۱۳۹۴ فروردین ۱۷, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۵۰)

تحلیلی از
ربابه نون

شیون نوری
در شعر «فاتح »،
 انسان را به بازبینی و بازشناسی فرا می خواند
 و معتقد است به موازات پیشرفت های حیرت انگیز امروزی اش ، به واسطه ی ماشین و تکنولوژی،
 روح و روانش تخریب شده است و باید خودش به علاج این واقعه بپردازد.

ما برای کشف صحت و سقم نظر شیون نوری به تحلیل شعر فاتح خطر می کنیم:

محمد زهری
فاتح

اعلامیه:
«آسمان، آن قلعه ی دوشیزه ی ایام
بعد روز و روزگاری دیر، سر انجام
باز شد بر روی اسب پیش ـ آهنگ زمینی زاده ی گمنام.»

آسمان، خالی، زمین، خالی است.
هیچ ردی در زمین و آسمان، جز رد پای پاک انسان نیست
عرش و فرش اینک، مدار بی رقیب آدمیزاد است،
خلق، چون خالق ـ امیر پیر بی تدبیر که زمانی عرصه ی کون و مکانش بود، در تسخیر ـ
از حساب وهم، بیرون است
از قیاس عقل، افزون است
غولی آزاد است
کوه قاف از هیبتش، آب است

چرخ از پرواز این خاکی نشان خرد (کوچک)، بی خواب است
دشت های بایر، از یمن وجودش، شهر آباد است

از یمن وجودش،
 یعنی ببرکت حضورش، وجودش

های، ای انسان،
ای شکوه روشن فرزانگی، با تو
لذت با ماه، همپیمانگی با تو
ابر، با تو
باد، با تو
تندر فریاد، با تو،
رود را با رود پیوستی
با مصب تازه، شط کهنه را پیوند بستی
کوه را با جادوی قدرت، چو مومی نرم کردی
قطب را، چون استوا، از برق آتش گرم کردی،
کاش، دل را نرم می کردی،
تا نجوشد اینهمه سرچشمه ی بیداد.
کاش، خون را گرم می کردی،
تا در آمیزد سرود مهر با فریاد.

کاش، انسان، دوست انسان بود
کاش انسان بود.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۱

 فاتح

فاتح یعنی فتح کننده.
گشاینده، مثلا گشاینده برج های فئودالی 
تسخیر کننده
ظفر یابنده

فاتح عنوان این شعر محمد زهری است.
منظور محمد زهری از فاتح، انسان نوعی است.

سؤال ولی این است که چرا او انسان را فاتح تصور و تصویر می کند؟
به عبارت دیگر، انسان کدام برج ها را گشوده است و کدام قصرها را تسخیر کرده است؟

۲
اعلامیه:
«آسمان، آن قلعه ی دوشیزه ی ایام
بعد روز و روزگاری دیر، سر انجام
باز شد بر روی اسب پیش ـ آهنگ زمینی زاده ی گمنام.»

قبل از هر چیز بهتر است یادآور  شویم، که واژه های مرکب سرانجام و پیشاهنگ باید برای حفظ روانی شعر، جدا از اجزای متشکله شان خوانده شوند.
یعنی به هنگام قرائت شعر، میان سر و انجام از سوئی و میان پیش و آهنگ از سوی دیگر، مکثی صورت گیرد.
این مسئله البته یکی از ضعف های هر شعری محسوب می شود.

۳
 اعلامیه:
«آسمان، آن قلعه ی دوشیزه ی ایام
بعد روز و روزگاری دیر، سر انجام
باز شد بر روی اسب پیش ـ آهنگ زمینی زاده ی گمنام.»

معنی تحت اللفظی:
دروازه برج آسمان که در ایام سابق بسته بود، بالاخره به روی اسب سواره ی زمینی کوچک اندام پیشاهنگ باز شد.

۴

فرم تبیین محمد زهری با واژه «اعلامیه» و با تشریح محتوا و مضمون اعلامیه، آدمی را به یاد فرم تبیین ویلیام شکسپیر و امثالهم می اندازد.

انتخاب این فرم به احتمال قوی، عمدی و آگاهانه بوده است.
این فرم با فضای فئودالی شعر انطباق فرمال چشمگیر دارد.

۵
محمد زهری در این بند آغازین شعر، دیالک تیک طبیعت و جامعه را به شکل دیالک تیک آسمان و انسان از سوئی و به شکل دیالک تیک برج و بیگانه بسط و تعمیم می دهد و از غلبه فرجامین جامعه (انسان، بیگانه) بر طبیعت گزارش می دهد.

سخن از موفقیت انسان زمینی در عبور از سد جو زمین و گذار به کهکشان است.
سخن از کشمکش موفقیت آمیز طبیعت دوم (جامعه، انسان) با طبیعت اول است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر