فروغ فرخزاد 
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵)
آیینه شکسته
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵)
آیینه شکسته
·     
دیروز به
یاد تو و آن عشق دل انگیز 
·     
بر پیکر
خود پیرهن سبز نمودم 
·     
در آینه
بر صورت خود خیره شدم باز 
·     
بند از سر
گیسویم آهسته گشودم 
·     
عطر
آوردم، بر سر و بر سینه فشاندم 
·     
چشمانم را
ناز کنان سرمه کشاندم 
·     
افشان
کردم زلفم را بر سر شانه 
·     
در کنج
لبم خالی آهسته نشاندم 
·     
گفتم به
خود،آنگاه:
·     
«صد افسوس
که او نیست 
·     
تا مات
شود ز این همه افسونگری و ناز 
·     
چون پیرهن
سبز ببیند به تن من 
·     
با خنده
بگوید که چه زیبا شده ای، باز 
·     
او نیست
که در مردمک چشم سیاهم 
·     
تا خیره
شود، عکس رخ خویش ببیند 
·     
این گیسوی
افشان به چه کار آیدم، امشب 
·     
کو پنجه ی
او تا که در آن خانه گزیند 
·     
او نیست
که بوید، چو در آغوش من افتد 
·     
دیوانه
صفت عطر دلآویز تنم را»  
·     
ای آینه،
مردم من از حسرت و افسوس
·     
او نیست
که بر سینه فشارد بدنم را
·     
من خیره
به آینه و او گوش به من داشت 
·     
گفتم که
چه سان حل کنی این مشکل ما را 
·     
بشکست و
فغان کرد که از شرح غم خویش 
·     
ای زن، چه
بگویم که شکستی دل ما را
پایان

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر