راه بسته
محمد زهری
«برای هر ستاره»
(تهران ـ ۲۹ شهریور ۱۳۳۲)
راه باز است، ولی دل، بسته است
ور نه می رفتم از این راه دراز
دشت و کوه و کمر و دریا را
می سپردم به دو بال پرواز
تا بدانجا که نشان گم سازم
نه، بجویم، نه، بجویندم، باز
جز گل وحشی تنهایی را
نکنم هیچ گلی دیده نواز
بگشایم در بی خویشی خویش (در باید با کسره خوانده شود)
کنم افسانهٔ دیگر آغاز
لیک باید که در این در (در در بی خویشی خویش) میرم
هر طرف دامن من گیرد، راز
یاد یاران که به خاک افتادند
کند اندیشهٔ کین با من، ساز
دل من بسته بر این شهر و دیار
ور نه ره، باز و در شهر، فراز
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر