سیاوش کسرایی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک برزین آذرمهر
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ای کلاغان دراز عمر
که دستبرد به آشیانه شما را
حافظ نسلی میرنده کنم
و چه بایدم کرد؟
چون کفش های بیکاری
در هیچ پینه دوزی قابل تعمیر نیست
و از بلیط بخت آزمایی هم
آن که می خرد، انتظار برد تواند داشت.
گیرم که چشم دریده ی دریچه را
به روزنامه گرفتم
چگونه چشم از روزنامه برگیرم؟
و این خبر را عاقبت
در کدام روزنامه خواهند نوشت
که روزانه مردی را روزنامه
می کشد؟
تو را شایسته چنان است که
پرستار زیست نو رس
در سیاره های آسمان باشی
نه قصاب کودکان سیاه و زرد
در قلب گرم زمین
باری چنان شد که مردمان
پی سواد و سود خویش گرفتند
آری، چنان شد که حتی برادران
چون ما برادران را
روزی خواهی و روزی خواری
جدا می کرد.
روزی خواهی و روزی خواری
جدا می کرد.
گفتیم:
«چه جای تاسف، برادری بر جا ست»
و اینک که زنده مانده ام
تا جنگ برادران را مشاهده گر باشم
و پاشیدگی دماوند استحکام را
ببینم،
ای دیوار های بلند واقعیت
ای آینه های درهم افتاده ی راستی
بگویید که آوار آرزو را
من چگونه تحمل کنم به تن؟
تیغ برکش، ای فریاد ورجاوند
که هنگام هنگامه هاست.
ورنه دیو ها
افسانه های زیبا را تسخیر می کنند
و شاعران
در گذرگاه ها به تصنیف فروشی
آواز می دهند
و مسیحا دمان
به مرده شویی خواهند نشست.
آری، بانگ بردار، ای فریاد
که سرنوشت پاکی و نا پاکی این خاک بذر کشته
با تو ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر