فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴
بهمن، ۱۳۴۵)
خانه متروک
·
دانم
اکنون از آن خانه ی دور
·
شادی
زندگی پر گرفته
·
دانم
اکنون که طفلی به زاری
·
ماتم از
هجر (دوری) مادر گرفته
·
هر زمان
می دود در خیالم
·
نقشی از
بستری خالی و سرد
·
نقش دستی
که کاویده، نومید
·
پیکری را
در آن با غم و درد
·
بینم آنجا
کنار بخاری
·
سایه ی
قامتی سست و لرزان
·
سایه ی بازوانی
که گویی
·
زندگی را
رها کرده، آسان
·
دورتر، کودکی خفته غمگین
·
در بر
دایه ی خسته و پیر
·
بر سر نقش
گل های قالی
·
سرنگون
گشته، فنجانی از شیر
·
پنجره،
باز و در سایه آن
·
رنگ گل ها
به زردی کشیده
·
پرده
افتاده بر شانه ی در
·
آب گلدان
به آخر رسیده
·
گربه با
دیده ای سرد و بی نور
·
نرم و
سنگین قدم می گذارد
·
شمع در
آخرین شعله ی خویش
·
ره به سوی
عدم می سپارد
·
دانم
اکنون کز آن خانه دور
·
شادی
زندگی پر گرفته
·
دانم
اکنون که طفلی به زاری
·
ماتم از
هجر مادر گرفته
·
لیک من
خسته جان و پریشان
·
می سپارم
ره آرزو را
·
یار من،
شعر و دلدار من، شعر
·
می روم تا
به دست آرم او را
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر