۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (12)

تندیس نگهبان
تحلیلی از 
شین میم شین

شاهنامه
بخش دوم
ستایش خرد
ادامه

نخست آفرینش، خرد را شناس
نگهبان جان است، آن و سه پاس

·        معنی تحت اللفظی:
·        خرد اولین مخلوق خدای جان و خرد است.
·        خرد، نگهبان جان است.
·        علاوه بر خرد، جان سه نگهبان دیگر هم دارد.

1
·        حکیم در این بیت، جایگاه و فونکسیون خرد را در خلقت تعیین می کند:
·        خدای جان و خرد در فلسفه فردوسی، اولین مخلوقی که می آفریند، خرد است.

2
·        فردوسی بدین طریق، اصلی ترین دگم (جزم)   تئولوژی (فقه) را نفی و انکار می کند:

الف
·        در تئولوژی اولین مخلوق تندیس آدم و بعد تندیس حوا ست.
·        این کار را جبرئیل به فرمان خدا انجام می دهد.
·        بعد خدا شخصا وارد صحنه می شود و در دهان هر دو فوت می کند.
·        در اثر این نفس الهی، تندیس حوا و آدم روحمند و یا جاندار می شوند.
·        این بدان معنی است که نخست کالبد به مثابه فرم و قالب و ظرف تشکیل می شود و بعد روح به مثابه محتوا، درونمایه و مظروف در آن دمیده می شود.

ب
·        در فلسفه حکیم طوس، اولین مخلوق نه تندیس آدمی، بلکه خرد است.
·        خرد را خدای جان و خرد می آفریند.

3
·        این اما به چه معنی است؟

·        آیا خرد قبل از انسان خلق می شود؟

·        آیا انسان پس از خلق خرد خلق می شود؟

·        آیا انسان واره (حیوان) با از آن خود کردن خرد، به انسان استحاله می یابد؟

4
·        فونکسیون و نقش خرد عبارت است از حراست از جان.
·        بنابرین حکیم طوس دیالک تیک خرد و جان را به شکل دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت بسط و تعمیم می دهد:
·        خرد به مثابه سوبژکت به حراست و نگهبانی از جان به مثابه اوبژکت می پردازد.

·        این اما به چه معنی است؟  

5
·        این بدان معنی است که آدمیت و حیات آدمی وابسته به وجود خرد است.
·        غیاب خرد، همان، پایان آدمیت آدم، همان و یا حتی بمراتب بدتر، پایان حیات آدمی، همان.
·        چون بدون نگهبان، جان در معرض خطر قرار می گیرد و نابود می شود.

6
·        حکیم طوس بدین طریق، خدای تئولوژی را با خرد جایگزین می سازد:
·        خدا نگهدار (خدا حافظ)  را با خرد نگهدار (خرد حافظ)  جایگزین می سازد.  

7
نخست آفرینش، خرد را شناس
نگهبان جان است، آن و سه پاس

سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد، نیک و بد بی‌ گمان

·        معنی تحت اللفظی:
·        سه پاسبان دیگر جان، چشم و گوش و زبان هستند.
·        منشاء خیر و شر هم بی تردید، همین چشم و گوش و زبان اند.

·        بدین طریق، به مدد چهار نگهبان از جان آدمی حراست به عمل می آید:
·        خرد و چشم و گوش و زبان.

8
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد، نیک و بد بی‌ گمان

·        فردوسی ضمنا دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک سه پاس و خیر و شر بسط و تعمیم می دهد:
·        بزعم حکیم، نیک و بد بی تردید، از چشم و گوش و زبان نشئت می گیرند.

·        این اما به چه معنی است؟  

الف
·        این به معنی قرئت فاتحه بلند بالائی بر دوئالیسم خیر و شر، هابیل و قابیل تئولوژی است.

ب
·        این به معنی نفی و انکار بی تردید (بی گمان) یکی دیگر از جزم (دگم) های تئولوژی است:
·        دگم مربوط به بنیادی ـ الهی ـ جبلی ـ مادر زادی و عملا ازلی و ابدی بودن خیر و شر.

ت
·        این ضمنا به معنی منشاء اجتماعی و مادی قائل شدن به خیر و شر است.

پ
·        این عملا و عینا به معنی نفی و انکار ازلیت و ابدیت خیر و شر است.

·        بی دلیل نبوده که فقها حکیم را تکفیر کرده اند و جنازه اش را به گورستان مسلمانان راه نداده اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر