محمد زهری
روز بیدل
روز بیدل
بیدل یعنی
شیفته دلباخته ی شیدا
(آبان ـ ۱۳۳۲)
شیفته دلباخته ی شیدا
(آبان ـ ۱۳۳۲)
پروانه ی صبح، پیله ی شب بدرید
بشکافت حجاب گل زرد خورشید
مرغ شب از آسمان به محراب گریخت
شب بو، لب خونگرفته در کام کشید
اشک سحر از سبزه ی نو رسته بریخت
خواب از سر آشفته ی گلزار پرید
گفتم به دو چشم خواب ناکرده ی خویش:
«خوش باش که خورشید دل افروز دمید.»
بگریست که روز و شب ندارد، بیدل
روزش، شب وصل است که هرگز نرسید.
بشکافت حجاب گل زرد خورشید
مرغ شب از آسمان به محراب گریخت
شب بو، لب خونگرفته در کام کشید
اشک سحر از سبزه ی نو رسته بریخت
خواب از سر آشفته ی گلزار پرید
گفتم به دو چشم خواب ناکرده ی خویش:
«خوش باش که خورشید دل افروز دمید.»
بگریست که روز و شب ندارد، بیدل
روزش، شب وصل است که هرگز نرسید.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر