محمد زهری
حلول
یعنی نفوذ روحی از اندامی به اندامی دیگر
از سیستمی به سیستمی دیگر
«مشت در جیب»
تو شدی قطره ی بارون،
رفتی
توی کاسه ی گل زرد
رفتی
توی کاسه ی گل زرد
سهره اومد تو رو نوشید و
پرید
بعد از اون، هرجا خوند
من صدای تو رو می شنیدم از اون،
که می گفتی با باد:
«من شدم قطره ی بارون،
رفتم
توی کاسه ی گل زرد
سهره اومد منو نو شید و
پرید.»
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر