فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴
بهمن، ۱۳۴۵)
باز کن از سر گیسویم بند
· پند بس کن که نمی گیرم پند
· در امید عبثی دل بستن
· تو بگو، تا به کی، آخر تا چند
*****
· از تنم جامه بدر آر و بنوش
· شهد سوزنده ی لب هایم را
· تا به کی در عطشی دردآلود
· به سر آرم همه شب هایم را؟
*****
· خوب دانم که مرا برده ز یاد
· من هم از دل بکنم، بنیادش
· باده ای، ای که ز من بی خبری
· باده ای، تا ببرم از یادش
*****
· شاید از روزنه ی چشمی شوخ
· برق عشقی به دلش تافته است
· من اگر تازه و زیبا بودم
· او ز من تازه تری یافته است
*****
· شاید از کام زنی نوشیده است
· گرمی و عطر نفس های مرا
· دل به او داده و برده است ز یاد
· عشق عصیانی و زیبای مرا
*****
· گر تو دانی و جز این است، بگو
· پس چه شد نامه، چه شد پیغامش
· خوب دانم که مرا برده ز یاد
· زآنکه شیرین شده از من کامش
*****
· منشین غافل و سنگین و خموش
· زنی امشب ز تو می جوید، کام
· در تمنای تن و آغوشی است
· تا نهد پای هوس بر سر نام
*****
· عشق طوفانی بگذشته ی او
· در دلش ناله کنان می میرد
· چون غریقی است که با دست نیاز
· دامن عشق تو را می گیرد
*****
· دست پیش آر و در آغوشش گیر
· این لبش، این لب، گرمش ای مرد
· این سر و سینه ی سوزنده او
· این تنش، این تن نرمش، ای مرد
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر