به عمل می آورد:
·        واقعیت عینی (چیز، بطور کلی) نه از عدم (نیستی)، بلکه از ناچیز آفریده می شود.

·        این اما به چه معنی است؟ 

2
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید

·        این اولا بدان معنی است که در فلسفه حکیم طوس، آفرینشی به معنی معمولی کلمه، در بین نبوده است. 

3
·        این ثانیا بدان معنی است که مفهوم «آفرینش» در فلسفه فردوسی به معنی دیگری است.
·        چون تشکیل ناچیز از چیز، به معنی تولید است و نه خلقت.
·        چون اینجا از چیزی در سطح توسعه نازل، چیزی در سطح توسعه عالی تر پدید آورده می شود:
·        مثلا از آهن، گاو آهن تولید می شود.
·        از چوب، پنجره.
·        از پشم، پوشاک.
·        از خاک، خانه.

4
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید

·        این ثالثا بدان معنی است که مفهوم «یزدان» در فلسفه فردوسی  با مفهوم خدا، الله، مسیح و غیره در تئولوژی دو چیز کاملا متفاوتی اند: 

الف
·        خدای تئولوژی از نیستی مطلق، هستی پدید می آورد.
·        یعنی محال و غیرممکن را امکان پذیر می سازد.
·        چون از نیستی نمی توان چیزی پدید آورد.

ب
·        این ضمنا بدان معنی است که خدای تئولوژی، خدای خردستیزی است و به قوانین و قانونمندی های عینی هستی اعتنا و تمکین نمی کند.
·        یعنی خدای خردمند و خردگرائی نیست.

·        انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خوانین و سلاطین بنده داری و فئودالی است که با خرد بیگانه اند:

به سلامی، گردن می زنند.
به دشنامی، خلعت می بخشند.
(سعدی)

ت
·        خدای فردوسی اما خدائی خردمند و خردگرا ست.
·        به همین دلیل، قوانین و قانونمندی های عینی هستی را رعایت می کند و روی ماده ازلی و ابدی کار می کند و از ناچیز، چیز می سازد.

·        خدای فردوسی ضد دیالک تیکی خدای تئولوژی است:
·        خدای فردوسی مولد است و نه انگل و مفتخور.

پ

·        اکنون استنتاج قبلی را می توان با اطمینان بیشتری تکرار کرد:
·        خدای فردوسی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش است.

·        در حالیکه خدای تئولوژی، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات اجتماعی انگل و مفتخور است.
·        انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی واپسین است.

5
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

·        فردوسی ضمنا دلیل تشکیل ناچیز از چیز را توضیح می دهد:
·        دلیل تشکیل ناچیز از چیز، نیل به توانائی بوده است.

·        این ولی به چه معنی است؟  

الف
·        این اولا تأییدی بر نظر ما ست، مبنی بر اینکه یزدان فردوسی، خدای مولدی است:
·        انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش است:
·        یعنی در مفهوم «یزدان» فردوسی، همه مولدین و زحمتکشان سراسر تاریخ بشری (توده های مولد و زحمتکش جامعه کمونیستی آغازین، برده ها، بنده ها، غلامان، کلفت ها، کنیزان، رعایا، پیشه وران و پرولتاریا) تجرید یافته اند:
·        اگر کسی از یزدان انتزاعی (مجرد)  فردوسی که فقط در کله انسان ها به مثابه مفهوم وجود دارد، پایین آید، به توده های مولد و زحمتکش از هر نوع می رسد.

·        چرا و به چه دلیل این بیت باید تأییدی بر مولدیت خدا باشد؟

2
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

·        برای اینکه تولید هر چیزی از ناچیزی، نه بی هدف و آماج، بلکه هدفمند و آماج مند است:
·        حتی عنکبوت تار شکوهمند خود را به نیتی و با هدف و آماج معینی از ناچیزی پدید می آورد، چه رسد به نساج (پارچه باف) که از پشم و الیاف پارچه می بافد.

·        اما چرا و به چه دلیل یزدان فردوسی حتما باید خردمند و خردگرا باشد؟  

3
·        برای پاسخ به این پرسش باید به دیالک تیک غریزه و عقل اندیشید.
·        فرق، تفاوت و تضاد پارچه باف (نساج) با عنکبوت در نقش تعیین کننده  یکی از اقطاب همین دیالک تیک است:
·        عنکبوت و زنبور و مورچه و غیره عمدتا بطور غریزی «کار» می کنند.
·        در حالیکه آدمیان عمدتا بطور عقلی.
·        به همین دلیل، یکی از صفات مشخصه آدمی، خردمندی است.

4

·        تولید چیز از ناچیز هم در حقیقت در چارچوب دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت صورت می گیرد:
·        خانه قبل از ساخته شدن با خاک و آب و سنگ و سیمان و آهک و آهن و غیره، در ذهن عمله و بنا ساخته می شود:
·        یعنی خانه مادیت یابی مدل فکری خانه است.
·        این مدل فکری امروزه حتی با جزئیاتش قبل از بنای خانه ترسیم می شود.
·        یزدان فردوسی به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش فقط می تواند خدای خردمند و خردگرایی باشد.
·        خدای اندیشنده ای باشد و نه خدای خرفت و خر و خردستیزی.
·        پیش شرط تولید هر چیز از هر ناچیز، خردمندی و خردگرائی مولد است.
·        بی دلیل نیست که حکیم طوس، یزدان را خدای جان و خرد نام می دهد.

5
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

·        هدف و آماج یزدان فردوسی به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش، ارتقای سطح توانائی بشریت است.

·        این اما به چه معنی است؟
·        چرا و برای چه باید توانائی بشری ارتقا یابد؟  

6
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

·        دلیل تمایل به ارتقای توانائی بشری، در داربست دیالک تیکی است که بشریت از همان آغاز پیدایش خویش در آن بسر می برد:
·        دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم (انسان، جامعه)

7
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

·        طبیعت اول چیزی را داوطلبانه و بدون ستد درخور در اختیار بشریت قرار نمی دهد.
·        حتی ساده ترین فرم تهیه و تولید مواد لازم به کار نیاز دارد.
·        حتی برای چیدن میوه باید نیش حشرات و عذاب سرما و گرما و بالا رفتن از نردبام و افتادن از آن و زخم خار و نیش مار و غیره را به جان خرید.
·        بشریت برای ادامه حیات و تسهیل شرایط زیست، چاره ای جز در افتادن مدام با طبیعت اول ندارد و توانائی او در این ترازو وزن می شود:
·        در ترازوی دیالک تیکی طبیعت و جامعه.
·        بشریت برای غلبه بر طبیعت، باید از ناچیز، چیز «بیافریند.»
·        یعنی طبیعترا دگرگون سازد.

·        حالا محتوای واژه آفرینش در فلسفه فردوسی آشکار می گردد:

8
·        آفرینش یعنی نفوذ روح در ماده.
·        آفرینش یعنی مادیت یابی روح.
·        آفرینش یعنی جامه عمل پوشیدن اندیشه.
·        آفرینش یعنی تولید.

·        آفرینش فردوسی را هرگز نباید با خلقت تئولوژی یکی انگاشت.

·        ایندو دو چیز کاملا متفاوت و متضادی اند.

الف
·        خلقت در قاموس تئولوژی، پدیده و روندی ضدعقلی و خردستیز (ایراسیونالیستی)  است.  

ب
·        آفرینش در فلسفه فردوسی اما پدیده و روندی عقلی (راسیونالیستی)  ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر